چگونه پایان خوش برای زندگی مان رقم بزنیم؟
همه ما مسافرانی هستیم که از هر گذرگاه عمر، تنها یک بار عبور میکنیم و، چون قبلاً تجربهای از آن مرحله از زندگی نداشته ایم، معمولاً به جای بهره مندی و لذت از هر بخش از سفرمان، دچار رنج و سپس پشیمانی میشویم.
به گزارش
گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سيما، ما اگر بخواهیم یک سفر کوتاه به شمال داشته باشیم، ترجیح میدهیم از کسی که بارها و بارها جاده چالوس را رفته، اطلاعات بگیریم: در فلان جای جاده، درهای با چشم انداز زیبا وجود دارد که میتوان دقایقی را در قهوه خانه مشرف به رودخانه ته دره، چای خورد، در جایی دیگر میتوان از زیباییهای یک روستای تاریخی لذت برد و... حال چرا این کار را درباره سفر زندگی مان نکنیم.
چند سال تان است؟ ۲۵؟... ۳۷؟... ۴۳؟... ۵۹؟ یا بیشتر؟!
این، اولین بار است که به این سن میرسید؛ راستش را بخواهید بعداً هم به این سن نخواهید رسید.
این است که با از دست دادن هر کدام از مراحل زندگی مان، دل خوش میکنیم که ایستگاه بعدی سفر زندگی مان بهتر میشود. اما در ۴۰ سالگی همان رخ میدهد که در ۳۰ سالگی بوده و در ۶۰ سالگی هم اتفاق جدیدی نخواهد افتاد.
علت این است که قبل از رسیدن به مراحل بعدی سفر، اطلاعاتی از آن کسب نکرده ایم.
اطراف ما پر از آدمهایی است که در مسیر زندگی، پیشتر از ما هستند و بسیاری شان نیز عاقل و خردمند.
پدرها، مادرها، پدربزرگ ها، مادر بزرگ ها، ریش سفیدان قوم و افراد دنیا دیده را به عنوان گنجهای اطلاعاتی از مسیر پیش روی زندگی ببینید و بکوشید از هر کدام شان ولو شده، "یک کلمه" درباره مسیر پیش رو یاد بگیرید.
البته که همه آدمها سرنوشت یکسانی را طی نمیکنند، ولی اصول کلی موفقیت و شکست، یکسان است.
تا کنون محققان زیادی این کار را به صورت علمی انجام داده اند. روشهای مختلفی نیز برای این تحقیقات داشته اند: از گفتگو با افراد بالای ۵۰ سال تا نشستن پای صحبت افرادی که خودشان میدانستند چند صباحی دیگر مهمان این دنیا نیستند.
سوال این بود که چرا که عدهای دوران کهنسالی شان را با رضایت طی میکنند و گروهی دیگر، در حسرت زندگی برباد رفته بدرود حیات میگویند؟
رازهای رضایت یا حسرت انسانها در فرهنگهای مختلف، تقریباً یکی بوده است؛ مهمترین شان را بر اساس "زندگی زیسته خود" و "تحقیقاتی که دیگران انجام داده اند" این گونه جمع بندی کرده ام:
۱ - برای خودت زندگی کن نه برای این و آن و نه حتی برای نزدیکترین افراد زندگی ات: «آنها، آنها هستند و تو، تو هستی». بی آن که در دام خودشیفتگی بیفتی، خودت را محترم بدار و دوست داشته باش.
به خاطر پدر و مادر انتخاب رشته نکن، به خاطر حرف دوستان، شغلت را انتخاب نکن، به خاطر این و آن، از رنگ لباس مورد علاقه ات صرف نظر نکن و ....
معنای این توصیه، خودخواهی نیست، ارزش دادن به انسانیت خویش است و البته بدیهی است که "برای خود زندگی کردن" به معنای مجاز بودن نقض حقوق دیگران نیست.
۲ - مراقب سلامتی ات باش. این بدن، یگانه مَرکبی است که تو با تمام خصوصیات روحی و فکری ات، سوار آن هستی. اگر در سنین جوانی و میانسالی بدنت با ناسازگاریهای تو همراهی میکند، بدان که در کهنسالی، این بدن است که با تو ناسازگار میشود.
۳ - آدمها را دوست داشته باش و به آنها بگو که دوست شان داری، با عشق زندگی کن. اگر عاشق کسی هستی، قبل از این که دیر بشود، به او بگو؛ عشق ات را دریاب.
۴ - شغلی که دوست نداری را هر چه سریعتر کنار بگذار. یک عمر کنلجار رفتن با کاری که سوهان روحت هست، تو را فرسوده میکند.
۵ - ریسک کن. بسیاری از حسرتهای زندگی از محافطه کاری بیش از حد سرچشمه میگیرد. انسانهای شاد و موفق، درجاتی از ریسک را در زندگی شان تجربه کرده اند. برای رسیدن به هدف هایت اقدام کن؛ قبرستان ها، فقط پر از آدمهای مرده نیستند، پر از طرح ها، ایدهها و هدفهای بزرگی هستند که هیچگاه قدمی برایشان برداشته نشده است یا در میانه راه رها شده اند.
۶ - قانع باش. ببین با آنچه داری چگونه میتوانی خوش باشی. برای خوش بودن، لازم نیست حتماً پول سفر دور دنیا را داشته باشی. از زیباییهای اطرافت هم میتوانی لذت ببری، از گلبرگهای یک گل، از یک فیلم کمدی، از شیطنتهای یک کودک، از طعم یک چای، الز یک موسیقی، هم صحبتی با پدر و مادر و ....
سختیها همیشه وجود دارند و تنها کسانی حسرت میخورند که همواره منتظر شرایط ایده آل برای سهم بردن از زندگی هستند. وضعیت ایده آل هیچگاه برای هیچ کس نمیآید.
۷ - سهم بی خیالی را در زندگی ات بیشتر کن.
بسیاری از اتفافات امروز که سهمگین است، در آینده تبدیل به خاطرهای میشود که با آن میخندی. مثل ترمی که مشروط شدی و تا یک سال دپرس بودی، ولی اکنون بعد از ۲۰ سال، درباره اش میگویی میخندی و این که نمره ات در فلان درس شده بود "نیم" را به دیگران میگویی و با هم میزنید زیر خنده.
هنر این است که وقایع زندگی را از دل حادثه نبینی؛ مانند یک خلبان کمی بالا برو و فکر کن که ۱۰ سال از این ماجرا گذشته است. آن گاه میتوانی راحتتر کنار بیایی و کمی هم بی خیال شوی.
۸ - بخشنده و بخشاینده باش. از آنچه داری، ولو اندک، به نیازمندان ببخش و از تقصیر دیگران بگذر. بخشش و بخشایش زندگی انسان را آرامتر میکنند. هیچگاه بار کینه دیگران را بر قلبت تحمیل نکن و آن را با خود به این سو و آن سو نبر.
۹ - در "لحظه" زندگی کن. اکثر ما، یا درگیر حسرت گذشته ایم یا دل به آینده نیامده بسته ایم.
بسیاری از افرادی وقتی به مراحل پایانی زندگی شان میرسند تازه متوجه میشوند که دیگر فردایی برای امید بستن به آن وجود ندارد و بنابر این درگیر تلخکامی پایان عمر میشوند.
زندگی ات فقط همین لحظهای است که در آنی؛ درست همین لحظه. پس بکوش از همین لحظه کنونی لذت ببری و این لحظه را به بهترین شکل مدیریت کنی. وقتی این لحظه رفت، دیگر به آن دسترسی نخواهی داشت، هیچگاه، هیچگاه.
۱۰ - تا جایی که میتوانی از زندگی ات حسرت بر جای نگذاری؛ لازمه اش این است که اولاً دل به آرزوهای دور و دراز و دست نیافتنی نبندی و آنها را تبدیل به حسرت نکنی و ثانیاً تا جایی که میتوانی به دلخوشی هایت برسی، از دلخوشیهایی که پیش نیاز مالی دارند مانند سفر به جاهایی که دوستش داری تا دلخوشیهایی مانند وقت گذاشتن با خانواده و گروه دوستان... میدانی خیلیها حسرت شان این است که کودکی فرزندان شان را خوب درک نکرده اند؟!
۱۱ - افراد نامناسب را از زندگی ات حذف کن و با افرادی که فکر میکنی حالت را خوب میکنند دوستی کن. هر از گاهی لیست افرادی که با آنها معاشرت داری را بررسی و پالایش کن. افراد منفی باف، آنهایی که انرژی ات را میگیرند، کسانی که مسیرت زندگی ات را تخریب میکنند و ... به راحتی حذف کن و بکوش به افراد مثبت نزدیک شوی؛ میگویند هر انسانی متوسط ۵ نفری است که بیشترین ارتباط را با آنها دارند. معدل ات را بالا ببر.
اینها حسرتهایی هستند که میلیاردها نفر در آخر عمرشان بدانها رسیده اند، یعنی زمانی که بسیار دیر شده است و این ها، آموزههایی هستند که تعداد کمی از انسانها در جوانی یا میانسالی بدان میرسند و زندگی را با حال خوش به پایان میبرند. این تصمیم ماست که جزو اکثریت بازنده باشیم یا اقلیت برنده.