حکم سخن چینی از دیدگاه قرآن و روایات
یکى از آفات زبان که از رذایل اخلاقى به شمار میرود و انسان را از راه خدا دور میسازد، نمّامى و سخن چینى است.
به گزارش
گروه وبگردى خبرگزارى صدا و سيما؛ سخنچینى به عملی اطلاق میشود که غالبا قول دو طرف را به همدیگر رساندن بوده، بنابراین نوعی افشای سرّ میکند و در اسلام از این عمل نهی شده و از گناهان کبیره بوده و عذاب حتمی خداوند را بههمراه دارد.
سخن چینی مخصوص سخن گفتن نیست، بلکه به غیر سخن هم تعلق میگیرد مانند نوشتن، اشاره و ... را هم شامل میشود و هر چیزی که صاحبش به افشاء و گفتن آن رضایت نداشته باشد، سخن چینی نامیده میشود.
یکى دیگر از آفات زبان که از رذایل اخلاقى به شمار میرود و انسان را از راه خدا دور میسازد نمّامى و سخن چینى است.
قرآن مجید در نکوهش سخن چینى میفرماید:
«وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ.»
«واى بر هر عیبجوى سخن چین.»
«هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَمیمٍ.»
«از کسانى که بسیار عیبجو و سخن چین هستند پیروى مکن.»
قرآن مجید از سخن چین به عنوان «زنیم» یعنى کسى که اصل و نسب روشنى ندارد نام میبرد و این دلیل بر عظمت این گناه است.
راغب اصفهانى میگوید:
«الزَّنیمُ وَ المُزنّم الزَّائِد فِی القَومِ وَ لَیسَ مِنهُم تَشبِیهاً بِالزَّنمتَین مِنَ الشَّاةِ وَ هُمَا المُتَدلِّیتَانِ مِن اِذنِهَا وَ مِنَ الحَلقِ قَالَ تَعَالَى «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ» وَ هُوَ العَبد زَلمة وَ زَنمة أى المُنتَسَب إلَى قَومٍ هُوَ مُعَلَّقٌ بِهِم لَا مِنهُم.
زنیم به کسى گفته میشود که به طایفهاى منسوب شده ولى در واقع از آنها نیست. [سپس میگوید:]ریشه این لغت از «زنمه» به معنى زائده و آویزه گوش و حلق گوسفند گرفته شده است. گویى شخص
سخن چین در میان قوم خود یک موجود زیادى و وصله ناهمرنگى است که بدون دلیل به آنها منتسب شده و در واقع اصل و نسب روشن و درستى ندارد.»
مرحوم فیض کاشانى نیز در محجّة البیضاء از عبداللّه بن مبارک نقل میکند: زنیم کسى است که از زنا متولد شده و همه چیز را در همه جا بازگو میکند. سپس میگوید: عبداللّه بن مبارک این تفسیر را از آیه شریفه «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ» برداشت کرده است.
سرانجام نمّام (سخن چین) از دیدگاه قرآن
قرآن مجید به کسانى که با نمّامى و سخن چینى آتش کینه و عداوت را میان مردم بر میافروزند هشدار میدهد و آنان را به عذاب دوزخ تهدید میکند، چنانکه در باره یکى از همسران ابى لهب به نام امّ جمیل میفرماید:
«وَ امْرأتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ.»
«زن او [: ابى لهب]آن هیزم کش آتش افروز نیز اهل جهنم است.»
فخر رازى در این باره که چرا به زن أبو لهب «حمّالة الحطب» گفتهاند چهار جهت ذکر میکند که در اینجا به دو مورد آن اشاره میکنیم:
امّ جمیل به خاطر مخالفتى که با پیامبر اکرم (ص) داشت شب هنگام خار و هیمه بر سر راه آن بزرگوار میریخت و بدین وسیله رسول خدا (ص) را آزار میداد.
علّت دیگر این است که، چون کار او نمّامى بود وى را «حمّالة الحطب» یعنى آتش بیار معرکه نام نهادهاند. به هر حال، چون أبولهب خود آتش افروز بود، زن او نیز فتنه انگیز بود و در این راه کوشش بسیار میکرد و تا آنجا که قدرت و توان داشت از پیامبر اکرم (ص) و اصحاب ایشان اخبارى کسب میکرد و آن را به مشرکان و بت پرستان گزارش میداد و به همین جهت خداى متعال این گونه از وى به بدى نام میبرد و او را مستحق آتش میداند و به طور کلّى سرنوشت هر کس که نمّامى کند آتش دوزخ است.
نمّامى از دیدگاه روایات
در روایات اسلامى نیز در مذمّت سخن چینى تأکید زیادى شده است که برخى از آنها از نظرتان میگذرد.
نمّام شریرترین افراد است:
رسول خدا (ص) فرمود:
«ألا أُنَبِّئُکُم بِشِرارِکُم؟ قَالُوا: بَلَى یَا رَسُول اللّه قَالَ: المَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ المُفرَّقُونَ بَینَ الاَحِبَّة، البَاغُونَ لِلبُرَاءِ المَعَایِبِ.»
«آیا شما را به بدترین افرادتان آگاه نکنم؟ عرض کردند: چرا اى رسول خدا.
فرمود: بدترین افراد آنهایى هستند که به سخن چینى میروند و در میان دوستان جدایى میافکنند و در جستجوى عیب براى افراد صالح و پاکدامناند.»
امیر مؤمنان (ع) فرمود:
«شِرَارُکُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِب.»
«بدترین شما کسانى هستند که سخن چینى میکنند و میان دوستان جدایى میافکنند و دنبال عیوب افراد پاکدامن میروند.»
و در ضمن حدیثى از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود:
«.. وَ إنَّ أبغَضَکُم إلَى اللّه المَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ بَینَ الاَحِبَّةِ المُفَرِّقُونَ بَینَ الاَحزَابِ المُلتَمِسُونَ لِلبُرَاءِ العَثَراتِ.»
«.. دشمنترین شما نزد خدا کسانى هستند که براى سخن چینى بین دوستان کوشش میکنند و جمعیّتهاى متشکّل را پراکنده میسازند و کارشان تفرقه افکنى میان انجمنها و عیبجویى از پاکان و نیکان است.
سخن چینى و عذاب قبر:
حضرت على (ع) فرمود:
«عَذَابُ الْقَبْرِ مِنَ النَّمِیمَةِ وَ الْغِیبَةِ وَ الْکَذِبِ.»
«عذاب قبر به خاطر سخن چینى و غیبت و دروغ است.»
و نیز فرمود:
«عَذَابُ الْقَبْرِ یَکُونُ مِنَ النَّمِیمَة.»
«عذاب قبر به خاطر سخن چینى است.»
سخن چین وارد بهشت نمىشود:
در روایات متعددى به این مطلب تصریح شده است که سخن چین و کسى که براى برهم زدن وحدت مردم قدم بر میدارد و عامل تفرقه و جدایى بین مسلمین میشود اهل بهشت نیست.
رسول اکرم (ص) فرمود:
«لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ نَمَّامٌ.»
«سخن چین وارد بهشت نمیشود.»
و در حدیث دیگرى فرمود:
«لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ.»
«قتّات [: سخن چین]وارد بهشت نمیشود.»
امام باقر (ع) فرمود:
«الْجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى المُغتَابِینَ وَ المَشَّائینَ بِالنَّمِیمَةِ.»
«بهشت بر غیبت کنندگان و سخنچینان حرام است.»
و در حدیث دیگرى فرمود:
«مُحَرَّمَةٌ الْجَنَّةُ عَلَى الْقَتَّاتِینَ، الْمَشَّائِینَ بِالنَّمِیمَة.»
«بهشت بر قتّاتین یعنى کسانى که براى فساد بین مردم گام بر میدارند حرام است.»
امام صادق (ع) فرمود:
«أَرْبَعَةٌ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ الْکَاهِنُ وَ الْمُنَافِقُ وَ مُدْمِنُ الْخَمْرِ وَ الْقَتَّاتُ وَ هُوَ النَّمَّامُ.»
«چهار کس از رفتن به بهشت محرومند:
کاهن
منافق
دائم الخمر [آن که به خوردن شراب معتاد است]
سخن چین
پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَرَّمْتُ الْجَنَّةَ عَلَى الْمَنَّانِ وَ الْبَخِیلِ وَ الْقَتَّاتِ وَ هُوَ النَّمَّام.»
«خداى عزّ و جلّ میفرماید: بهشت را بر چند گروه حرام کردهام که یکى از آنها سخن چین است.»
من خودم ، مقاله ای مشابه به همین را چندروز پیش تا کنون نوشتهام تا در سایتم www.ashkhani.ir بگذارم. نمام یا سخن چین احتمالاً غیبت کردن نیز میشود که سعدی گفتهاست: در پشت سر سه نفر می توان غیبت کرد:
۱. پادشاهی ملامت پسند که که از او دل خلق آید گزند
۲. پرده بر بی حیائی
۳. کج ترازوی ناراست خوی
من ، سوره همزه و لمزه را کامل در مقاله ام آورده ام.
از برخی احادیث شما ، استفاده کردم. برخی را حفظ بودم و با مرور دوباره در ذهنم تکرار شد.
حتی سری به صرف و نحو عربی هم زدم و نوشتم : نمام بر وزن فعال! زنیم بر وزن فعیل! و... دوباره دارم راه می افتم خداراشکر.
سخن چینی ، دروغ و شایعه و غیبت نیز میشود. و شامل تنها حرف و سخن نیست بلکه نوشتن و اشاره و... هم سخن چینی میشود!
من حکایت سعدی در مورد سخن چین را نیز افزودم و مقاله ام را کامل کردم.
سایت من : www.ashkhani.ir قسمت ابتدایی مقاله ام را ارائه میدهم تا مطلب شما نیز به نوعی تکمیل تر شود! البته جسارت نباشد!
سخن پراکنی و بخصوص سخن چینی در همه جا و هرکجا وجود داشته و دارد. و هرگز این عادت ناپسند و زشت ترک نخواهد شد و همچنان می دانیم که حتی سخن پراکنی و سخن چینی از ابزارهای نامرئی هرحکومتی و دولتی و ارتشی و... نیز محسوب میشود که یکی از گزارشات قدیم درین مورد همانا ، گزارش هرودوت یونانی در مورد امپراطوری جهان گستر و نیرومند ایران هخامنشیان بودهاست. وی به افرادی موسوم به گوشِ شاه و چشمِ شاه و زبانِ شاه ، نام می برد. اینان وظیفه داشتند تا حرفهای مردم و اقلیتهای قومی و... را شنیده و به سمع و نظر شاه و درباریان و نظامیان و مشاوران برسانند. تا متناسب با آنچه که دستور باشد بصورت شایعه میان مردم سخن پراکنی کنند. این از حالات و حربههای جنگی نیز شمرده میشد و بسیار و بارها نتایج خوبی را برای دربار پیش آورده بود. اکنون نیز همین حربههای غیر مسلح را سازمانهای جاسوسی و یا وزارتخانههای امنیت و دفاع ملی انجام میدهند. بسته به نوع چالش و یا بحران ، شایعه و دروغ پراکنی متفاوت است. گاه صلاحدید در برابر دروغ دشمنان و یا نشر عقیده ای کثیف و خطرناک توسط آنان ، فعلاً سکوت است تا مدتی بعد بتوانند با حقیقت رسواییهای احتمالی را برایشان به وجود آورد. و یا شاید اصلاً لازم باشد تا همان موقع ، شایعه در برابر شایعه ساخته و پرداخته شود تا در خفا بصورت همان صورت مخفی ای که آنان نیز برای شایعه و نشر عقیده بهره برده اند، بهره برد. یا آنکه ، در همان لحظه ، دروغی در برابر دروغ رواج داد. هرچند که این یک دور باطل است و به اصل سخن و گفتگوهای سالم ضرر می رساند ولی الزاماً در خیلی از اوقات لازم و ضروریست!
سخن در خفا گفتن ، دلایل متفاوت و مختلفی دارد. گاهی صلاح بر این است که متن و حتی کلمهای از گفتگوهای طرفین به گوش کسی نرسد.
لینک مطلب من در سایتم:
https://ashkhani.ir/?p=88
در سایتم بصورت کامل و بسیط بخوانید.