پخش زنده
امروز: -
قرن هاست که شاعران و بزرگان ادبیات جهان از فرانسه گرفته تا آلمان و ایران، عشق و ارادت خود به پیامبر مهربانی ها را با شیداییِ شاعرانه در آمیخته اند و به ساحت رسول خوبی ها تقدیم کرده اند.
شخصيت والا و سيره انسانی و نبوی پيامبر اكرم (ص) همواره از كانون های مضمون آفرينی و تصوير سازی شاعران و نويسندگان در ادب فارسی بوده است. شاعران فارسی گوی پس از اسلام تاکنون به مناسبت های گوناگون به تکريم آن حضرت پرداخته اند؛ به ويژه در ابتدای سخن خود پس از حمد و ستايش خالق هستی بخش، به بزرگداشت و مدح پيامبر، مقام نبوت و به ویژه خاتمیت و سرآمدی و محوريت وجود آن حضرت در کل کائنات توجه داشته اند و عموم اديبان ايران، حوادث زندگی و جلوه های مختلف شخصيت جامع پيامبر اعظم (ص) را در مقام انسان کامل و اسوه بشر در آثار خويش منعکس کرده اند که در شعر سنتی فارسی نیز نمود چشمگيری دارد.
علاوه بر شاعران بزرگ ایران زمین همچون حافظ و سعدی، شاعران افغان و تا دوردست ها نویسندگان و شاعران بزرگی همچون ویکتور هوگو فرانسوی و گوته آلمانی همگی ارادت و علاقه خود را در قالب شعر به ساحت پیامبر رحمت ابراز کرده اند.
پیامبر در شعر شکوهمند ادیب بزرگ فرانسه
ویکتور هوگو بزرگترین شاعر قرن نوزدهم و به نوعی بزرگترین شاعر تاریخ فرانسه است. در ایران به دليل شاهكار پر آوزاه هوگو، يعنی بينوايان، تقريباً هيچ كتابخوان ايرانی نيست كه نام او را نشنيده باشد، اما شايد كمتر كسی اطلاع داشته باشد كه اين اديب بزرگ شعری در وصف پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد (ص) سروده باشد.
کتاب «سال نهم هجرت» او را که ورق میزنیم پر است از اشاره های فراوان به زندگی پیامبر(ص) و کتاب نشان میدهد ویکتور هوگو چقدر دقیق و موشکافانه وقایع دوران زندگی حضرت محمد(ص) را مطالعه کرده و جا به جا و بجا از دانستههای خود برای پربار کردن شعر خود استفاده کرده است. دقت در شرح وقایع و ذکر نام اصحاب از ویژگیهای اصلی این شعر است که میتواند در نوع خود جالب توجه باشد.
در جایی از کتاب «سال نهم هجرت» درباره پیامبر (ص) نوشته است:
«... غذایش اندک بود و گاه از گرسنگی سنگ بر شکم میبست/گوسفندانش را خود میدوشید/چون مردمان فرودست بر زمین مینشست/و لباسهایش را وصله میزد...»
چنین شعری نشاندهندۀ این است که این شخصیت بزرگ فرانسوی تا چه حد با سیره و روش زندگی آخرین فرستادۀ خدا آشنایی داشته است. یا در بخشی از شعر خود دربارۀ دعوت پیامبر چنین می گوید: به آنها اجازه داده میشد که مرا بکوبند/در حالی که خورشید در دست راست و ماه در دست چپم بود/سخت بر من تاختند اما در نهایت باختند/و من گامی پس ننهادم/اینک منم/در آستانۀ آرامگاهی ژرف/پیش رویم خداست و پشت سرم جهانی که از آن شماست.
"نغمه محمد" شعری از گوته آلمانی برای پیامبر
"یوهان ولفگانگ فون گوته"، شاعر آلمانی زبان؛ از جمله شاعران و نوابغ نامآور قرن هجدهم است که به سبب ابراز ارادت به حافظ شیرازی، بین ایرانیها شهرت یافته است. گوته ظاهرا نه تنها با شخصیت و شعر لسانالغیب و مشرق زمین ارتباط برقرار نموده، بلکه از جوانی نیز به دین اسلام و حضرت محمد (ص) علاقمند بوده و با وجود منابع اسلامی اندکی که در دسترس داشته، در اثری به نام «تراژدی محمد(ص)» تصویری زیبا و ماندگار از برکات معنوی پیامبر اسلام ارائه کرده است.
در این تراژدی نیمه تمام، اشعار ماندگاری وجود دارد که به صورت تصنیفهایی در دل تراژدی سروده شدهاند؛ از جمله قطعۀ «نغمۀ محمد» که برای اولین بار توسط محمد اخگری ترجمه شده و در سال ۸۴ در کتابی با همین عنوان منتشر شده است. اخگری در این کتاب به بررسی تاثیر پذیری گوته از شخصیت حضرت محمد (ص) پرداخته است. این کتاب نکات حایز اهمیتی را از زندگی گوته و اندیشه او و دلایل علاقهاش به اسلام در اختیار علاقمندان قرار میدهد و حتی به بیان شواهدی از تاثیرپذیری شاعران کشورهایی نظیر روسیه، از شعر «نغمۀ محمد» گوته میپردازد.
در این شعر شکوهمند، گوته در پس نمادهایی چون رود، ابر، گل، سنگریزه، دشت، سلاله (نسلی از آبها) و اقیانوس، حوادث پیرامون اسلام را از آغاز بعثت پیامبر تا زمان هجرت و در وسعت بی انتهای رسالت، به زبانی رمزگونه به تصویر میکشد. در بخشی از این شعر از زبان امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) آمده است
علی: بنگر بدان چشمه/همان که از کوهساران می جوشد/چه باطراوت و شاد/و می تراود به سان چشمان ستارگان، آنگاه که می درخشند.
بخش دیگری از شعر به نبوت حضرت محمد (ص) اشاره دارد. گوته در اين بخش پيامبر (ص) را بر فراز کوهی که غار حرا در آن واقع شده است، همچون چشمه ای توصيف می کند که از فراز کوهسار جوشيدن می گيرد و برای هدايت و سيراب کردن، به پايين سرازير می شود.
فاطمه: سرشاخه هايش سيراب می شوند/برخاسته از روح های پاک/در ميان صخره ها/در بوته زارها.
علی: به تازگی و طراوت جوانی/از فراز می لغزد/برروی صخره های مرمرين/و آنگاه دوباره به سوی آسمان/سرشاد هلهله شادی سر می دهد.
فاطمه: و از ميان صخره ها و از گذرگاه قله ها/سنگريزه های رنگين را شکار می کند.
پیامبر رحمت در غزل های لسان الغیب
شمس الدین محمد حافظ شیرازی که لسان الغیب است و اشعارش ورد زبانها، شعر معروفی درباره پیامبر (ص) دارد که با زیباترین زبان و تشبیهها به وصف پیامبر اکرم (ص) پرداخته است.
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
حضرت محمد(ص) در بوستان سعدی
شیخ اجل؛ مشرف الدین مصلح سعدی شیرازی درباره حضرت محمد(ص) نیز شعر معروفی دارد که بارها و بارها خوانده شده و باز هم اگر خوانده شود نه چیزی از زیبایی شعر کم میشود و نه از جمال و کمال محمد(ص).
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست
در نظر قدر با کمال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسى و عیسى
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصه گیتى مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
سعدى اگر عاشقى کنى و جوانى
عشق محمد بس است و آل محمد
حضرت محمد در غزل پر شور جامی
شیخ عبدالرحمن جامی نیزاشعار بسیاری در مدح حضرت رسول اکرم (ص) دارد. جامی در مثنوی هفت اورنگ، در ابتدای هر اورنگ، شعری در مدح پیامبر اکرم (ص) آورده است.
جامی در یکی از غزلهای پور شور خود از عشق بی نهایتش به پیامبر عزیز میگوید و وصف جمال چون ماهش را با زبان شاعرانهاش میسراید.
مصطفایی به صفای دو رخ و لعل تو آل
ابرو و خال سیاه تو هلال است و بلال
صورت بینی سیمین تو اشک نبی است
که رُخت گشته دو نیمه است ازو ماه مثال
عشق وصف ناپذیر مولانا به ساحت پیامبر دل ها
جلال الدین محمد مولوی هم درباره حضرت محمد(ص) اشعار بسیار زیادی دارد. مولانا که داستانهای پیامبر دستمایه شعرهایش در مثنوی بوده و بارها از آن حضرت گفته و ارادتش را به ساحت پاکش نشان داده است، در غزلهایش هم شورآفرین از ختمی مرتبت سروده است که یکی از مشهورترین غزلهای مولوی در وصف پیامبر در ادامه میآید.
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما بفلک میرویم عزم تماشا کراست
ما بفلک بودهایم یار ملک بودهایم
باز همانجا رویم جمله که آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم وز ملک افزون تریم
زین دو چرا نگذریم؟! منزل ما کبریاست
گوهر پاک از کجا! عالم خاک از کجا!
بر چه فرود آمدیت؟ بار کنید این چه جاست؟
بخت جوان یار ما، دادن جان کار ما
قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست
ارادت شاعران عرب به پیامبر رحمت
مدح پیامبر اسلام (ص) در شعر عربی نیز یکی از اغراض شعری شاعران مسلمان عرب زبان بوده است. آن ها اغلب صفات پسندیده آن حضرت مثل امانت، خیرخواهی، صداقت، رسالت، نبوت و مکارم اخلاقی آن حضرت را ستوده اند.
یکی از این شاعران كه قصيده ماندگاری در مدح پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) سروده شرف الدين محمد بن سعيد است که در مصر متولد شده است.
او شاعری توانا و دارای ديوان بود و قصيده زيبايی، در مدح پيامبر (ص) از خود به جای گذاشته كه به قصيده مباركه بُرده (به معنای عَبا) شهرت يافت.
در بخشی از این شعر آمده است
فَإنَّ فَضلَ رسول الله لَيسَ لَهُ / حَدّ فَيُعرِبَ عَنهُ ناطِقٌ بِفَمِ
فضيلت پيامبر خداي محمد مصطفی (ص) را كرانه ای نيست تا انسانی بتواند با دهانش آن را بيان كند.
- أكرِم بِخَلق نَبيٍّ زانَهَ خُلقٌ / بِالحُسنِ مُشتملٍ بِالبِشر متَّسمِ
چه باشكوه است آفرينش پيامبری كه تمام زيبايی های اخلاقی و لبخند و خوشرويی او را آراسته است
تجلی اوصاف پیامبر در شعر شاعران افغان
شعر فارسی افغانستان را از دیرباز با نعت پیامبر اکرم (ص ) پیوندی دیرینه بوده است. "هبوط" نام مثنوی بلندی از ابوطالب مظفری شاعر افغان است که به پیشگاه پیامبر اعظم (ص) تقدیم کرده است.
غیرت عشق بر آشفت، گل از سنگ شکفت
صد افق رنگ بر این گنبد بی رنگ شکفت
غیرت عشق نتابید که یکتا باشد
یا که خورشید در این معرکه تنها باشد
حیرت آلوده شبی بود گرفتار فسون
صبح شد، آینه لغزید ز خورشید برون
نیمه شب چشمه خورشید ازل گل شده بود
صبحدم آیه ای از آینه نازل شده بود
عرشیان زمزمه تابش سرمد کردند
فرشیان آینه را ترجمه احمد کردند
رسول خوبان در نگاه شاعران معاصر ایران
تاریخ شعر معاصر کشور نیز مملو از اشعاری در وصف پیامبر عظیم الشأن اسلام است. به طور مثال سید علی موسوی گرمارودی درباره شخصیت والای پیامبر سروده است،
خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران
که تو را آفرید.
از تو در شگفت هم نمی توانم بود
که دیدن بزرگیت را، چشم کوچک من بسنده نیست:
مور، چه می داند که بر دیواره ی اهرام می گذرد
یا بر خشتی خام.
تو، آن بلندترین هرمی که فرعونِ تخیّل می تواند ساخت
و من، آن کوچکترین مور، که بلندای تو را در چشم نمی تواند داشت
غلامرضا شکوهی نیز وجود پیامبر را هدیه ای از طرف خدا می داند که ولادت ایشان سرشار از نور هدایت است:
تا بر بسیط سبز چمن پا گذاشته است/دستش بهار را به تماشا گذاشته است
از بس که دست برده در آغوش آسمان/پا بر فراز گنبد مینا گذاشته است
میبارد از طلوع نگاهش تبار صبح/خورشید را به سینه خود جاگذاشته است
تا مثل کوه ریشه دوانده به عمق خاک/یکعمر سر به دامن صحرا گذاشته است
دستی لطیف ساغر سرشار عشق را/در هفتسین سفره دنیا گذاشته است
نوری که از تبلور رخسار او دمید/مهتاب را به خانه دلها گذاشته است
تبرک شعر شاعران به نام محمد(ص)
پیامبر اکرم (ص) علاوه بر این که مهمترین تاثیر را در زندگی بشریت داشته و مسیر تاریخ را از تاریکی به روشنایی کشانده؛ نور وجود او ماه مجلس همه عالمیان شده و تاثیر بسیار شگرفی در ادبیات و شعر فارسی داشته است. تا آنجا که همه شاعران بزرگ ما دفترهای خود را با نعت پیامبر و درود بر او و خاندان پاکش شروع کردهاند تا الهام بخش و مبارک کننده اشعار و گفتههایشان باشد. بنابراین به گواه کارشناسان ادبی اگر که بگوییم همه ادبیات خوب جهان ستایش انسان کامل و ستایش انسان آرمانی است که در دل ما هست سخن گزافی نخواهد بود.
به قول مولانا:
اینچنین انسان که کردم وصف او/تا قیامت گر بگویم نعت او/هیچ آن را مقصد و پایان مجو/ شرح این گر من بگویم بر دوام/ صد قیامت بگذرد کان ناتمام
گردآوری : سیده نصرت شجاعی
مطالب تازه ای بود که تا حالا نخونده بودم