بسم الله الرحمن الرحیم
شاید تا به حال دست کم یک بار هیزم ها را آتش زده باشی و دیده باشی که در ابتدا چه دودی به پا می کنند. و هم دیده ای که هر چه دود بیشتر باشد روشنایی و نور بیشتری هم به دنبال خواهند داشت.
غم ها ٬ غصه ها و ناراحتی ها درست شبیه همان دود هیزم است ٬ آن ها را علامت نور و روشنایی و گشایش و فرح بدان و با دیدن و آمدن آن ها در زندگی غمگین مباش ٬ بلکه گاه زمینه شادی و شادمانی تو را فراهم می کنند.
منبع؛ مثل شاخه های گیلاس( محمد رضا رنجبر) ٬ ص۲۸۹
( تمثیل؛ زندگی قرآنی)
بسم الله الرحمن الرحیم
گل را به هر رنگی می توان در آورد ٬ به شرط آن که با ساقه چیده شود و پس از تشنگی کامل آن را در ظرف آبرنگ فرو کنیم ٬ اینجاست که آبرنگ را به خود جذب کرده و به همان رنگ در می آید.
قرآن نیز ظرف آبرنگ است . هم آب است چون مایه حیات است و هم رنگ است چون رنگ خدایی است.
« وَ مَنْ أحْسَنُ مِنَاللهِ صِبْغَةً ؛ و از رنگ خدا زیباتر چیست ؟ » بقره/۱۳۸
و ما هم وقتی می توانیم آیات این کتاب را با تمام وجود هضم کنیم که تشنه باشیم. یعنی خود را با آب های آلوده و گل آلودِ دیگر سیراب نکرده باشیم.
همان طور که اگر ساقه گل را که سیراب باشد در ظرف آب زمزم هم فرو کنی ٬نه تنها قطره ای نمی نوشد بلکه در همان آب می پوسد.
منبع؛ مثل شاخه های گیلاس( محمد رضا رنجبر) ٬ ص۲۷۹
( داستان ؛ اوج قساوت در زنده به گور کردن دختران )
بسم الله الرحمن الرحیم
قیس بن عاصم در ایام جاهلیت از اشراف و روسای قبائل بود. پس از ظهور اسلام ایمان آورد. وی در سنین پیری به منظور جست و جوی راه جبران خطاهای گذشته٬ به حضرت رسول اکرم(ص) رسید و گفت: در گذشته جهل٬ بسیاری از پدران را بر آن داشت که با دست خود دختران بی گناه خود را زنده به گور سازند. من دوازده دخترم را در جاهلیت به فاصلهٔ نزدیک به هم زنده به گور کردم. سیزدهمین دخترم را زنم به دور از چشم من زایید و چنیین وانمود کرد که نوزاد مُرده به دنیا آمده ٬ اما در پنهانی او را نزد قوم خود فرستاد. سال ها گذشت تا روزی ناگهان از سفری بازگشتم٬ دختری خردسال را در خانه ام دیدم. چون شباهتی به فرزندانم داشت٬ به تردید افتادم و بالاخره دانستم او دختر من است. بی درنگ دختر را که زار زار می گریست٬ کشان کشان به نقطهٔ دوری بردم و از ناله های او متأثر نمی شدم و زنده به گورش کردم. وقتی عاصم به عمل پلید خودش اعتراف می کرد٬چشمان پیامبر خدا(ص) پر از اشک شد و فرمود:« مَنْ لا یَرْحَمُ لا یُرْحَمُ؛ هر که رحم نداشته باشد٬ بر او رحم نخواهد شد»البته عده ای نیز نوزادان دختر را می خریدند و از مرگ نجات می دادند. از آن جمله صعصعة بن ناجیه٬ جد فرزدق شاعر است. او به رسول خدا(ص) گفت: ۳۶۰ دختر را از این راه نجات داده ام. پیامبر خدا(ص) در چنین شرایطی که بدترین اهانت ها و اذیت ها به دختران و زنان می شد٬ چنین سیره و سنتی را پایه گذاری کردند
منبع : // تفسیر نمونه ٬ ج۱۱ ٬ ص۲۷۳ // یکصد موضوع ٬پانصد داستان ج۱ ٬ص۱۸۸ // اسدالغابة فی معرفة الصحابة ٬ ج ۲ ٬ ص۴۰۴
محبت زنان و کودکان( حبیب الله فرحزاد) ص ۲۵
( داستان ؛ اهل محبت بودن طرفداران حضرت علی (ع) )
بسم الله الرحمن الرحیم
در تاریخ آمده است: چند نفر به محضر پیامبر خدا آمدند و گفتند ما از این کارها( زنده به گورکردن دختران) کرده ایم. یکی از آن ها هم همین دومی بوده است از اول هم خشن بود. ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: من نمی دانم چه سرّی است که طرفداران حضرت امیر(ع) اهل محبت و عاطفه و احساس هستند٬ ولی طرفداران دومی خشن اند. شما الان هم که مدینه می روید٬ در اطراف قبر پیامبر(ص)٬ خشونت آن ها را مشاهده می کنید. اما امیرالمؤمنین(ع) به قاتل خودش٬ ابن ملجم هم ترحّم می کند٬چون اسیر است.
منبع؛ محبت زنان و کودکان( حبیب الله فرحزاد) ص۲۴
( داستان ؛ دعا برای نجات از عذاب قیامت )
بسم الله الرحمن الرحیم
شخصی زمان پیامبر(ص)مسجد آمده بود که نماز بخواند ٬پیامبر(ص)راجع به قیامت و عذاب صحبت می کرد. این شخص خیلی ترسید ٬ بعد ازآنکه نمازش تمام شد ٬دستهایش را بلند کرد وگفت:خدایا من طاقت عذاب وآتش را ندارم٬تقاضا می کنم هر خلافی که کردم و هر گناهی که انجام دادم٬ نگذار کار من به برزخ و قبر بکشد٬ در همین دنیا هر بلایی می خواهی سر من بیاوری بیاور٬مریضی می خواهی بدهی ٬فقر می خواهی بدهی٬ گرفتاری می خواهی بدهی بده.به خانه آمد مریض شد و به بستر افتاد٬ پیغمبر(ص) به ملاقاتش آمد٬فرمود:تو که خوب بودی٬ دیروز مسجد بودی٬چه شد که مریض شدی؟عرض کرد:یا رسول الله !خودم دعا کردم واز خدا خواستم گناهانم را در همین دنیا با مریضی و سختی ببخشد تا کار به قیامت نکشد٬حضرت فرمود:بد کاری کردی٬ چرا این چنین دعا کردی؟ مگر نعوذبالله خدا بخیل است که تو گفتی آنجا من را عذاب نکن و به جایش در دنیا مریضم کن. می بایست در دعا به پیروی از قران بگویی:«ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخرة حسنه و قنا عذاب النار»آنگاه پیامبر(ص) برای او دعا کرد و او از بیماری نجات یافت.
قران کریم دستور می دهد که بگو خدایا! من طاقت عذاب ندارم و طاقت فشار قبر ندارم٬گناهانم را ببخش«ربنا لا تؤاخذنا ان نسینا» ما یک چیزهایی را فراموش کردیم ما را مؤاخذه نکن «اواخطأنا»اگر خطا کردیم«ربنا و لا تحمل علینا اصرا»بار سنگین روی گردنمان نگذار «ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا به»چیزی که ما طاقتش را نداریم مثل مریضی٬ سختی٬ فقر و گرفتاری به ما نده٬«واعف عنا»ببخش٬ «واغفر لنا»نادیده بگیر٬«و ارحمنا»به ما رحم کن.
منبع؛ بقره/۲۰۱ // داستان های صاحبدلان ٬ج۲ ٬ص ۱۸۳ // بقره/۲۸۶
سخنرانی های استاد رفیعی( ویژه خانواده ها)ج۲ ٬ ص۴۸
( حدیث؛ محبت کردن نشانهٔ بلوغ فکری)
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت داوود(ع) وقتی خواست فرزندش٬ حضرت سلیمان (ع) را بیازماید و رشد و بلوغ فکری او را بسنجد پرسید:« اَیُّ شَیءٍ أَحْلي؟؛ شیرین ترین چیزها چیست؟» سلیمان در پاسخ گفت:« اَلْمَحَبَّةُ هِیَ رَوْحُ اللهِ بَیْنَ عِبادِهِ؛ محبت که آسایش خدا میان بندگان اوست.» و داوود(ع) از این پاسخ شادمان شد و تبسم بر لبانش نقش بست.
منبع؛ دوستی در قرآن و حدیث ٬ ص ۳۸ ٬ ح ۳۸ ٬ به نقل از جامع الاحادیث قمی ٬ ص ۱۹۳
محبت زنان و کودکان( حبیب الله فرحزاد) ص۱۶
( آیه؛ دعا برای خانواده)
بسم الله الرحمن الرحیم
« وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً ؛ و آنان كه مىگويند: پروردگارا! ما را از سوى همسران و فرزندانمان خوشدلى و خوشحالى بخش، و ما را پيشواى پرهيزكاران قرار ده » فرقان/۷۴
تفسیر نور؛
نكتهها:
ايمان بايد بر اساس آگاهى وبصيرت باشد. در قرآن مىخوانيم: «وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا» يعنى مؤمنان خردمند، ابتدا در آفرينش آسمانها و زمين فكر مىكنند، سپس اقرار مىنمايند كه پروردگارا! تو اينها را بيهوده نيافريدى. در اين آيه نيز مىفرمايد: مؤمنان، چشم وگوش بسته عبادت نمىكنند.
پيامها:
1- تعبّد وبصيرت، از اوصاف عباد الرّحمن است. إِذا ذُكِّرُوا ... لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً بندگان رحمن، آگاهانه به سراغ دين مىروند.
2- انسان در برابر همسر و فرزند و نسل خود متعهّد است و بايد براى عاقبت نيكوى آنها تلاش و دعا كند. رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا ...
3- در تربيت علاوه بر علم وتلاش بايد از خدا نيز كمك خواست. رَبَّنا هَبْ لَنا...
4- فرزند صالح، نور چشم است. «قُرَّةَ أَعْيُنٍ»
5- تشكيل خانواده وداشتن همسر و فرزند و دعا براى بدست آوردن آنها، مورد توجّه اسلام است. رَبَّنا هَبْ لَنا ...
6- در دست گرفتن مديريّت جامعه، آرزوى عبادالرحمن است، زيرا عهدهدار شدن امامت و رهبرى متّقين، ارزش است. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً»
7- در دعا به حداقل اكتفا نكنيد، بلند همّت باشيد. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» (خدايا ما را در رسيدن به كمال، رهبر متّقين قرار ده، نه آنكه تنها از متّقين باشيم)
8- بندگان خدا، وحدت هدف و وحدت كلمه دارند. «إِماماً» و نفرمود:/ «ائمة».
(ممكن است كلمه «امام» به جاى «ائمة»، رمز آن باشد كه در جامعه اسلامى رهبر بايد يك نفر باشد)
منبع؛ نرم افزار جامع التفاسیر٬ ترجمه انصاریان ٬ تفسیر نور
تفسير نمونه؛
يازدهمين ويژگى اين مؤمنان راستين آن است كه توجه خاصى به تربيت فرزند و خانواده خويش دارند و براى خود در برابر آنها مسئوليت فوق العادهاى قائلند" آنها پيوسته از درگاه خدا مىخواهند و مىگويند پروردگارا از همسران و فرزندان ما كسانى قرار ده كه مايه روشنى چشم ما گردد"! (وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ).
بديهى است منظور اين نيست كه تنها در گوشهاى بنشينند و دعا كنند، بلكه دعا دليل شوق و عشق درونيشان بر اين امر است، و رمز تلاش و كوشش.
مسلما چنين افرادى آنچه در توان دارند در تربيت فرزندان و همسران و آشنايى آنها به اصول و فروع اسلام و راههاى حق و عدالت، فروگذار نمىكنند و در آنجا كه دستشان نمىرسد دست به دامن لطف پروردگار مىزنند و دعا مىكنند اصولا هر دعاى صحيحى بايد اين گونه باشد، به مقدار توانايى تلاش كردن و خارج از مرز توانايى دعا نمودن.
" قرة عين" معادل نور چشم است كه در فارسى مىگوئيم، كنايه از كسى كه مايه سرور و خوشحالى است اين تعبير در اصل از كلمه قر (بر وزن حر) گرفته شده كه به معنى سردى و خنكى است، و از آنجا كه معروف است (و بسيارى از مفسران به آن تصريح كردهاند) اشگ شوق همواره خنك، و اشكهاى غم و اندوه داغ و سوزان است، لذا قرة عين به معنى چيزى است كه
مايه خنك شدن چشم انسان مىشود، يعنى اشك شوق از ديدگان او فرو مىريزد، و اين كنايه زيبايى است از سرور و شادمانى.
مساله تربيت فرزند و راهنمايى همسر، و وظيفه پدران و مادران در برابر كودكان خود از مهمترين مسائلى است كه قرآن روى آن تكيه كرده و به خواست خدا شرح آن را ذيل آيه 6 سوره تحريم بيان خواهيم كرد.
و بالآخره دوازدهمين وصف برجسته اين بندگان خالص خدا كه از يك نظر مهمترين اين اوصاف است اينكه آنها هرگز به اين قانع نيستند كه خود راه حق را بسپرند بلكه همتشان آن چنان والا است كه مىخواهند امام و پيشواى جمعيت مؤمنان باشند و ديگران را نيز به اين راه دعوت كنند.
آنها چون زاهدان گوشهگير و منزوى، تنها گليم خويش را از آب بيرون نمىكشند، بلكه سعيشان اين است كه بگيرند غريق را! لذا در پايان آيه مىفرمايد: آنها كسانى هستند كه مىگويند:" پروردگارا ما را امام و پيشواى پرهيزگاران قرار ده" (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً).
باز توجه به اين نكته لازم است كه آنها فقط دعا نمىكنند كه تكيه بر جاى بزرگان به گزاف زنند بلكه اسباب بزرگى و امامت را آن چنان فراهم مىكنند كه صفات شايسته يك پيشواى راستين در آنها جمع باشد، و اين كارى است بسيار مشكل با شرائطى سخت و سنگين.
حتما فراموش نكردهايم كه اين آيات صفات همه مؤمنان را بيان نمىكند بلكه اوصاف گروه ممتاز مؤمنان را كه در صف مقدم قرار دارند تحت عنوان" عباد الرحمن" شرح مىدهد، آرى آنها بندگان خاص رحمانند، و همانگونه كه رحمت عام خدا همگان را فرا مىگيرد، رحمت اين بندگان خدا نيز از جهاتى عام است، علم و فكر و بيان و قلم و مال و قدرتشان پيوسته در مسير هدايت خلق خدا كار مىكند.
آنها الگوها و اسوههاى جامعه انسانى هستند.
آنها سرمشقهايى براى پرهيزگاران محسوب مىشوند.
آنها به چراغهاى راهنمايى در درياها و صحراها مىمانند كه گم گشتگان را به سوى خود مىخوانند و از فرو غلتيدن در گرداب، و افتادن در پرتگاهها رهايى مىبخشند.
در روايات متعددى مىخوانيم كه اين آيه درباره على ع و ائمه اهل بيت ع وارد شده، و يا در روايت ديگرى از امام صادق ع مىخوانيم كه:" منظور از اين آيه مائيم".
بدون ترديد ائمه اهل بيت ع از روشنترين مصداقهاى آيه مىباشند، اما اين مانع از گسترش مفهوم آيه نخواهد بود كه مؤمنان ديگر نيز هر كدام در شعاعهاى مختلف امام و پيشواى ديگران باشند.
بعضى از مفسران از اين آيه چنين استفاده كردهاند كه تقاضاى رياست معنوى و روحانى و الهى نه تنها مذموم نيست، بلكه مطلوب و مرغوب نيز مىباشد.
ضمنا بايد توجه داشت كه واژه" امام" هر چند مفرد است گاه به معنى جمع مىآيد و در آيه مورد بحث چنين است.
برگزيده تفسير نمونه ؛
(آيه 74)- يازدهمين ويژگى اين مؤمنان راستين آن است كه توجه خاصى به تربيت فرزند و خانواده خويش دارند و براى خود در برابر آنها مسؤوليت فوقالعادهاى قائلند «و آنها پيوسته (از درگاه خدا مىخواهند و) مىگويند:
پروردگارا! از همسران و فرزندان ما كسانى قرار ده كه مايه روشنى چشم ما گردند»! (وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ).
بديهى است منظور اين نيست كه تنها در گوشهاى بنشينند و دعا كنند، بلكه دعا دليل شوق و عشق درونيشان بر اين امر است، و رمز تلاش و كوشش.
و بالاخره دوازدهمين وصف برجسته اين بندگان خالص خدا كه از يك نظر مهمترين اين اوصاف است اين كه آنها هرگز به اين قانع نيستند كه خود راه حق را بسپرند بلكه همّتشان آن چنان والاست كه مىخواهند امام و پيشواى جمعيت مؤمنان باشند و ديگران را نيز به اين راه دعوت كنند.
آنها چون زاهدان گوشه گير و منزوى، تنها گليم خويش را از آب بيرون نمىكشند، بلكه سعيشان اين است كه بگيرند غريق را! لذا در پايان آيه مىفرمايد: آنها كسانى هستند كه مىگويند: «پروردگارا! ما را امام و پيشواى پرهيزكاران قرار ده» (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً).
آرى! آنها بندگان خاص رحمانند، و همان گونه كه رحمت عام خدا همگان را فرا مىگيرد، رحمت اين بندگان خدا نيز از جهاتى عام است، علم و فكر و بيان و قلم و مال و قدرتشان پيوسته در مسير هدايت خلق خدا كار مىكند. آنها سر مشقهايى براى پرهيز كاران محسوب مىشوند.
تفسير قرآن مهر ؛
نكتهها و اشارهها:
1. بندگان خاص خدا، داراى آرزوهاى بلند و همّتى عالى هستند. آنان در مورد خانواده و رهبرى جامعهى خويش نقشههاى عالى مطرح مىكنند و نه تنها خود در اين راه مىكوشند، بلكه در دعاهاى خود از خدا مىخواهند كه آنان را در اين موارد يارى رساند.
2. بديهى است كه مقدمهى درخواست همسران و فرزندان نيكويى كه نور چشم انسان و مايهى افتخار جامعه باشند، آن است كه افراد در تربيت خانوادهى خويش همّت گمارند و آنها را با معارف عالى اسلام و قرآن آشنا سازند تا زمينهى استجابت دعاى خود را فراهم آورند.
3. «قُرة اعيُن» در اصل به معناى سردى و خنكى چشم است و در اين جا كنايه از كسى است كه مايهى سرور انسان شود. معادل فارسى اين عبارت نور چشم يا چشم روشنى است.
4. بندگان خاص خدا در مورد رهبرى جامعهى اسلامى طرحهاى بلندى دارند و از خدا مىخواهند كه آنان را پيشواى پارسايان قرار دهد.
بديهى است كه مقدمهى اين درخواست آن است كه اسباب و لوازم پيشوايى را در خود فراهم و خود را الگوى جامعه سازند تا بتوانند هم خود هدايت شوند و هم ديگران را راهنمايى كنند.
5. در برخى احاديث از اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه اين آيه (و امامت مطرح شده در آن) در مورد امام على عليه السلام يا امامان بعد از اوست.
البته مقصود اين گونه احاديث بيان مصداق كامل آيه است، و گرنه بندگان خاص خدا و امامت آنها منحصر در امامان اهل بيت عليهم السلام نيست، و شامل هر انسان شايستهاى كه به مقام بندگى خاص خدا برسد مىشود.
البته روشن است كه هر كس به اندازهى شعاع وجودى خود مىتواند پيشوايى برخى از مردم را در جهتى خاص به عهده گيرد.
6. پيشوايى مردم براى خدمت به آنان مطلوب است، اما اين پيشوايى هنگامى نيكوست كه منصبى الهى باشد و مردم افرادى باتقوا و خودنگهدار باشند، چراكه رهبرى غير الهى غالباً قدرتطلبى و فساد به دنبال دارد و مردم بىتقوا براى رهبر خود مشكلآفرين و پرزحمت هستند.
آموزهها و پيامها:
1. در مورد خانواده، نسل آينده و رهبرى جامعهى اسلامى دعا كنيد.
2. در مورد خانواده، آيندگان و رهبرى مردم، طرحها و آرزوهاى بلند داشته باشيد.
3. تقاضاى رياست معنوى و امامت الهى بر پارسايان، مذموم نيست، بلكه مطلوب است (چراكه اين عشق به خدمت است نه تشنگى قدرت).