پخش زنده
امروز: -
روشندلان در جامعه مسیر خود را با عصای سفید پیدا می کنند اما در شهرهای ما این عصا چقدر می تواند مسیر زندگی را روشن کند؟
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز مهاباد؛ سال 1921 وقتی جیمز بیگز عکاس اهل شهر بریستول انگلستان از خیابان عبور میکرد در اثر یک سانحه بینایی خود را از دست داد. او برای در امان بودن از خطر وسائل نقلیه در خیابان ها، از وسیله ای استفاده کرد تا برای همه قابل دید باشد؛ آن وسیله همین عصای سفید بود. 15 اکتبر در تقویم هایمان به عنوان روز جهانی عصای سفید نامگذاری شده است. حقیقت این است که من خودم هم نمی دانستم که یک روز در سال بنام این روشندلان نامگذاری شده است و سر یک اتفاق تازه با چالش های آن آشنا شدم.
پشت میز کارم در اداره نشسته بودم که صدای زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد. همسرم با صدایی غمناک گفت: پزشکان از درمان برادرش ابراز ناامیدی کرده اند برای همین به خانه پدری می رود و شب آنجا می ماند. با این درگیری ذهنی از اداره بیرون آمدم و تصمیم گرفتم کمی قدم بزنم. بی هدف در پیاده رو خط زردرنگ روی کاشی هایی با برجستگی متفاوت را دنبال می کردم. به چاله بزرگی رسیدم و ناخودآگاه ایستادم و به فکر فرو رفتم. اگر حبیب به امید این خط در شهر معلول قدم بگذارد یقینا زخمی تر خواهد شد.
پنج شش سال بیشتر نداشت که سقوط از ارتفاع دو سه متری پشت بام، رنگ سیاه به زندگی او پاشید. حبیب مشغول بازی های کودکانه با هم بازی هایش بود که از پشت بام خانه روستایی شان افتاد. پزشکان در بررسی های خود تشخیص دادند که شبکیه چشمش آسیب دیده است. معنای این جمله را تنها دکتر و پدر و مادرش می دانستند و حبیب نمی دانست چه سرنوشتی در انتظار چشمانش است. حبیب رفته رفته بینایی خود را از دست داد و دنیای رنگین دیروز حالا برایش چون پرده ای سیاه است. گرچه حبیب از پشت بام افتاد و بینایی اش را از دست داد اما از پا نیفتاد. تلاش کرد، جنگید، نگاه های مردم و حرفایشان را تحمل کرد، سختی های زیادی کشید، با وجود قوانین دست و پاگیر اداری و جامعه آموزش ندیده توانست خود را از روستای زادگاهش جدا کند و برای تحصیل در بزرگترین دانشگاه علوم انسانی کشور راهی تهران شود.
اما امثال حبیب هنوز در جامعه ما کم نیستند که نیاز به توجه دارند؛ هم توجه و تغییر نگرش ما مردم به این قشر و مهمتر از آن توجه مسئولان به بهبود شرایط زندگی حبیب ها، به رفع موانع پیش روی آنها و البته اجرای قوانین تصویب شده و بر زمین مانده. حبیب و امثال او حرف ها و مشکلات زیادی برای گفتن و صد البته شنیدن و عمل کردن از طرف مسئولان دارند. حبیب یکی از 253 میلیون نابینا و کم بینا در جهان است یعنی بیش از سه برابر کل جمعیت ایران(80 میلیون) در جهان با عصای سفید در خیابان ها و معابر تردد می کنند. 90 درصد نابینایان هم در کشورهای در حال توسعه هستند که سهم ایران 150 هزار نفر است. در مهاباد نیز 359 نفر معلولیت بینایی دارند و از این تعداد 55 نفر روشندل هستند.
آغوشی برای روشندلان
بارها با حبیب در طول زندگی همراه بودم و از نزدیک مشکلات زندگی او را دیده ام. اولین و شاید مهمترین مسئله این است که جامعه و افراد آن ظرفیت پذیرش معلولان و بخصوص روشن دلان را داشته باشد. باید بدانیم که این افراد فقط بینایی خود را از دست داده اند و حواس دیگر و توانایی های دیگر آنها مثل همه ما انسان های عادی است. پس نوع نگاه ما به نابینایان بسیار مهم است. انها به جای ترحم به همیاری و درک مناسب از شرایطشان توسط مردم نیاز دارند. مردم باید نحوه تعامل و برخورد با این قشر را آموزش ببینند و اگاه سازیهای لازم از سوی نهادهای مسئول از جمله صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این زمینه صورت گیرد. ماده 20 قانون جامع حمایت معلولان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات، شهرداری ها، صداوسیما و نهادهای دارنده سالنهای نمایش فیلم را مکلف کرده تا بدون دریافت هزینه امکان نمایش تیزرهای آموزشی مورد تأیید سازمان در خصوص حقوق افراد دارای معلولیت و چگونگی تعامل با این افراد را فراهم آورند. در بندی از همین قانون در فصل دوم خطاب به وزارت مسکن، راه و شهرسازی گفته شده که کارکنان نهادهای عمومی مثل پایانهها، ایستگاه های قطار و فرودگاه ها باید آموزش های لازم جهت همیاری عملی و صحیح با مسافران دارای معلولیت را داشته باشند.
مناسب سازی، تردد و تحرک
انگار مناسب سازی مسیر زندگی برای روشندلان و کم بینایان شهر فقط در همین موزائیک هایی خلاصه می شود که بسیاری اوقات ناقصند و حتی ممکن است خود به مسیر ناامن راهنما باشند. مبلمان شهری اگر از نظم و اصول خاصی برخوردار نباشد ممکن است آسیب جدی افراد نابینا را تهدید کند. شهرسازی و ساختمان سازی ما جامعه معلولان را نادیده گرفته است؛ نه معابر برای نابینایان آماده است، نه ساختمانها و ادارات و نه سیستم حمل و نقل عمومی. گویا شهر معلول است.
سال 1396 بود که مجلس دهم قانون جامع حمایت از معلولان را تصویب کرد و در اردیبهشت سال 97 این قانون با امضای علی لاریجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی برای اجرا به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ابلاغ شد. در این قانون به تمام حقوقی که نابینایان باید از آن برخوردار باشند اشاره شده است. سهولت تردد و تحرک، خدمات بهداشتی و درمانی و توانبخشی، امور ورزشی، فرهنگی، هنری و اموزشی، کار آفرینی و اشتغال، مسکن، فرهنگ سازی و ارتقای آگاهی های عمومی، حمایت های قضایی و تسهیلات مالیاتی، معیشت و حمایت های اداری و استخدامی از محورهایی است که در این قانون گنجانده شده است
فصل دوم قانون جامع حمایت از معلولان به همین مسئله پرداخته است. این قانون کلیه وزارتخانهها، سازمانها، مؤسسات و شرکت های دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی را موظف کرده تا در طراحی، تولید و احداث ساختمان ها و اماکن عمومی و معابر و وسایل خدماتی به نحوی عمل نمایند که امکان دسترسی و بهره مندی از انها برای افراد دارای معلولیت همچون سایر افراد فراهم گردد. شهرداری ها نیز موظف هستند پایان کار و صدور پروانه برای ساختمان ها و اماکن با کاربری عمومی (مجتمع های مسکونی، تجاری، اداری، درمانی، و آموزشی) را مشروط به انجام تغییراتی بدانند که این تغییرات و اصلاحات دسترسی های افراد معلول به این اماکن را نیز لحاظ کرده باشند.
زیرساخت های زندگی معلولان در مهاباد
ایرج شجاعی فرماندار مهاباد دو سال پیش در جلسه ای که به منظور بررسی راه کارهای مناسب سازی فضای شهری برای سالمندان و معلولان برگزار شد از تشکیل یک کمیته فنی برای این امر خبر داده بود. در همان جلسه شهردار اسبق مهاباد نیز به آغاز فعالیت واحدی به نام "مناسب سازی فضای شهری" در شورای شهر مهاباد اشاره کرد. فرماندار مهاباد علاوه بر اظهارات دو سال پیش خود درباره این موضوع، سال گذشته هم در دیدار با کارکنان اداره بهزیستی این شهرستان گفته بود که تمام نقاط شهر و اداره ها برای تردد آسان معلولان مشخص شده است که پس از تأمین بودجه مناسب سازی میشوند.
حبیب می گوید مشکلات ما در سطح شهر بیش از این است و نیاز است که هر اداره یا نهادی که خدمات عمومی ارائه می کند به دسترسی و استفاده ما از این خدمات هم توجه ویژه داشته باشد. مثلا ما برای انجام کارهای بانکی نیاز به همراه داریم. در حالی که بانک ها می توانند باجه مخصوص معلولان داشته باشند که صرفا برای این افراد خدمات ارائه دهد. یا خیلی از دستگا های عابربانک گویا نیستند و ما برای برداشت وجه یا کارهای دیگه باید به افراد غریبه درخواست کنیم این کار را برای ما انجام دهند که ممکن است مشکلاتی به همراه داشته باشد.
خدا گر زحکمت ببندد دری
خانواده حبیب بعد از آن اتفاقی که برای او افتاد مثل برخی از خانواده هایی که فرزند نابینا دارند، برنامه ای برای ادامه تحصیل او نداشتند؛ اما هم و سن سال ها و همبازی های سابقش همه کیف بر دوش راهی مدرسه شده بودند او هم بعد از یکسال دوری از مدرسه بالاخره مسیر مدرسه استثنایی را در پیش گرفت. هر روز خستگی مسیر 40 کیلومتری روستا تا شهر را به جان خرید و با سختی هایش کنار آمد تا شاید به جای هم بازی های سابقش که در دل تاریکی گمشان کرده بود، هم کلاسی هایی از جنس خود پیدا کند تا مسیر پر و فراز و نشیب تحصیلش در کنار آنها هموارتر شود. حبیب راه سخت تحصیلش را ادامه داد و غول کنکور را هم سال 88 پشت سر گذاشت تا با ورود به دانشگاه علامه طباطبایی دوران جدید و زندگی جمعی تازه ای را آغاز کند.
ز رحمت گشاید در دیگری
رئیس سازمان بهزیستی کشور می گوید: در بین عزیزان معلول بیشترین افراد تحصیلکرده را روشندلان تشکیل می دهند. حتی سال قبل14 رتبه سه رقمی کنکور را عزیزان روشندل کسب کردند. آنها شاید از لحاظ بینایی مشکل داشته باشند اما هوش سرشار و شنوایی فوق العاده و حس لامسه بسیار قوی دارند.
حدود هفت هزار نفر(35 درصد) از نابینایان کشور دانشجو هستند. اما زیرساخت های لازم برای تحصیل روشندلان در رشته های مورد علاقه شان فراهم نشده است. برای همین خیلی از آنها در رشته های علوم انسانی مشغول به تحصیل می شوند و قید رفتن به سراغ رشته های فنی و مهندسی یا سایر رشته های موردعلاقه خود را می زنند. البته مشکلات تحصیل فراتر از این است. نابینایان به منابع درسی که در دانشگاه ها معرفی می شود باید دسترسی داشته باشند. این منابع به صورت کتاب های بریل و گویا است که توسط برخی از مراکز خاص تهیه می شود. مرکز رودکی تهران یکی از این هاست.
حبیب می گوید: یکی از مشکلات من در دوران دانشگاه این بود که کتاب هایی که اساتید معرفی می کردند به خط بریل وجود نداشت و حتی نسخه صوتی آنها نیز به سختی پیدا می شد. بنابراین مجبور می شدم یا سفارش دهم آن کتاب را برایم ضبط و تبدیل به کتاب گویا کنند که در این صورت دستکم باید دو الی چهار هفته منتظر می ماندم و یا از دوستان همکلاسی در این زمینه کمک بگیرم. اغلب برای پیدا کردن کتاب های مورد نظرم به مرکز رودکی یا کتابخانه حسینه ارشاد مراجعه می کردم تا از کتاب های گویا یا بریل این مراکز استفاده کنم.
حقا که معلولیت، محدودیت نیست
او حالا در یکی از نهادهای دولتی استخدام شده و باوجود موانع زیادی که در مسیرش بود توانسته تا حدودی مزد زحماتش را بگیرد و در همان رشته تحصیلی خود مشغول به کار شود. او از دل تاریکی به روزهای روشن امروزش رسیده است و یقین دارم اگر پزشکان از درمان چشمانش ناامید شدهاند اما او می تواند با پشتکار مثال زدنی اش جامعه ای امیدوار به فردایی بهتر بسازد. 15 اکتبر در تقویم هایمان به عنوان روز جهانی عصای سفید نامگذاری شده است و زنگ یادآوری برای اینکه بدانیم همنوعان روشندلمان در کنار ما زندگی می کنند و هر کدام از ما می توانیم یک عصای سفید برای این روشندلان باشیم تا مسیر زندگیشان هموارتر و روشن تر باشد.
نویسنده:مرتضی قربانی