17 ربیع الاول سالروز ولادت امام ششم شیعیان
شخصیت قرآنی امام جعفر صادق (ع)
رسول اکرم (ص) در حدیث ثقلین و دیگر بیانات خود، همواره قرآن و عترت را دو اصل جدا نشدنی معرفی کرده اند پس لازم است که اهل بیت (ع) الگویی همسنگ با قرآن باشند، از این رو امام صادق (ع) نمونهٌ کاملی از یک انسان متربی به تربیت قرآنی هستند.
به گزارش خبرنگار معارف گروه علمی فرهنگی هنری خبرگزاری صدا و سیما ، هنگامی که شخصیت امام صادق (ع) را در پرتو آیات قرآن کریم بررسی می کنیم درخواهیم یافت که ایشان همان قرآن ناطقی هستند که در روایات بدان اشاره رفته است.
ایشان نه تنها در اخلاق بلکه در علم، عبادت، سیاست و سایر زمینهها سرآمد روزگارخویش بوده وبراساس این ابعاد به تربیت اصحاب و یاران خود پرداخته اند. در این مقاله سعی بر آن است تا به بررسی بخشی اندک از شخصیت قرآنی امام صادق (ع) بپردازیم.
زندگی نامه
امام صادق (ع) روز هفدهم ماه ربیع الأول سال هشتاد و سه هجری در مدینه متولد شد و در نیمه ماه رجب و یا شوال سال یک صد و چهل و هشت در سن شصت و شش سالگی از دنیا رحلت فرمودند. حضرت صادق (ع) مدت دوازده سال در زمان حیات جدش زندگی کرد و نوزده سال هم با پدرش بود و مدت سی و چهار سال هم بعد از رحلت پدر بزرگوارش امامت کردند. امامت ایشان مصادف با أیام خلافت هشام بن عبد الملک و ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید بن عبد الملک معروف به ناقص و ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد حمار بود.
پس از این پیراهن سیاهان با پرچم سیاه از خراسان قیام کردند و خلافت از بنی امیه گرفته شد و به دست عباسیان افتاد، حضرت صادق (ع) زمان این گروه را هم درک کرد و در دوران خلافت أبو جعفر منصور در مدینه وفات کرد و در کنار قبر پدر و عمویش حضرت امام حسن (ع) به خاک سپرده شد. [۱]إبن بابویه و قطب راوندی روایت کرده اند که از امام زین العابدین (ع) پرسیدند امام بعد از تو کیست؟
فرمودند «محمد باقر (ع) که علم را میشکافد». پرسیدند بعد از او امام که خواهد بود؟ فرمودند «جعفر (ع) که نام او نزد اهل آسمانها صادق است». گفتند چرا او را صادق مینامند و حال آن که همهٌ شما صادق و راستگویید؟ فرمودند «خبر داد مرا پدرم از پدرش رسول خدا (ص) که آن حضرت فرمود «چون فرزند من جعفربن محمد بن علی بن الحسین (ع) متولد شود او را صادق نامید؛ زیرا که پنجمین فرزند او جعفر نام خواهد داشت و به دروغ و از روی افترا، دعوی امامت خواهد کرد و او نزد خدا، جعفرکذّاب؛ یعنی افترا کننده بر خداست». [۲]
ابعاد شخصیتی امام جعفر صادق (ع)
فضایل و مناقب امام صادق (ع) بر کسی پوشیده نیست. ایشان در تمامی عصرها همواره نه تنها معلم شیعیان بلکه تمامی افراد بوده اند. شخصیت ایشان به گونهای بود که افراد میتوانستند در زمینههای مختلف از آن بهره ببرند. در واقع شخصیت حضرت در ابعاد و زوایای متعددی قابل طرح میباشد که برای نمونه به برخی از ابعاد شخصیتی ایشان اشاره میکنیم.
الف: بعد اخلاقی: مکارم اخلاقی، سجایای عالی اخلاقی هستند که صفت انسان میشوند و این مکارم جزء لایتجزای زندگی او میشوند و همیشه و در هر عملی بروز و ظهور دارند. او با آن مکارم زندگی میکند و با آنها نیز میمیرد. عالیترین مکارم اخلاقی را پیامبر اکرم (ص) ابلاغ فرموده و ایشان با بعثت خود تمام کنندهٌ انواع مکارم بوده اند. [۳]از آنجا که دین و اخلاق دو حقیقتی هستند که در دیانت اسلام و سایر ادیان از هم جدایی ندارند، اسلام منطق خود را در مسائل اخلاقی گسترش داده است. [۴]خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم (ص) میفرمایند «وَإِنک لَعلی خُلُق عَظِیمٍ» (القلم، ۶۸/ ۴)؛ «و تو راست خلقی عظیم». پیامبر اکرم (ص) در این زمینه میفرمایند «علیکم بمکارم الاخلاق فإنّ الله عزّوجلّ بعثنی بها؛ بر شماست مکارم اخلاق، به راستی که خداوند عزّوجلّ مرا با آنها مبعوث کرده». [۵]بعد از رحلت رسول اکرم (ص) أئمهٌ معصومین (ع) عهده دار این مسئولیت خطیر شدند.
سخنان و توصیههای اخلاقی و تربیتی امام صادق (ع) موجب سازندگی فرهنگ عمومی اجتماع بود. در توصیف شیعه و لزوم برخورداری آنان از فضایل و مکارم اخلاقی شیعه روایات متعددی ازامام صادق (ع) به ما رسیده است که توصیه ایشان به عبدالله بن جندب در این شمار است. [۶]اینک به برخی ابعاد مهم اخلاقی این امام بزرگوار میپردازیم.
۱- عفو و گذشت: یکی از بزرگترین فضایل اخلاقی که رسیدن به آن کار آسانی نیست، روح گذشت از دیگران و نادیده گرفتن خطاهای آنان است. ادامه حیات اجتماعی مبتنی بر عفو و گذشت است. اگر همهٌ مردم بخواهند در استیفای حقوق خویش سختگیر باشند و از کوچکترین لغزشی چشم پوشی نکنند زندگی بسیار تلخ خواهد شد و روح صفا و صمیمیت به کلی از جامعه رخت بر خواهد بست. خداوند در قرآن میفرمایند «خُذالْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» (الأعراف، ۷/۱۹۹)؛ «عفو و گذشت را شیوهٌ خود قرارده و به نیکیها دعوت نما و از جاهلان روی بگردان».
امام صادق (ع) نیز مانند اجدادشان اسوهٌ تقوا و اخلاق و از خاندانی است که شیوه و روش آنان عفو و گذشت میباشد. اگر از کسی خطایی سر میزد یا به ایشان بدی میکرد با کمال رأفت و مهربانی از خطای او میگذشت و اشتباه او را نادیده میگرفت. [۷]
مردی خدمت امام صادق (ع) رسید و عرض کرد فلان پسرعمویت اسم تورا برد و تا آنجایی که توانست بد گویی کرد و به شما ناسزا گفت. حضرت به کنیز خود فرمود که آب وضو برایش حاضر کند. پس وضو گرفت و داخل نماز شد. راوی گفت من با خودم گفتم که حضرت میخواهد او را نفرین کند. حضرت دو رکعت نماز خواندند و فرمودند «ای پروردگار من، این حق من بود، من او را بخشیدم و جود و کرم تو از من بیشتر است پس او را ببخش». [۸]
۲- کار و تلاش: دین مقدس اسلام به کسب و کار ارج مینهد و پیروان خود را به کار و فعالیت امر میکند. خداوند در قرآن کریم میفرماید «فَإِذَا قُضِیتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الأرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّه» (الجمعة، ۶۲/۱۰)؛ «و، چون نماز پایان یافت، در زمین پراکنده شوید و رزق خدا را طلب کنید».
امام صادق (ع) نیز نه تنها دیگران را به کار و تلاش دعوت میکردند بلکه خود نیز در روزهای گرم تابستان در مزرعه مشغول به کار بودند.
از أبی عمرو شیبانی روایت است که میگوید امام صادق (ع) را دیدم که در مزرعه خویش مشغول بیل زدن است و عرق زیادی کرده است آن چنان که پیراهن آن حضرت خیس شده با دیدن این منظره به ایشان گفتم اگر اجازه بدهید من این کار را انجام میدهم تا شما استراحت کنید. امام فرمود «دوست دارم که مرد در طلب روزی خویش در برابر آفتاب اذیت شود». [۹]
۳- صبر و شکیبایی: یکی از موضوعاتی که در دین اسلام همواره دارای اهمیت فراوانی بوده، صبر و شکیبایی میباشد. حقیقت صبر همان استقامت و تحمل رنج برای دست یافتن به هدف است. واژه صبر و مشتقات آن در قرآن حدودا ۱۰۳ بار در ۴۵ سوره و ۹۳ آیه آمده است و روایات بسیاری هم دربارهٌ آن وارد شده است.
صبر و شکیبایی معنای گستردهای دارد که تحمل در برابر رنج و مشقت و اطاعت پروردگار و مبارزه با هوسهای سرکش و ایستادگی در مقابل عوامل گناهان را دربر میگیرد. [۱۰]راغب در معنای صبر چنین گفته است صبر یعنی شکیبائی و خودداری نفس بر آنچه را که عقل و شرع حکم میکند و آن را میطلبد یا آنچه را که عقل و شرع، خودداری نفس از آن را اقتضاء میکند. [۱۱]
خداوند در قرآن کریم میفرماید «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (البقرة، ۲/۱۵۳)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، از شکیبایی و نماز مدد جویید که خدا با شکیبایان است».
پیشوایان ما نیز اسوه صبر و استقامت بودند و در تمام مصائب و حوادث تلخ زندگی همچون کوه استوار ایستاده و حتی یک بار از خود بی صبری و آثار شکست نشان ندادند.
کلینی از قتیبة أعشی نقل کرده که خدمت امام صادق (ع) رسیدم تا از فرزند او عیادت کنم. دیدم امام بر در ایستاده و غمین و اندوهناک است. عرض کردم فدایت شوم حال کودک چطور است؟ فرمود «می بینی که سخت بیمار است». پس ساعتی درنگ کرد سپس به سوی ما بیرون آمد در حالی که چهره اش شاد بود و آثار غم و اندوه از آن رفته بود. گمان کردم که حال کودک بهبود یافته است گفتم فدایت شوم حال کودک چطور است؟ فرمود «او به راه خدا رفت». گفتم فدایت شوم هنگامی که کودک زنده بود شما ناراحت و اندوهگین بودید، اما اکنون که بمرد حالت شما دگرگون شد، چرا؟! فرمود «ما اهل بیت (ع) پیش از رسیدن مصیبت غمین و اندوهناکیم، اما هنگامی که مصیبت واقع میشود به قضای الهی خشنود میگردیم و تسلیم امر خدا میشویم». [۱۲]
ب: بعد علمی: در باب عظمت علمی امام صادق (ع) شواهد فراوانی وجود دارد و این معنا مورد قبول دانشمندان شیعه و اهل سنت میباشد. امام (ع) درطول ۳۴ سال امامت طولانی خود ابواب علم را برروی شاگردان و دانشمندان اسلامی گشود و مرجع دینی و علمی شیعیان گردید. امام صادق (ع) با توجه به فرصت مناسب سیاسی که به وجود آمده بود و با ملاحظه نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش امام محمد باقر (ع) را گرفت و حوزهٌ وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشتههای مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، شاگردان بزرگ و برجستهای همچون هشام بن حکم، محمدبن مسلم، أبان بن تغلب، هشام بن سالم، مفضل بن عمر، جابربن حیان و... تربیت کرد که تعداد آنها را بالغ بر چهار هزار نفر نوشته اند. وی باقدرت هرچه تمامتر نهضت بزرگ علمی برپاکرد و میراث عظیم و سترگی را برای جهان اسلام و تشیع باقی نهاد. امام صادق (ع) درعصر خویش، نام آورترین فرد در مسائل علمی بود و آواز ایشان در سرتاسر ممالک اسلامی شنیده میشد؛ بدین سبب هیچ یک از امامان دیگر ما به تعداد شاگردان آن حضرت شاگرد نداشتند و به تعداد روایات ایشان روایت ندارند. چنان که فقها و دانشمندان بزرگ در برابر عظمت علمی امام صادق (ع) سر تعظیم فرود میآوردند و برتری علمی او را میستودند. برای نمونه أبوحنیفه پیشوای مشهور فرقه حنفی، میگفت من دانشمندتر از جعفربن محمّد ندیده ام. [۱۳]
شیخ مفید مینویسد به قدری علوم از آن حضرت نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده است و از هیچ یک از افراد خاندان اوبه اندازه او علم و دانش نقل نشده است. [۱۴]طبرسی میگوید امام صادق (ع) در زمان خود اعلم فرزندان حضرت رسول (ص) بود، و در نزد خاصه و عامه مقام ارجمندی داشت. [۱۵]إبن شهر آشوب در "مناقب" گوید دانشهایی که از صادق (ع) نقل شده از کسی دیگر نقل نشده است، و حدیث شناسان، محدّثان توثیق شدهای از مذاهب مختلف که از وی حدیث نقل کرده اند و گردآوری کرده که تعدادشان را چهار هزار تن دانسته اند. [۱۶]۱
- علم به قرآن: قرآن کتاب آسمانی و وحی الهی است که بر قلب مبارک رسول خدا (ص) نازل شده و تمام معانیش در ظرف وجودی پیامبر (ص) جای گرفته است. این کتاب آسمانی ظاهر و باطنی دارد و باطنش نیز دارای باطنهای متعدد دیگری است که هیچ کس بر تمامی آنها آگاهی کامل ندارد، جز "راسخین در علم" که أئمّه أطهار (ع) بعد از رسول خدا (ص) میباشند. در این میان امام صادق (ع) نیز معدن علم به قرآن و مفسر قرآن میباشند. به گونهای که با مراجعه به کتب تفسیری روایی، اکثریت قریب به اتفاق احادیث آن کتب متعلق به ایشان میباشند. برای نمونه
امام صادق (ع) در تفسیر آیه ۷ سوره آل عمران و در تفسیر راسخون در علم میفرمایند «الراسخون فی العلم أمیر المؤمنین و الأئمّة من بعده علیهم السلام؛ راسخون در علم، حضرت علی (ع) و أئمّه (ع) بعد از او میباشند». [۱۷]
ایشان هم چنین در تفسیر «وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالأسْحَار» (آل عمران، ۳/۱۷)، میفرمایند «من قال فی وتره إذا أوتر"استغفر الله و أتوب الیه"سبعین مرة و هو قائم فواظب علی ذلک حتی تمضی له سنة کتبه الله من المستغفرین بالأسحار و وجبت له المغفرة من الله تعالی؛ هر کس در نماز وتر"استغفرالله و اتوب الیه" را هفتاد مرتبه بگوید در حالی که ایستاده است و تا یک سال این کار را ادامه دهد خداوند او را از مستغفرین بالاسحار قرار میدهد و مغفرة الهی براو واجب میشود». [۱۸]امام صادق میفرمایند «همانا نام و معنای ایمان سزاوار کسی است که واجبات بزرگ را انجام دهد آن هم به طور پیوسته و گناهان کبیره را انجام ندهد و از آنها دوری کند. اگر کسی طاعتهای کوچک را ترک کند و مرتکب گناه صغیره گردد از گستره ایمان خارج نمیشود، زیرا خداوند در قرآن کریم میفرماید "إِنْ تَجْتَنِبُوا کبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکفِّرْ عَنْکمْ سیئَاتِکمْ وَندْخِلْکمْ مدْخَلا کرِیمًا"» (النساء، ۴/ ۳۱)؛ «اگر از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کرده اند اجتناب کنید، از دیگر گناهانتان در میگذریم و شما را به مکانی نیکو درمی آوریم». یعنی آمرزش شامل گناهان کبیره نمیشود و اگر کسی مرتکب گناهان کبیره شد برای همهٌ آنها کیفر میبیند. این است حقیقت و صفت ایمان و صفت مؤمنی که سزاوار ثواب و پاداش است. [۱۹]امام صادق (ع) در تفسیر محکم و متشابه در آیه ۷ سورۀآل عمران میفرمایند «إن القرآن محکم و متشابه، فأما المحکم فنؤمن به و نعمل به، و أما المتشابه فنؤمن به و لانعمل به؛ قرآن دارای محکم و متشابه است ما به محکم ایمان میآوریم و به آن عمل میکنیم، ولی به متشابه ایمان میآوریم، اما به آن عمل نمیکنیم». [۲۰]۲- علم به احکام فقهی: طبق عقیدهٌ إمامیة، امام باید تمام احکام و قوانین دین را که برای سعادت دنیوی و اخروی مردم ضرورت دارد بداند؛ عقیدهٌ صحیح و باطل را بشناسد و به طور کلی به آنچه که برای ارشاد و هدایت انسانها و ادارهٌ امور جامعه مورد نیاز است، اطلاع کامل داشته باشد. دلیل بر این مطلب بسیار واضح است، چون امام و پیشوای دینی نمونهٌ بارز انسان کامل است. لازمهٌ این مطلب آن است که به تمام حقائق آشکار و پنهان آگاهی داشته باشد. ممکن نیست مردم در یکی از امور مربوط به دیات و قصاص و معاملات و ... محتاج شوند، ولی امام از حلّ آن عاجز باشد و به کلید آن دسترسی نداشته باشد.
ایشان از آگاهترین افراد نسبت به این احکام بوده و فقه آل محمد (ص) را تدوین نموده و بسیاری از ابواب فقه و احکام فقهی شیعه را بنیان نهاده است. از همین روی، فقه شیعه امامی را فقه جعفری گویند.
بیشترین أحادیث نقل شده از آن حضرت درموضوع فقه است، به گونهای که فقیهان هسته اصلی اصحاب خاص امام صادق (ع) را تشکیل میدهند. ایشان میفرمایند «خدا دو علم دارد؛ علمی که به ملائکه و رسل تعلیم کرده، و علمی که جز او کسی نمیداند، آنچه را ملائکه و رسل بدانند ما نیز میدانیم و از علمی که مخصوص خدا است اگر چیزی خارج شود پیش ما خواهد آمد». [۲۱]بنابراین ایشان نسبت به احکام و قوانین الهی دارای علم و تسلط بسیاری بودند. متون فقهی گزارش شده از امام صادق (ع) بسیارفراوان است که برای نمونه به بیان چند حدیث اکتفا میکنیم:
اوّل وجوب فسخ به خیار رؤیت: جمیل بن درّاج گوید از امام صادق (ع) پرسیدم شخصی زمین کشتزاری را خریده است و خود بر سر آن زمین رفته و آن را دیده و بازگشته است، ولی هنگامی که بهای آن را پرداخته و به سراغ زمین رفته و آن را بررسی کرده است نپسندیده و تقاضای فسخ از فروشنده کرده است در حالی که فروشنده حاضر نیست بیع را فسخ کند امام (ع) فرمود: «اگر همه آن زمین را زیر و رو کرده و نود و نه درصد آن را دیده و یک درصد باقیمانده که ندیده است خیار رؤیت دارد». [۲۲] یعنی میتواند آن را باز پس دهد.
دوم: آن که شهادتش ردّ و آن که شهادتش پذیرفته شود: عبید اللّه حلبی گوید از امام صادق (ع) سؤال کردم چه کسانی شهادتشان پذیرفته نیست؟ فرمود: «آن که گمان بد در باره او برده شود، و آن که در دینش متّهم باشد، دیگر آن که در قبول شهادتش نفعی عائدش بشود، و شهادت آن که میان او و مدّعی علیه؛ یعنی متّهم، دشمنی باشد». راوی گوید سؤال کردم پس فاسق و خائن چه؟ حضرت فرمود «این دو همان کسانی هستند که گمان بد در باره شان برده میشود، و در دینشان متّهمند». [۲۳]
سوم: خمس به شش قسمت تقسیم میشود: زکریا بن مالک جعفی از امام صادق (ع) نقل میکند که از آن حضرت راجع به این سخن خداوند پرسیدم که میفرماید «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکینِ وَابنِ السبِیلِ إِنْ کنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَی عَبْدِنَا یوْمَ الْفُرْقَانِ یوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیر» (الانفال، ۸/۴۱)؛ «و بدانید که آنچه به غنیمت به دست آوردید خمس آن برای خدا و پیامبر و خویشان پیامبر و یتیمان و مساکین و درماندگان در راه است»؟ فرمود: «امّا خمسی که مخصوص خدا است به پیامبر میرسد که هر کجا خواست مصرف کند. و، اما خمسی که مخصوص پیامبر است به خویشان او میرسد و خمس ذوی القربی هم مخصوص خویشان پیامبر است و منظور از یتیمان، یتیمان اهل بیت (ع) اوست، این چهار سهم مال آنهاست، و، اما مساکین و درماندگان در راه، چون میدانی که ما صدقه نمیخوریم و بر ما حلال نیست آن برای مساکین و درماندگان در راه است». [۲۴]
ج: بعد عبادی: خداوند در قرآن کریم هدف نهایی از آفرینش را عبودیت و بندگی؛ یعنی همان عبادت پروردگار معرفی کرده اند «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیعْبُدُون» (الذاریات، ۵۱/۵۶)؛ «من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند». از این رو عبادت پروردگار و همواره در یاد و ذکر خدا بودن و غفلت نورزیدن از خداوند متعال یکی از آموزههای مهم دین اسلام میباشد که این آموزهها در سیره پیامبر اکرم (ص) و أئمّه (ع) در دسترس میباشند. در بیان شخصیت عبادی امام صادق (ع)، همین بس که مالک بن أنس میگوید حضرت صادق از سه حال خارج نبود، یا روزه دار، یا ایستاده به عبادت و یا در حال ذکر و او از بزگترین بندگان و زاهدین بزرگ، آنان که از پروردگارشان میترسند بود. [۲۵]در واقع ایشان مصداق بارز این آیهٌ قرآنی میباشند که میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبک لا یستَکبِرُونَ عنْ عِبَادَتِهِ وَیسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یسْجُدُونَ» (الاعراف، ۷/۲۰۶)؛ «آنها که در مقام قرب نزد پروردگار تواند هیچگاه از عبادتش تکبر نمیورزند و او را تسبیح میگویند و برایش سجده میکنند».
برخی از نمونههای فضیلت عبادی ایشان عبارتند از
۱- خشیت الهی: مالک بن أنس میگوید سالی با امام صادق (ع) به حج رفتم وچون موقع احرام بر مرکب نشست و میخواست تلبیه گوید گلوگیر میشد و نزدیک بود ازمرکب خود بزیر افتد، گفتم یابن رسول اللّه بگو باید بگوئی، فرمود: «ای پسر أبی عامر چگونه جرأت کنم بگویم "لبیک اللّهم لبّیک" میترسم که خدای عز و جل فرماید "لا لبیک و لا سعدیک"». [۲۶]
۲- سجدههای طولانی: حفص بن غیاث گفت حضرت صادق (ع) بین نخلستانهای کوفه راه میرفت به درخت خرمائی رسید وضو گرفته رکوع کرد، آنگاه سجده رفت شمردم پانصد مرتبه تسبیح گفت، سپس تکیه به درخت خرما داده دعاهائی کرد، آنگاه فرمود: «حفص! به خدا قسم این همان درخت خرمائی است که خداوند به مریم فرمود شاخه خرما را تکان بده تا خرمای تازه برایت بریزد». [۲۷]
۳- حضور قلب: نقل است که امام صادق (ع) در حال نماز مشغول قرائت آیاتی از قرآن بود ناگاه منقلب شد و از حال رفت و، چون به حال عادی بازگشت حاضران پرسیدند این چه حالتی بود که در نماز به شما دست داد؟ امام فرمود» هنگامی که مشغول تکرار آیات بودم به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را از زبان خداوند متعال بر من میخواندند». [۲۸]د: بعد سیاسی: امامان شیعه (ع) هادیان خلق به بهترین شیوه زندگی اند. بدیهی است برای ایفای این رسالت بزرگ باید تمام زمینهها و شرایط مناسب باشد. از جمله مهمترین آنها آشنایی با جلوههای "سیاست" است. نمیتوان ادعای اداره همه شؤون زندگی را بدون آشنایی عمیق با تدبیر و سیاست داشت و امامان (ع) این آشنایی عمیق را در وجود خود دارند، از منظر اهل بیت (ع) سیاست عین دیانت است. گواه این مدعا سیرة أئمّه أطهار است. هر یک از آن ذوات مقدّس در تدبیر امور جامعه و به دست گرفتن حکومت، در حدّ توان تلاش و کوشش نمودند. از این رو، کسانی که سیاست را جدای از دیانت میدانند، نمیتوانند مدّعی پیروی از ایشان باشند. در این میان امام صادق (ع) به خوبی عهده دار تربیت سیاسی أصحاب خود بودند. اگر چه ایشان در ظاهر وارد سیاست نشده بودند، اما در سیره و اعمال خود همان سیاست مدار مورد تأیید قرآن میباشند. از جمله اصول کلی سیاست امام صادق (ع) و مهمترین آنها اصل طاغوت ستیزی است.
اصل طاغوت ستیزی
خداوند در قرآن کریم میفرمایند «وَالَّذِینَ اجتَنَبُوا الطاغُوتَ أَنْ یعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَی فَبَشِّرْ عِبَادِ» (الزمر، ۳۹/۱۷)؛ «کسانی که از عبادت طاغوت اجتناب کردند و به سوی خداوند بازگشتند بشارت از آن آنها است، بنابراین بندگان مرا بشارت ده». طاغوت ستیزی در رأس برنامههای انبیا قرار داشته است و این اصلی بود که امامان در طول زندگی خویش از آن دست بردار نبودند. امام صادق (ع) نیز همواره به مبارزه با رژیم طاغوت آن زمان میپرداختند. از جمله شیوههای ایشان برای مبارزه با طاغوت عبارتند از:
اوّل: عدم همنشینی و همکاری با دستگاه طاغوت: امام صادق (ع) معمولا از رفت و آمد به دربار منصور جز در موارد خاص سرباز میزد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار میگرفت. چنان که روزی به آن حضرت گفت چرا مانند دیگران به دیدار او نمیرود؟ امام در جواب فرمود «لیس لنا ما نخافک من أجله و لا عندک من أمر الآخرة مانرجوک له ولا أنت فی نعمة فنهنّیک و لا تراها نقمة فنعزّیک بها، فما نصنع عندک؟؛ ما کاری نکرده ایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزی نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتی نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتی برای خود نمیدانی که تو را دلداری بدهیم، پس پیش تو چکار داریم؟». [۲۹]بدین گونه بود که امام (ع) نارضایتی خود را نسبت به حکومت او ابراز میداشت، چنان که با توصیههای سیاسی به افراد مانند «ایاک و مجالسة الملوک؛ بر تو باد که از همنشینی پادشاهان دوری کنی». [۳۰]یاران خود را نیز از همنشینی سلاطین بر حذر میداشت.
دوّم: تأیید و تقویت قیامهای مخلصانە شیعی: دومین شیوه امامان در زمینه طاغوت ستیزی تأیید و تقویت قیامهای مخلصانه شیعی که علیه طواغیت صورت میگرفت، میباشد. در روایتی چنین آمده است که نزد امام صادق (ع) سخن از قیامگران شیعی شد. حضرت فرمود «…لا أزال أنا و شیعتی بخیر ما خرج الْخارجی منْ آل محمّد، و لوددْت أنّ الْخارجی منْ آل محمّد خرج و علی نفقة عیاله؛ خیر من و شیعیانم پیوسته در سایه این قیام هاست و من دوست میدارم که قیام گران شیعی علوی قیام کنند و من مخارج خاندانشان را تأمین کنم». [۳۱]از جمله این قیامهای مخلصانه قیام شهید زید بن علی بن الحسین (ع) بود. زید از معتقدان به امامت برادر خود امام باقر (ع) و برادر زاده خویش امام صادق (ع) بود او از مشاهده صحنههای ظلم و ستم و تاخت و تاز حکومت اموی فوق العاده ناراحت بود و عقیده داشت که باید با قیام مسلحانه، حکومت فاسد اموی را واژگون ساخت. از برکات این قیامهای مخلصانه این بود که امامان فرصتی برای نشر معارف و گسترش فرهنگ اسلام ناب محمدی مییافتند که خود مبارزهای عمیق و اساسی علیه طاغوت بود. جبهه مسلّحانه علیه طاغوت سبب میشد آنها مشغول شده و امامان بتوانند با فراغت ذهن، اسلام را تبیین کنند و ابعاد مختلف آن را بازگو کنند.
سوم: عدم دوستی و محبت با دستگاه طاغوت: امام صادق (ع) فرموده اند «من أحبّ بقاء الظالمین فقد أحبّ أن یعصی اللّه؛ هر کس بقای ستمگران را دوست داشته باشد در حقیقت دوست دارد که خداوند معصیت شود». [۳۲]چهارم: برخورد با فرقههای انحرافی: عصر امام صادق (ع) عصر برخورد اندیشهها و پیدایش فرق و مذاهب مختلف بود. در زمان ایشان، بر اثر برخورد مسلمین با عقاید و آرای اهل کتاب و نیز دانشمندان یونان، شبهات و اشکالات گوناگونی پدید آمده بود. در آن زمان فرقههایی همچون معتزلة، جبریة، مرجئة، غلات و امثال اینها پدید آمده بودند که هر کدام عقاید خود را ترویج میکردند. [۳۳]
امام صادق (ع) با تمام جریانهای فکری و عقیدتی آن روز برخورد کرده و موضع اسلام را در برابر آنها روشن ساخته و برتری بینش اسلام را ثابت نمودند. ایشان در برخورد با این فرقهها از شیوههای مختلفی، چون تأسیس مراکزعلمی و تربیت افراد مستعد، تبیین و گسترش فقه، احیای حدیث، مبارزه بامسلکهای انحرافی و گفتگو و مناظره استفاده میکردند.
نتیجه گیری
در این مطلب سعی بر این بود که با توجه به آیات قرآنی به بررسی شخصیت قرآنی امام صادق (ع) بپردازیم که با توجه به مطالب ذکر شده و نیز با مطالعه و بررسی دقیق سیره و زندگی امام صادق (ع) به این نتیجه میرسیم که ایشان نمونه کاملی از یک الگوی قرآنی هستند.
رئیس مذهب شیعه مصداق واقعی قرآن ناطق است.
ایشان در زمان حیات خود در تمامی زمینههای شخصیتی از جمله اخلاق، علم، دین، سیاست و… به تربیت قرآنی اصحاب و یاران خود پرداخته اند؛ بنابراین شخصیت آن حضرت شخصیتی منطبق با قرآن بوده و ایشان همان عترتی هستند که پیامبر اکرم (ص) در شأنشان گفته «إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا أبدا»؛ بنابراین با توجه به موارد زیر، شخصیت امام صادق (ع)، همان شخصیت قرآنی است
۱- اخلاق در قرآن بسیار مورد تاکید خداوند بوده تا آنجایی که به رسول خود میفرماید «فبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا منْ حوْلِک» (آل عمران، ۳/۱۵۹)؛ «به سبب رحمت خداست که تو با آنها این چنین خوشخوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سخت دل میبودی از گرد تو پراکنده میشدند»؛ بنابراین با توجه به موارد اخلاقی ذکر شده از امام صادق (ع)، ایشان از نظر اخلاقی، منطبق با قرآن میباشند.
۲- علم آن حضرت نیز علمی قرآنی است. مواردی راکه از قوانین الهی و احکام فقهی برای یاران خود بیان میکردند منطبق با همان مواردی بودکه خداوند در قرآن کریم بیان کرده اند.
۳- امام صادق (ع) در زمینهٌ عبادی نیز بنده حقیقی خدا بودند. صفات عبادی ایشان از جمله حضور قلب و خشیت الهی، از جمله صفاتی است که در آیات الهی به آنها اشاره رفته است.
۴- سیاست ایشان نیز همان سیاست مورد نظر قرآن بود. ایشان طبق آیات قرآنی از همنشینی با دستگاه طاغوت خودداری میکردند و به یاران خود نیز اجازهٌ هم نشینی با آنها را نمیدادند.
پی نوشتها:
[۱]إعلام الوری «ترجمه عطاردی» /۳۷۶.
[۲]منتهی الآمال/۷۷۱.
[۳]تربیت از دیدگاه معصومین (ع) /۹.
[۴]اسلام و تعلیم و تربیت /۲۳۱.
[۵]بحار الأنوار، ۶۶/۳۷۵.
[۶]تحف العقول/۳۰۳، ۳۰۴.
[۷]ویژگیهای امام صادق (ع) «اردستانی» /۸۶ - ۸۷.
[۸]منتهی الامال/۷۷۸ – ۷۷۹.
[۹]الکافی، ۵/۷۶.
[۱۰]ویژگیهای امام صادق (ع) «فدوی» /۱۵۳.
[۱۱]مفردات ألفاظ قرآن /۲۷۴.
[۱۲]سیرە معصومان «ترجمه حجتی کرمانی»، ۶/۶۴.
[۱۳]سیرە پیشوایان /۳۵۰.
[۱۴]الإرشاد «ترجمه رسولی محلاتی»، ۲۵/۱۷۲.
[۱۵]إعلام الوری /۳۸۹.
[۱۶]امام صادق و مذاهب چهارگانه «ترجمه یوسفی اشکوری» /۹۸.
[۱۷]نور الثقلین، ۱/۳۱۷.
[۱۸]همان/۳۲۱.
[۱۹]تحف العقول /۵۹۳.
[۲۰]نور الثقلین، ۱/۵۹۹.
[۲۱]بحار الأنوار، ۲۶/۱۶۰.
[۲۲]من لا یحضره الفقیه، ۳/۲۷۰.
[۲۳]همان/۴۰
[۲۴]الخصال «صدوق»، ۲/۳۲۴.
[۲۵]علل الشرایع، ۱/۶۳۱.
[۲۶]الأمالی «صدوق» /۱۶۹.
[۲۷]بحارالأنوار، ۴۷/۳۷.
[۲۸]همان، ۷۹/۲۳۶.
[۲۹]مستدرک الوسائل، ۱۲/۲۹.
[۳۰]همان /۳۱۰.
[۳۱]وسائل الشیعة، ۱۵/۵۴.
[۳۲]همان، ۱۷/۱۸۶.
[۳۳]سیرهٌ پیشوایان /۳۵۵.