پشت پرده اهانت به مقدسات اسلامی در فرانسه
این روزها اقدامات موهن در فرانسه و اظهارات سخیف رئیس جمهور آن خشم مسلمانان را برانگیخته است.
نشریه مضحک فرانسوی; شارلی ابدو; پیش از این بار دیگر اقدام به انتشار کاریکاتورهای موهن درباره پیامبر اسلام (ص) کرد و امانوئل ماکرون; رئیس جمهوری فرانسه نیز در اظهاراتی دور از عرف دیپلماتیک و مبانی دموکراسی و بلکه وقیحانه اعلام کرد که فرانسه همچنان به انتشار کاریکاتورهای توهین آمیز ضد رسول اسلام (ص) ادامه خواهد داد.
با نگاه به این نوع رفتارهای فرانسه و مقام های رسمی آن سؤالات مختلفی چه بسا برای هر کسی در این باره، مطرح شود، سؤالاتی چون هدف فرانسه از این رفتارهای تحریک آمیز که واقعاً، غیر انسانی و ضد حقوق بشری است، چیست و پاریس در این باره به دنبال چیست؟ آیا واقعاً، فرانسه و رئیس جمهور آن درصدد به رخ کشیدن وجود آزادی از جمله آزادی بیان در این کشورش است؟ آیا این اقدامات فرانسه در چارچوب یک واکنش تفسیر و تحلیل پذیر است یا این اقدامات خود کنش برای واکنش سازی و واکنش سنجی است؟
در بررسی ریشه ای تحولات و رخدادها از منظر گفتمانی، ناچار گزاره زمان و البته مکان باید مد نظر و مورد کنکاش و تحلیل قرار گیرد و این اقدام فرانسه در این برهه زمانی و به طور مشخص در این کشور سؤال برانگیز می نماید. همچنین، این سؤال مطرح می شود که آیا این اقدامات یک پروسه با اهداف خاصی است یا در قالب پروژه ای از پیش طراحی شده با اهداف راهبردی صورت می گیرد؟ یا اینکه آیا این اقدامات با هدف قداست زدایی و به قول خود فرانسوی ها; تابو زدایی; از اسلام انجام می شود؟
در پاسخ به این پرسش ها باید گفت که ادعای مقام های فرانسه درباره وجود آزادی بیان در این کشور و انتشار تصاویر موهن در این چارچوب، مضحکه و طنزی بیش نیست؛ زیرا اگر واقعاً، این طور است، چرا چند هفته پیش پارلمان فرانسه از ورود یکی از نمایندگان محجبه به پارلمان جلوگیری و پارلمان را تعطیل کرد؟ همچنین، اگر این گونه بود، پس باید نقد و انتقاد از همه چیز از جمله موضوع هولوکاست در فرانسه آزاد باشد نه یک جرم.
درباره گزاره مکانی و اینکه چرا فرانسه مکانی برای اجرای این سناریو از پیش طراحی شده انتخاب شده است باید گفت که اساساً، مقام های فرانسه و رئیس جمهور آن در این باره ، تصمیم گیر نیستند بلکه آن ها بازیچه ای در دست صهیونیست ها هستند و صهیونیست ها در واقع، در این کشور تصمیم گیر ند. یک درصد از جمعیت 67 میلیونی فرانسه را یهودیان تشکیل می دهند، در حالی که بر اساس آمار مطبوعات و رسانه های رسمی فرانسه، حدود 3 تا 4 درصد یعنی نزدیک به پنج تا شش میلیون نفر از جمعیت این کشور را مسلمانان تشکیل می دهند و جمعیت مسیحیان کاتولیک که سال 1970، نود درصد جمیعت فرانسه بود، در سال 2006 به 65 درصد کاهش یافت. بنابراین، این کشور با رشد شمار مسلمانان و کاهش مسیحیان مواجه است. سایت ویکی لیکس نیز در افشاگری های خود به نقل از مراکز اطلاعاتی فرانسه اعلام کرده بود که اسلام در این کشور در حال افزایش است و 3.5 درصد از نیروها و افسران ارتش فرانسه به اسلام گرویده اند. بنابراین، برای جلوگیری از این امر، اسلام هراسی و اسلام ستیزی در دستور کار مقام های این کشور قرار گرفته است.
از این رو، فرانسه و در ورای آن صهیونیسم، به این حقیقت رسیده است که لیبرالیسم در این کشور و و به طور کلی در غرب در معرض فروپاشی و اسلام در حال در نوردیدن قلوب ملت های غربی است. بر این اساس، رفتار مقام های فرانسه از جمله رئیس جمهور آن در واقع، واکنش به این کنش به شمار می رود، واکنشی انفعالی و در واقع، دست وپا زدن برای نجات خود.
به لحاظ گزاره زمانی، این اقدامات فرانسه در زمانی روی می دهد که نزدیک به یک ماه پیش رئیس جمهور فرانسه، چه با اهداف حزبی برای جلب حمایت احزاب تندرو برای آینده سیاسی خود و چه در قالب این سناریو، اظهاراتی علیه اسلام ایراد کرد و آن را بحرانی برای کشورها توصیف کرد. چند روز پس از این سخنان بود که حادثه ای در یکی از مدارس آن روی داد که معلم به علت اهانت به یکی از دانش آموزان کشته شد. پس از آن بود که مکرون با دستمایه قرار دادن این حادثه حملات خود را علیه اسلام تشدید کرد، به گونه ای که مواضع تند وی این سؤال را مطرح کرد که حادثه مدرسه نیز ازپیش طراحی شده و در راستای پیشبرد پروژه ای از پیش برنامه ریزی شده برای حمله به اسلام بود.
همچنین، این تحولات در شرایطی روی می دهد که در جهان، رسانه ها مشغول دو حادثه هستند که یکی موضوع عادی سازی روابط برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و حادثه دیگر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است. به نظر می رسد تحولات فرانسه بی ارتباط با این دو حادثه نیست. در این باره ، اساساً، چند احتمال وجود دارد. احتمال اول آن است که این تحولات سرپوشی برای عادی سازی روابط اسرائیل با برخی کشورهای عربی در فضای انتخاباتی و چه بسا واکنش سنجی مسلمانان برای اجرای پروژه های بعدی است.
احتمال دیگر نیز که موازی با اهداف و گزاره های دیگر در حال انجام است، تحریک مسلمانان به ویژه گروه های تندرو و افراطی برای دست زدن به اقداماتی علیه منافع غربی ها با اهداف دستمایه قرار دادن برای حمله به اسلام میباشد. همچنین، تلاش برای به راه انداختن گروه های تروریستی دیگر مانند داعش و القاء و جااندازی آن به عنوان گروهی اسلامی، ممکن است هدف دیگر این سناریو باشد.
در هر صورت، واکنش مسلمانان جهان به این اقدامات تعیین کننده خواهد بود و اگر واکنش ها سست و ضعیف باشد در واقع، برنامه ریزی غربی ها به سرانجام خواهد رسید.
از این منظر، این اقدامات کنشی برای واکنش سازی و در واقع، پروسه ای چند جانبه و البته، پیچیده بین المللی در قالب یک پروژه است که نیازمند درایت و آگاهی مسلمانان است، پروژه ای که نهادها و موسسات بین المللی نیز در حال همراهی کردن با آن هستند و هیچ واکنشی به اقدامات فرانسه و دیگر کشورهای اسلام هراس نشان نداده اند. از این منظر این پرژوه فراتر از عادی سازی روابط کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی با رژیم صهیونیستی است بلکه می توان گفت که بهره برداری از فضای کنونی و انتخابات آمریکا برای پیشبرد پروژه ای گسترده است.
.....................................
بررسی و تحلیل// جلال چراغی