گزارش مکتوب
نفسی خوش میان تنگی نفسهای کرونایی
حکایت نفسهای خالصانهای که به کمک نفسهای تنگ بیماران کرونایی شتافته است.
به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما مرکز یزد، در یک روز نسبتا سرد آبان ماه، صدای خش خش برگهای پاییزی مرا در بلوار سینای یزد همراهی میکند. اگر آهنگ خوش باران حواسم را پرت نکند و عطر دل انگیز نم دارش بگذارد، میتوانم به موقع سر قرارم برسم. به جایی که صدها چشم، در انتظار دیدن این منظرهها هستند و رویای نفس کشیدن این هوا را در سر میپرورانند. آمبولانس با سرعت از کنارم میگذرد و ورودی اورژانس را نشانم میدهد. با نگاههای نگران و چشمان پر از اشک جمعیتی منتظر، وارد بیمارستان شهید صدوقی یزد میشوم؛ جایی که تا به امروز این چنین روزهای سختی را تجربه نکرده است.
از پشت سر صدای شیون یک زن را میشنوم که به تازگی عزادار شده است. درحال وارد شدن به اورژانس، پیش خودم فصلها را مرور میکنم. به ویروسی فکرمی کنم که اواخر زمستان سال گذشته آمد، با قدم نحسش یک بهار و تابستان را به کاممان تلخ کرد و حالا در پاییز همچنان مهمان ناخوانده ماست. مهمانی که با سهل انگاریهای ما پارا ازگلیم فراتر نهاده، رنگ ماتم به رخ شهر پاشیده و همه فصل هایمان را پریشان کرده است. با پوشیدن لباس مخصوص بیمارستان به سمت بخش عفونی ۱ حرکت میکنم؛ همان لحظه ورود با صف بیمارانی روبرو میشوم که روی ویلچر در راهرو منتظر هستند. کمی زود رسیده ام و باید منتظر باشم. پرستار با تلفن صحبت میکند و از اوضاع شلوغ بخش گله دارد. تلفنش که تمام میشود در همان خوش آمد گویی درد دلهایش را هم میگوید ما دوبرابر ظرفیت این بخش بیمار داریم نمیدانم این ۳ نفر را کجا بستری کنم کاش مردم میدانستند در بیمارستانها چه خبر است هنوز در حال صحبت کردن است که یک بیمار با حال وخیم را به بخش میآورند زن میانسالی که به سختی نفس میکشد. آقای کارگر سرپرستار این بخش است از او که در حال چک کردن وضعیت این بیمار است، میپرسم حالا تکلیف این بیماران چه میشود؟ او میگوید ما همه را بستری میکنیم؛ چارهای جز این هم نداریم مثلا در اتاقی که باید دوتخت بیمار باشد، چهار تخت میگذاریم، اما این وضع هم برای خود بیماران سخت است و هم کار را برای کادر درمان مشکلتر میکند.
تازه نفسی که همچنان نفس میگیرد
همین چندروز پیش بود که سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی، وضعیت استان یزد را فوق بحرانی اعلام کرد و گفت: تعداد بیماران نسبت به ابتدای سال ۴ برابر شده است. طبق آمارهای دکتر سلمانی امروز ۱۰۸۶ نفر در بیمارستانهای استان بستری هستند.
روزهای اولی که آمد، کسی اصلا فکرش را هم نمیکرد که این قدر ماندنش طول بکشد. موج اول و دوم را که پشت سرگذاشت خیال کردیم که رفتنی ست، اما غافل از اینکه نفس تازهای گرفته و با موج سومش، بیش از پیش نفس میگیرد. اینها صحبتهای یکی از پرستاران بیمارستان شهید صدوقی یزد است او ماسکش را از روی صورتش کنار میزند و میگوید نگاه کنید انقدر ماسک زده ام که پل بینی من زخم شده است. سارا آغاز یکی دیگر از پرستاران این جاست او میگوید بیشتر پرستاران این بیمارستان به کرونا مبتلا شده اند و بعد از دوره بیماری دوباره مشغول کار شده اند.
ساعتم میگوید ۳۰ دقیقه دیگر باید منتظر بمانم؛ در حال قدم زدن، اتاقهای بیماران را نگاه میکنم در اینجا همه سن و قشری گرفتار بیماری شده اند، ویروس کرونا به هیچ کس رحم نکرده از پیرزن ۹۰ ساله تا نوزاد ۲ ماهه را هم میشود در بخشهای مختلف دید. در هر اتاق دو یا سه بیمار بستری هستند؛ سرفههای بلندی از بعضی اتاقها شنیده میشود. گویا زمان برای آنها در یک لحظه سخت و نفسگیر ایستاده است.
با یکی از بیماران صحبت میکنم مرد جوانی که میگوید با تب و لرز و نفس تنگی وارد بیمارستان شده و حالا ۸ روز در این جاست. نفس کم آورده و نمیتواند به خوبی صحبت کند فقط میگوید کاش این بیماری را شوخی نگرفته بودم و بیشتر رعایت میکردم.
عطر خوش همدلی در بیمارستانها
ساعت ۵ عصر است و من در آشپزخانه بیمارستان منتظر کسانی هستم که به گفته سرآشپز، هرروز این موقع پیدایشان میشود. آنهایی که در میان این همه رنج و مشکلات، نور امید را در دلها زنده میکنند، تا نشان دهند زندگی هنوز زیباییهایی هم دارد. درباره کسانی صحبت میکنم که امروز صبح در خیابان شیخ کلینی یزد، کنارشان بودم؛ در یک آشپزخانه کوچک که از اجاق هایش عطر مهربانی به مشام میرسید.
اجاقی که گرمایش را از دلهای پراز مهر و عطوفت میگیرد. آشپزها به صورت رایگان سوپی مخصوص بیماران کرونایی میپختند که موادش با کمکهای مردم، بسیجیان و سپاه تهیه شده بود. آقای امراللهی، سرآشپز این آشپزخانه گفت: این سوپ برای بیماران کرونایی بسیار مقوی است، طبع گرمی دارد و از گوشت بوقلمون، گندم و سبزیجات تهیه میشود.
سرهنگ دهقانی، فرمانده گردان قرارگاه سپاه الغدیر که مسئولیت این کار خیر را به عهده دارد، گفت: این سوپ در موج اول کرونا ۱۳ بار بین بیماران توزیع شد و حالا در موج سوم نیز در نظر داریم تا حد توان با پخت این سوپ به بیماران کمک کنیم.
عطر خوش آن اجاق را تا این سوی شهر حس میکنم عطری همراه با هزاران آرزوی خوب که قرار است در فضای بیمارستان بپیچد. دو نفر از سربازان سپاه با دیگ سوپ وارد آشپزخانه میشوند. غذای آماده، به اندازه ۱۰۰۰ بیمار ظرف و توسط نیروهای خدمات در بخشهای مختلف بیمارستان توزیع میشود. در این میان دعای خیر بیماران را میشنیدم وقتی که میفهمیدند این سوپ را خیران برایشان آماده کرده اند.
جهادی که همچنان ادامه دارد
من برای ثبت این لحظهها به بیمارستان آمده ام، اما انگار این پایان داستان همدلی نیست. همانطور که غرق تماشای مهربانی مردم و لبخندهای رضایت بیماران در گوشهای از بیمارستان ایستاده ام صدای دعای فرج، توجهم را جلب میکند، سرم را که میچرخانم چند طلبه را میبینم که در حال توزیع آبمیوه برای بیماران هستند. یکی لیوانها را در سینی میگذارد، یکی آب میوهها در لیوانها میریزد و دیگری هم مشغول تعارف کردن و دعا خواندن برای بیماران است.
پرستاری که در اینجاست میگوید: این طلبهها به صورت جهادی کار میکنند، هرروز این موقع به بیمارستان میآیند و با توزیع آب میوه یا کمپوت به بیماران دلگرمی میدهند. ما هم بادیدن این روحیهها انرژی بیشتری میگیریم.
نام طلبههای جهادی یزد در موج اول کرونا خوش درخشیده بود از فعالیتهای چشمگیر آنها در بیمارستانها و آرامستانها تا آگاهی دادن به مردم در سطح شهر زیاد شنیده بودم. در موج سوم هم بارها اخبار اعلام آمادگی طلبهها برای حضور دوباره در میدان اعلام شده است. جهادگرانی که بی هیچ چشم داشتی در راه رضای خدا به مردم خدمت میکنند.
یکی از طلبهها میگوید: این آبمیوهها از کمکهای خیران است، سعی کرده ایم هرروز یک نوع آبمیوه را تهیه کنیم و، چون نیروهای خدماتی بیمارستان سرشان شلوغ است ما خودمان خواستیم یک گوشه از کار را گرفته باشیم؛ انشاالله خداوند این قدم خیر را از ما قبول کند.
خادمی از راه دور برای امام مهربانیها
به همراه پرستار به یکی دیگر از بخشها میروم جایی که سراسر عشق و خدمت است و عدهای آمده اند تا پروانه وار به دور بیماران بگردند، از نوشتههای روی لباس هایشان میتوان فهمید که خادم یاران حرم امام هشتم هستند.
دلدادگان حرم رضوی که با بسته شدن حرم مطهر امام رضا (ع) مسیر خدمتشان را در مسیر خدمت به بیماران کرونایی یافته اند. آنهایی که در هر شغلی آستین همت بالا زده اند و آمده اند تا دلهای خسته را هوایی مشهدالرضا (ع) کنند. یکی از آنها مشغول آب میوه دادن به بیماران است او میگوید من کارشناس ارشد تربیت بدنی هستم هرماه یک روز در حرم امام رضا خادمی میکردم، اما متاسفانه به خاطر کرونا ۸ ماه است که نتوانسته ام به آنجا بروم با خودم عهد کرده ام که در بیمارستانها به بیمارانی که مانند من دلتنگ حرم هستند کمک کنم.
دیگری کارشناس مشاوره است او میگوید: من به عشق علی بن موسی الرضا (ع) در حرم به مردم خدمت میکردم و حالا هم به صورت مجازی، تلفنی و حضوری به بیماران مشاوره میدهم.
در میان این همه دلدادگی اشکهای بیماران را میتوان دید که دل شکسته رو به سوی حرم سلام میدهند و شفایشان را از امام مهربانیها میخواهند.
دبیر کانونهای خدمت رضوی یزد میگوید: این روزها بیش از ۳۰۰ نفر از خادمیاران رضوی در استان یزد برای خدمت به بیماران کرونایی اعلام آمادگی کرده اند که البته ۶۰ خادمیار به طور رسمی فعالیت خود را در بیمارستانها آغاز کرده اند. جواهریان ادامه میدهد:خادمیاران متخصصی که سابقه شرکت در دورههای کمک پزشکی را داشته اند به طور تخصصی به کادر درمان کمک میکنند و مابقی خادمیاران در کارهای مشاوره، پشتیبانی و خدمات به بیماران خدمت میکنند.
نفسی تازه برای آنها که نفس کم آورده اند
دو ساعت از زمانی که من در بیمارستان هستم گذشته است و این همه عشق و ازخودگذشتگی را به چشم دیده ام. پرستاران میگویند اینجا هرثانیه سوژهای برای خبرنگاران پیدا میشود؛ سوژههایی از جنس محبت و نوع دوستی که کمتر جایی پیدا میشود.
یادمان باشد روزهای سخت کرونایی هم بالاخره تمام میشوند و دوباره طلوع روزهای خوب را خواهیم دید، اما آنچه همیشه در یادها باقی میماند همین مهربانی هاست. تجلی عشق، اخلاص و ایثاری که نشان میدهد همدلی در هر شرایطی در رگهای این سرزمین جریان دارد.
آری، وقتی نفسها برای خدا و در راه خدا باشد مرهمی میشود بر دردهای بیمارانی که نفس کم آورده اند.
نویسنده: زهرا گنجعلی