وب گردی
امامزاده موسی مبرقع (ع) در محله چهل اختران
دومین فرزند امام جواد (ع)، در زمرۀ امام زادگانی است که از کوفه به قم آمد.
به گزارش
خبرگزاري صدا وسيما، حـضرت امام جواد (ع) دو سال بعد از میلاد امـام هـادی (ع) از سمانه دارای فرزندی گردید که از سوی والد بزرگوارش به نام جدش امام کاظم (ع)، موسی نامیده شد که طـبق قـانون وراثت از نیاکان خویش فصاحت و بلاغت در گـفتار را به ارث برد.
دومین فرزند امام جواد (ع)، در زمرۀ امام زادگانی است که از کوفه به قم آمد. ایشان از مادری به نام «سمانه مغربیه» است و در سال ۲۱۴ ق در روستای «صریا» از توابع مدینۀ النبی (ص) دیده به جهان گشود و در بیت امامت به شکوفایی رسید. در سال ۲۲۰ ق که امام نهم به بغداد فرا خوانده شد و سپس توسط همسر اولش، ام الفضل شهید گردید، موسی مبرقع شش ساله بود که بعد از شهادت پدر، تحت نظارت برادرش امام هادی (ع) به رشد فکری و معنوی رسید، و خالصانه مطیع برادرش گردید و علما و سؤال کنندگان را به ایشان ارجاع میداد.
علما و محدثان شیعه، وثاقت، دیانت و انصاف موسی مبرقع را مورد تأیید قرار داده اند و شیخ کلینی، شیخ طوسی و شیخ مفید (ره) از او روایاتی نقل نموده اند. موسی مبرقع در سال ۲۵۶ ق به قم آمد و مورد توجه اصحاب ائمه، رؤسای شیعه و اقشار گوناگون قرار گرفت. او در سال ۲۹۶ ق، رحلت نمود و در خانه اش دفن گردید. آرامگاه او و عدهای از افراد خاندانش در مجموعۀ «چهل اختران» قم است.
مـادری بـا فضیلتامام جواد (ع) با کنیزی نیکو سرشت بـه نـام «سمانه» از اهالی مغرب «مرا کش کنونی» واقع در شمال آفریقا، ازدواج کرد. اگر چه سمانه کنیزی بیش نبود؛ ولی این شایستگی و تـوفیق را داشـت کـه در بیت امامت، دارای فرزندانی گردد که یکی از آنان به مقام بـا عظمت ولایت و امامت برسد. آن بانوی گرانقدر به «سمانه مغربیه» و «سیده ام الفضل» معروف گردید.
هجرت به سـوی قـمموسی مـبرقع در هـنگام امـامت پدر و برادر خود مشاهده میکرد که شـخصیتهایی از شـیعیان قم با آن بزرگواران در ارتباط بودند و برخی از آنان طی سفر حج و یا مـسافرتهای ویـژه در مدینه یا عراق به دیدار امـام خود میشتافتند، دانست کـه قـم در این زمان از مهمترین مراکز شـیعه بـه شمار میرود. «احمد بن محمد بن عیسی» که شیخ قمیها بود، از اصحاب امـام جـواد (ع) به شماره میرفت و از ایشان حدیث مـی کرد، «صـالح بن محمد بن سـهل» از اصـحاب امام جواد (ع) نیز ساکن قم بود که موقوفات امام را بر عهده داشت، هم چنین مـوسی مـبرقع میدانست که مردم قم توسط بـرخی از بـزرگان شیعه بـا بـرادر او امـام هادی (ع) ارتباط دارند و «مـحمد بن داود قمی» و «محمد طلحی» از این شهر، اموال و اخباری را به امام (ع) میرسانند. این امامزاده از زبان مـبارک پدر و بـرادر خود در وصف قم و تحسین اهالی ایـن شـهر، نـکاتی را شـنیده و بـه خاطر سپرده بـود. مـجموع این مسائل و دریافت اخباری از صدق، اخلاص و ارادت شیعیان قم نسبت به سادات و امامزادگان از یک سو و سـتم غـاصبان خـلافت و سلاطین جور از جانب دیگر، موجبات مهاجرت مـوسی مـبرقع بـه قـم را فـراهم سـاخت. ولی برای آنکه کارگزاران عباسی متوجه این برنامه نگردند و توسط عمال عباسی در طول مسیر گرفتار نشود، به صورت ناشناس و در حالی که برقعی به صورت افکنده بود، سرزمین عـراق را به قصد ورود به ایران ترک کرد.
استراتژی مذکور اثر بخش بود و بدون روبه رو شدن با خطر، این مسیر را پیمود. سال مهاجرت ایشان را ۲۵۶ ق نوشته اند، در این زمان او ۴۲ ساله بود. از آنجا که مـوسی مـبرقع به شیوهای غیر عادی و ناشناخته و سیمایی پوشیده وارد قم شد، رؤسای عرب این شهر نه تنها از او استقبال نکردند؛ بلکه نسبت به ورودش بی اعتنایی نمودند و این مسافر جدید را با نوعی تردید مـی نگریستند و گـویا تصور میکردند فردی از اغیار است که میخواهد در قم خبر چینی کند و برای بزرگان این دیار درد سر به وجود آورد. موسی مبرقع نیز در آغاز، خود را معرفی نکرد، از این رو، رؤسای عربِ قم بـه او پیـغام دادند که باید هـر چـه سریعتر این مکان را ترک کنی و به جای دیگری بروی.
نام او موسی است که به موسی مُبَرقَع شهرت دارد. گفته شده که وی برای شناخته نشدن، صورت خود را با نقاب (بُرقَع) میپوشاند بههمین جهت به او مُبَرقَع گفتهاند.
موسی بدون درنگ، عازم شهر کاشان گردید و در این شهر «احمدبن عبدالعزیز بن دلف عجلی» که از نفوذ اجتماعی فوق العادهای برخوردار بود و با تـشکیلات اداری نـیز ارتباط داشت و از شیعیان و علاقهمندان خاندان پیامبر (ص) به شمار میرفت، موسی مبرقع را مورد اکرام و تجلیل قرار داد و خلعتهای فراوان و چندین مرکب به او بخشید، و هر سال هزار مثقال طلا به او میداد تا در امـوری کـه خود مـی داند مصرف کند، هم چنین اسب زین کردهای به عنوان مقدری سالانه برایش تعیین کرد و به او تسلیم نمود.
فرزندان و نوادگانموسی مبرقع دارای رخساری زیبا و صورتی جذاب بود که رهگذران و افـرادی را کـه بـا وی دیدار و ملاقات داشتند شیفتۀ خود مینمود، البته او برای پنهان ساختن این زیبایی کمتر در انظار عـمومی مـشاهده میگردید و غالبا نقابی بر چهره میافکند، این ویژگی و سیرت و خصال عالی اخـلاقی او بـه فـرزندان و نوادگانش انتقال یافته بود. گفته اند: موسی مبرقع در کوفه با بانویی بـه نـام «بریهه»، ازدواج کرد؛ اما عدهای این زن را دختر جعفر بن علی النقی (ع) برادر امام حسن عسکری (ع) معرفی کـرده اند کـه به ازدواج محمد، فرزند موسی مبرقع درآمد، برخی نیز ایشان را دختر موسی مـبرقع مـعرفی کرده اند، شاید شباهت اسمی باعث این اظـهارات گـردیده بـاشد؛ اما «تاریخ کهن قم» [که منبعی مـعتبر اسـت]، او را عروس موسی مبرقع دانسته است. این در حالی است که «سید عبدالرزاق کمونه حـسینی» او را هـمسر موسی مبرقع نوشته و افزوده اسـت: وقـتی او رحلت کـرد، در کـنار مـرقد شوهر خویش دفن گردید.
به نـوشتۀ «تـحفۀ الازهار»، موسی مبرقع دارای پنج پسر به اسامی: ابوالقاسم حسین، علی، احمد، مـحمد و جـعفر بود. برخی او را صاحب دو پسر به نـامهای «احمد» و «محمد» و چهار دخـتر بـه اسامی: زینب، ام محمد، میمونه و بـریهه دانـستند؛ اما تمامی تراجم نویسان اذعان داشته اند که او صرفا دارای دو پسر به نامهای احمد و مـحمد بـوده که البته نسل وی از طریق احـمد ادامـه یـافته است. اولاد احمد نـیز از پسـرش «محمد اعرج» است.
سادات رضوی و برقعیبه گفته قاضی نورالله شوشتری در «مجالس المؤمنین»، نسبت سادات رضوی مشهد و قم، به «ابی عبدالله احمد نقیب» فرزند «مـحمد اعـرج» فرزند «احمد» فرزند «موسی مبرقع» میرسد. سید نقیب امیر شمس الدین محمد که با سیزده واسطه به ابی عبدالله احمد نقیب میرسد، در زمان میرزا شـاهرخ تـیموری از قم بـه مشهد هجرت نمود و میرزا ابوطالب از اولاد اوست، امیر شمس الدین محمد مدتی از سوی فرمانروای تیموری به ادارۀ امور شـهر تبریز و توابع آن اشتغال داشت، فرزندان و نوادگانش در مشهد مقدس ساکن بوده اند.
سادات رضوی، تقوی، برقعی و رضایی، همگی از نسل محمد اعرج فرزند احمد بن موسی مبرقع اند که تا به امروز میان آنان دانشوران و افراد بـرجسته و صاحب کمالاتی برخاسته اند و اقشار گوناگون از چشمۀ فضایلشان جرعهها نوشیده اند به گفتۀ علمای نسابه و رجالی، از میان خاندان علوی از همه معروفتر و به لحاظ کـثرت، طـایفه رضوی یا رضویان هستند که از قرن سوم ق، همواره شهرت داشته اند و جمع کثیری از بزرگان و نقبای قم از این خاندان بوده اند. در قرن ششم ق، برجستهترین فرد از این طایفه، «امیر شمس الدین سید ابـوالفضل رضـوی» بـوده است، در قرون بعد نیز رضـویان شـهرت داشـته اند و «میر سید علی رضوی»، معاصر شاه تهماسب و وزیر دارالسلطنه قزوین بود.
مجموعۀ چهل اختراناین بقعهها در شرق قم و در محله موسویها [چـهل اخـتران]، خـیابان آذر [طالقانی]، قرار دارند و متشکل از سه بنا هستند کـه قـبلا در دو صحن جداگانه قرار داشته و در قرن گذشته، آن دو را به هم پیوسته و آنها را گرد یک صحن قرار داده اند. این ابنیه از آثار قـرن نـهم و دهـم ق هستند که به ترتیبِ قدمت به این شرح اند: بقعۀ شـاهزاده زید، منسوب به «زید بن علی بن الحسین»، در ضلع غربی صحن مزبور که در سال ۸۴۷ ق ساخته و پرداخته شده اسـت. بـقعه «مـحمد بن موسی مبرقع» در ضلع شرقی که تزئینات هنری آن از نیمۀ قرن نهم ق اسـت. بـقعۀ چهل اختران که بنای آن وابسته به خاندان موسی مبرقع و از ساختههای عصر صفوی است.