به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، امام مجتبی (ع)، از جهات متعدد از جمله: ویژگیهای شخصی، عنایت ویژه رسول خدا (ص) به ایشان و تأکید مکرر قرآن بر حفظ حرمت پیوندهای خویشاوندی و نیکی به اهل بیت، نزد مسلمانان جایگاه ممتازی دارد.
نوشته پیش رو، مرور کوتاهی بر زندگانی چهارمین معصوم و سومین امام شیعه، امام مجتبی (ع) است که ضمن بررسی وقایع عصر آن حضرت، به نقش بسیار مهم و سازنده ایشان در حوادث مختلف اشاره میکند.
تلاش در این نوشته بر آن است تا متنی درخور و مقبول اهل نظر، با استناد به مدارک و منابع معتبر و مستندات متنوع تهیه شود؛ اما هیهات که این نوشته و امثال آن، شایسته آن باشد که بتواند غبار غربت از جمال مظلومیت ثمره قلب علی و فاطمه برگیرد و برقع از جمال نورانی صورت و سیرت او برافکند! ازاین رو، طبیعی مینماید که این نوشته در حد خرده بضاعت و توان این نویسنده مانند بسیاری از نوشته ها، خالی از عیب و نقص نباشد و منتظر راهنمایی مفید صرافان خرده شناس معرفت باشد تا وی را قرین منت خویش سازند.
ولادت و نام گذاری امام حسن مجتبی علیه السلام
امام حسن (ع) در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری در خانه حضرت علی (ع) در مدینه متولد شدند. برخی تولد آن حضرت را سال دوم هجری دانسته اند که با توجه به ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه در رمضان سال دوم هجری درست به نظر نمیرسد. رسول خدا (ص) از تولد او شادمان گشتند، کام او را با خرما برداشتند [۶]، و در گوش او اذان گفتند و در روز هفتم ولادت، برای او گوسفندی قربانی کردند و دعایی برای عقیقه خواندند که خواندن آن به هنگام عقیقه سنت شد. سپس او را با الهام الهی «حسن» نامیدند. برخی حسن و حسین را معادل شبر و شبیر و نام گذاری وی را با الهام از نام پسران هارون و وجه این نام گذاری را شباهت هارون و حضرت علی (ع) در وصایت دانسته اند،در حالی که اولًا پسرانی به این دو نام در تورات برای هارون ذکرنشده و دیگر این که تشبیه حضرت علی (ع) به هارون در وصایت، سال هفتم هجرت بوده و تولد امام حسن (ع) در سال سوم هجرت. بر پایه برخی روایات، حضرت علی (ع) درصدد بودند، نام امام حسن (ع) را حرب بگذارند. این گزارش ضمن ضعف سند، با دادههای تاریخی درباره رفتار امام علی (ع) که در هیچ حالی بر رسول خدا (ص) سبقت نمیگرفتند، سازگاری ندارد و بیشتر امویان و برای نشان دادن چهره تند و جنگ طلب از حضرت علی (ع) ساخته اند. به علاوه، خداوند متعالی بعد از امام حسن (ع) فرزندان زیادی به حضرت علی (ع) داد، اگر نام حرب را دوست داشتند نام یکی از فرزندانش را حرب میگذاشتند. بر پایه نقلی از سلمان فارسی از رسول خدا (ص)، نام پنج معصوم اول از نامهای خدای تعالی مشتق شده است. سبطالنبی، سید، زکی، مجتبی، تقی، طیب و، ولی از القاب آن حضرت هستند. برخی تقی را مشهورترین لقب آن حضرت دانسته اند، اما لقب سید را رسول خدا (ص) به او عطا فرمودند:
«ان ابنی هذا سید؛» و «سیدا شباب اهل الجنه» مؤید آن است. امام مجتبی (ع) به دلیل بخششهای فراوان به «کریم اهل بیت» نیز مشهور بودند. پیامبر (ص) موهای سر حسن (ع) را ستردند و دستور دادند به وزن موهای سرش نقره صدقه دهند. رسول خدا (ص) به تأسی از حضرت ابراهیم (ع) که برای فرزندش اسحاق و اسماعیل تعویذ خواند، تعویذی مخصوص خواندند.
شمایل امام حسن (ع) و شباهت
در بیشتر منابع، امام حسن (ع) را شبیهترین افراد به رسول خدا (ص) وصف کرده اند. در روایتی پیامبر (ص)، امام حسن (ع) را در خوی و خصلت و چهره، شبیهترین مردم به خود وصف کرده است. تأکید اهل سنت بر شباهت امام حسن (ع) به پیامبر (ص)، و بی شباهتی ایشان به حضرت علی (ع)؛ مبالغه انگیز است و آن را میتوان برگرفته از دیدگاهها و گرایشهای فکری- سیاسی آنان دانست. آن حضرت در شمایل، دارای رخسارهای سفید متمایل به سرخی، چشمانی سیاه، گونهای صاف و هموار، ریشهایی انبوه، گیسوانی مجعد و پر، گردنی سیمگون، اندامی متناسب، بین دو کتفش عریض، قامتی میانه، استخوانی درشت، میانی باریک، قدی میانه، نه چندان بلند و نه کوتاه، سیمایی نمکین بودند و از خضاب سیاه استفاده میکردند؛ و چهره ایشان را در شمار زیباترین چهرهها وصف کرده اند. افزون بر ویژگیهای ظاهری، ازنظر نسبی نیز آن حضرت ویژگیهایی دارند که خود آن حضرت در خطبهای طولانی در حضور معاویه به معرفی آنها پرداختند.
امام در عصر رسول خدا (ص)
امام حسن (ع) هفت سال از عمر شریفش را در دوران پیامبر (ص) سپری کردند و بسیاری از اعمال عبادی ازجمله نمازهای پنج گانه خود را از شخص حضرت آموختند. امام مجتبی (ع) ضمن حفظ برخی آیاتی که بر پیامبر نازل میشد، روایاتی نیز از آن حضرت نقل کرده اند. روایات زیادی نشستن امام حسن (ع) را بر دوش پیامبر (ص) در حال سجده و طولانی شدن سجده آن حضرت را تأیید میکنند. پیامبر (ص) پس از اتمام نماز حسن (ع) و برادرش حسین (ع) را بر زانوهای خود مینشاندند.
رسول خدا در بیان حقایق در مورد حسنین (علیهماالسلام) اصرار داشتند و پیوسته علاقه خود را نسبت به آن دو آشکار کرده؛ سخنان خود را در مورد آن دو جهت میدادند، تا جایگاه واقعی آنان را به مسلمانان نشان دهندامام حسن (ع) علاوه بر درک محضر پیامبر (ص) در بسیاری از حوادث دوران هجرت همراه ایشان بودند، گرچه اخبار اندکی در این زمینه رسیده است. مانند حادثه مهم مباهله که همه ادیان، نحلهها و گروههای سیاسی مدینه حضور داشتند. آن حضرت مشمول حدیث کسا و آیه تطهیر شدند که از دلایل مهم بر عصمت آن حضرت است.
علاوه بر آن، همراه برادرش حسین (ع) در بیعت رضوان (سال ششم)، حاضر بودند. وی هنگام رحلت پیامبر (ص) همراه برادرش بالای سر آن حضرت آمدند. به نقل جابر بن عبدالله، در لحظات آخر عمر مبارک پیامبر، فاطمه همراه حسنین بر آن حضرت وارد شدند. دو فرزند خودشان را روی سینه رسول خدا (ص) انداختند. حضرت علی (ع) خواست آنها را جدا سازد، پیامبر فرمودند: «آن دو را رها کن تا من آن دو را ببویم و آن دو نیز مرا ببویند و این چنین بهرهمند شویم.»
امام حسن پس از پیامبر (ص)
آن حضرت پس از پیامبر (ص) شاهد حوادث و رخدادهای دوران سه خلیفه نخست و شاهد یک تنازع سرد و پنهان بین اهل بیت و خلفا بودند و تلاشهای زیادی برای توسعه و تعمیق آموزههای دینی داشتند. در مسائل سیاسی نیز به رعایت اولویتهای سیاسی مورد قبول امام علی (ع) به ویژه در دوره خلیفه دوم ملزم بودند. در دوره خلیفه اول، امام مجتبی (ع) از ابوبکر خواست از منبر جدش پایین بیاید و ابوبکر نیز او را تصدیق کرد . از نارضایتی خلیفه اول از این حرکت و مورد اتهام قرار گرفتن امام علی (ع) برمی آید که این حرکت ناشی از نارضایتی اهل بیت از خلیفه اول بوده است.
آن حضرت در زمان خلیفه دوم نیز مانند امام علی (ع)، برای حفظ اصل رسالت و گسترش دعوت اسلامی، نگرشی مداراتی و انفعالی داشتند و تنها پس از مجروح شدن خلیفه دوم، از طرف او به جهت خویشاوندی با رسول خدا (ص) ناظر بر شورای شش نفره شدند.
گزارشها درباره امام حسن (ع) و امام حسین (ع) تا دوره خلافت عثمان، یکسان است، اما گزارشهای مربوط با امام حسن (ع) در دوره بعد از عثمان متفاوت گردیده و نقش برجستهای برای ایشان در این دوره گزارش شده و سعی گردیده از امام حسن (ع) چهرهای ملایم و حتی همسو با خلیفه سوم و در مواردی نیز مخالف حضرت علی (ع) نشان داده شود؛ درحالی که خلافت عثمان درواقع پیروزی طایفه بنی امیه بر بنی هاشم و دیگر صحابه پیامبر (ص) بود و عثمان سهم ویژهای در قدرت برای بنی امیه قائل شد و نقش مؤثری در به قدرت رسیدن آنان داشت.
سهم صحابه نیز در این عصر تنها شرکت در فتوحات بود که مطابق نقلی، امام مجتبی (ع) نیز از این سهم بی نصیب نماندند و بر پایه برخی گزارشهای تاریخی، امام مجتبی (ع)، در ابتدای خلافت عثمان تقریباً بیست ساله بودند و در فتح برخی مناطق مانند شمال آفریقا (سال ۲۶)، طبرستان (مازندران) حضور داشتند با توجه به تردید جدی که در شرکت امام در فتوحات وجود دارد، برخی برای موجه نشان دادن حضور آن حضرت در فتوحات گفته اند: «جهاد دری از درهای بهشت است.» و یا این که گفته اند شرکت در فتوحات، اولًا گسترش اسلام و دیگر فدا شدن درراه اسلام بود که هر دو مساله مطلوب اهل بیت است، درحالی که دلایل تاریخی زیادی حاکی از شرکت نکردن اهل بیت در فتوحات است؛ ازجمله، کناره گیری حضرت علی (ع) از مناصب حکومتی، گذشته از این که فتوحات در زمان خلفا به ویژه خلیفه سوم، کاملًا جنبه کشورگشایی داشت و با فتوحات زمان خلفای پیشین متفاوت بود. دیگر این که یک نوع سیاست تبعیض در سهمیه بندی بیت المال در فتوحات حاکم بود که با روش اهل بیت مطابقت نمیکرد.
گذشته از آن که حضرت علی (ع) توجهی خاص به حفظ دو سبط رسول خدا (ص) داشتند و در جنگهای دوران خویش آن دو را در معرض خطر قرار نمیدادند از این رو، هرگز آن دو را همراه یک فرمانده اموی به جنگ نمیفرستادند. احتمالًا شرکت امام حسن (ع) در فتوحات، در جهت همراهی امام با خلفا ساخته شده و تنها در منابع سنی یافت میشود که با حال هوای فرهنگ حاکم بر شام نوشته شده و طرف داری از امویان در آنها مشهود است.
امام حسن (ع) هنگام محاصره عثمان، به خواسته پدر بزرگوارشان به خانه عثمان آمدوشد داشتند و همین امر، مستمسک برخی قرار گرفته و آن حضرت را از مدافعان خلیفه سوم دانسته اند. طبیعی است که این اخبار ساختگی، درصدد توجیه مشروعیت خلافت عثمان و هماهنگی امام با خلیفه ساخته شده؛ زیرا هرگز سیره مستمر امام حسن (ع) مانند حضرت علی (ع) با سیره عثمان سازگار نبوده و هیچ گاه موضع متفاوتی از امام علی (ع) نسبت به هیچ یک از خلفا نداشتند.
وقایع بعد از قتل عثمان ثابت کرد که دفاع حضرت از عثمان، به این جهت بود که ایشان به خوبی این نکته را درک میکردند که اگر عثمان کشته شود، فقط بهانه به دست معاویه و امویان میافتد. بنابراین، دفاع امام حسن (ع) از عثمان در جهت همان هدفی بود که حضرت علی (ع) میخواستند.
بدرقه ابوذر به همراه پدر به هنگام تبعید از وقایع دیگر دوره عثمان است.
امام حسن (ع) در دوران خلافت امیرمؤمنان (ع)
امام حسن (ع) مدت سی سال از عمر مبارک خود را در کنار پدر بزرگوارشان سپری کردند که بخشی از آن، دوران خلافت آن حضرت بود. از مهمترین حوادث سرنوشت ساز دوره حضرت علی (ع)، سه جنگ مهم جمل، صفین و نهروان با ناکثین و قاسطین و مارقین بود که در هر جنگ، امام حسن (ع) به عنوان سبط اکبر رسول خدا (ص) نقش مؤثر و برجستهای را در حمایت از امام علی (ع) ایفا کردند. در آستانه جنگ جمل به عنوان نماینده اعزامی امام برای بسیج کوفیان به کوفه رفتند. و با خواندن خطبههای گوناگون، آنان را به حمایت از امام علی (ع) فراخواندند. علاوه بر بسیج مردم، خود حضرت در این جنگها حاضر بودند؛ به طوری که آن حضرت از ایشان تمجید کردند. در جنگ خوارج نیز علاوه بر ایراد خطبههای مختلف در حمایت از امام و تشویق مردم به دفاع از آن حضرت، خود نیز در صحنههای جنگ حضور فعال داشتند. هرگاه عذری برای حضرت علی (ع) پیش میآمد، امام مجتبی (ع) را به نیابت خود برای اقامه جماعت به نماز میفرستاند. امام علی (ع) بعد از جنگ با خوارج، تولیت موقوفاتش را به امام حسن (ع) سپردند. حضرت علی (ع)، صدقات فراوانی در مدینه و اطراف آن داشتند که بعد از خود، امام حسن (ع) و سپس امام حسین (ع) متولی این صدقات بودند اداره صدقات آن حضرت پس از فرزندانش در دست بنوحسن و بنوحسین بود حضرت علی (ع) علاوه بر صدقات، املاک زیادی داشتند که به فرزندانش به ارث رسید. بخشی از این املاک نخلستانی در ینبع بود و به طور طبیعی، بخشی از منابع مالی امام حسن (ع) در دوران پس از صلح به حساب میآمد. ایشان برای پرداخت قرض پدرش بعضی از املاک امام را فروختند. فروش این اموال برای مخارج، دروغ بودن دریافت پول از معاویه را نشان میدهد.
عصر امامت و خلافت امام حسن (ع)
امام حسن (ع) بر اساس باورهای شیعی، از طریق نص به امامت رسیدند. حضرت علی (ع)، بعد از ضربت خوردن فرزندش حسن (ع) را به امامت منصوب کردند و آن حضرت زمام امور را به مدت تقریباً شش ماه به دست گرفتند. در منابع اهل سنت در این مورد روایات مختلفی وجود دارد. فاسی گفته است:، چون حضرت علی (ع) ضربت خورد، خلافت را به فرزندش حسن سپرد. برخی از منابع سنی نیز امام را در شمار خلفای راشدین و وی را آخرین خلیفه راشده دانسته و شرح حوادث دوران خلافت حضرت را در ادامه حوادث آنها ذکر کرده اند. برخی دیگر برآنند که هنگام ضربت خوردن حضرت علی (ع) از ایشان درباره جانشینی امام حسن (ع) سؤال شد، حضرت نه به آن امر فرمودند نه از آن نهی نمودند. این روایت در حالی است که جانشینی امام حسن (ع) و امام حسین حتی در زمان حیات آن حضرت در بین یاران حضرت علی (ع) امری قطعی بوده است. اعور شنّی در این زمینه اشعاری سرود و با خواندن آن در حضور حضرت علی (ع) مایه خوشحالی ایشان شد. امام حسن (ع) نیز در نامه به معاویه، به تصریح پدرش به جانشینی خود اشاره فرموده است.
امام حسن (ع) در حالی به خلافت رسید که میدانست فرارویش روزهای سختی قرار دارد. امیرمؤمنان پیشتر به او فرموده بود که بنی امیه غالب خواهند شد. به هرحال، بیعت با امام حسن (ع) در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری و بعد از شهادت امیرمؤمنان (ع) انجام گرفت. آن حضرت پس از بیعت، به رسم خلیفگان پیش از خود خطبه خواندند و امتیازات اهل بیت (علیهم السلام)، حقوق و ویژگی ها، شایستگیها و فضایل بی همتای امام علی (ع) را در ایمان و عمل، مجاهدت در رکاب پیامبر (ص) و بی میلی به دنیا برشمردند. سپس به روابط صمیمی خود با پیامبر (ص) اشاره کردند و آنان را به بیعت عمومی فراخواند. و از آنان بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) بیعت گرفتند. وضعیت نشان میدهد امام (ع) از اول، از تردید و قاطع نبودن مردم در عراق بیمناک بودند لذا از تعهد هرگونه عمل افراطی خودداری کردند. مردم وقتی متوجه نظر امام شدند، خواستار بیعت به شرط نبرد با گمراهان شام شدند و با امام بیعت کردندو در زمان دقیق بیعت اختلاف وجود دارد.
مشهور این است که بعد از دفن بدن مطهر امام علی (ع) بیعت صورت گرفت و غیر اهل شام، همه مناطق باحضرت بیعت کردند؛ زیرا مردم به ویژه اهل مدینه از سابقه معاویه که تا سال هشتم و فتح مکه ایمان نیاورده بود، آگاه بودند. اعلام خلافت امام حسن (ع) توسط مردم عراق، و تأیید ضمنی مردم مکه و مدینه، زنگ خطر بزرگی برای معاویه بود. زیرا شهادت امام علی (ع) مشکل بزرگی را از جلو راه معاویه در رسیدن به خلافت برداشته بود، لذا معاویه به محض شنیدن این خبر، آن را تقبیح کرد و در سخنان و نامه هایش تصمیم صریح خود را به سرکشی در برابر خلیفه اعلام کرد. سپس تعدادی از جاسوسان خود را به منظور برانگیختن مردم علیه امام حسن (ع) به سوی عراق گسیل داشت.
امام با آگاهی از حضور این جاسوسان، دستور دادند آنان را یافته، اعدام کنند. سازماندهی لشکر برای جنگ با معاویه نخستین اقدام امام حسن (ع) بعد از بیعت بود. معاویه نیز سرانجام تصمیم به جنگ گرفت و همه فرماندهان خودش را از شام، فلسطین و اردن فراخواند و با شصت هزار نیرو علیه امام حسن (ع) به راه افتاد.
او با نمایش توان نظامی، امیدوار بود امام حسن (ع) را به کناره گیری مجبور کند و اگر موفق نشد، به نیروهای عراقی- قبل از این که فرصت یابند موقعیت خود را تحکیم کنند- حمله نماید. البته در این مدت، نامههای زیادی بین معاویه و امام حسن (ع) رد و بدل شد. در مقابل این حرکت معاویه، فضای سیاسی- اجتماعی عراق به دنبال تبلیغات سوء امویان با شایعه اراده امام حسن (ع) بر صلح با معاویه و قدرت بلامنازع ارتش شام، به شدت ملتهب، وسوسه انگیز و نگران کننده شد، به طوری که با شایعه پراکنی بدنه سپاه را متزلزل ساخت و فرماندهان اصلی سپاه را به طمع انداخت.
ضمن این که روحیه مردم عراق با عبور از جنگهای بدون غنیمت و طاقت فرسای جمل، صفین و نهروان، شکسته و ناامیدکننده بود و زمینه بیش تری را برای تحمیل صلح، فراهم میکرد. در پی همین شایعات، خیمه گاه آن حضرت را به غارت بردند و در «مظلم ساباط» با پیکانی او را از ناحیه ران زخمی ساختند. امام را به مداین بردند، درحالی که خون بسیاری از او رفته و جراحتش دشوار شده بود. حضرت در خانه سعد بن مسعود ثقفی بستری و مداوا شدند.
سعد از افراد مورد اعتماد حضرت علی (ع) بود و از طرف آن حضرت به استانداری مداین انتخاب گردیده و پس از شهادت آن حضرت از طرف امام حسن (ع) ابقا شده بود. گفته اند مختار که تحت سرپرستی عمویش بزرگ شده بود، پیشنهاد داد امام حسن (ع) را تسلیم معاویه بکنند که با مخالفت سعد مواجه شد. با توجه به دشمنیهای بنی امیه و آل زبیر بر ضد مختار، روایاتی علیه او ساخته شده که احتمالًا این روایت را نیز بیشتر با مذاق آل زبیر و امویان ساخته اند شده و از نظر سند و واقعیات تاریخی سازگار نیست. بنابراین، تنهایی آن حضرت و همراهی نکردن مردم، از مهمترین دلایل صلح آن حضرت بوده است، چنان که این مطلب از گزارشهای تاریخی و از سخنان آن حضرت نیز استنباط میشود. امام مجتبی (ع) به حجر بن عدی که معترض به صلح بود، علت آن را میل بیشتر مردم به صلح، ناخوشی آنان از جنگ و به ویژه حفظ شیعیان از کشته شدن دانستند.
همراهی نکردن مردم عراق در آخرین نبردهای حضرت علی (ع) و مذمت مکرر مردم عراق توسط آن حضرت، گواه بر این سخنان امام حسن (ع) است. امام حسن (ع) هنگامی که دیدند تعداد اندکی در نخیله برای جنگ با معاویه جمع شده اند، مجدد به کوفه برگشته، خطرهایی را که از جانب حاکمیت بنی امیه، کوفه و مسلمانان را تهدید میکرد، گوشزد نمودند و کوفیان را به جهت همراهی نکردن مذمت کردند. بنابراین امام حسن (ع) بعد از بیعت، در جنگ با معاویه کاملًا جدی بودند و مصلحت عراق و مسلمانان را در جنگ با معاویه میدانستند، لذا بیشترین وجهه همت خود را بر جمع آوری نیرو و جنگ با معاویه گذاشتند و برای تشویق آنان، حقوق جنگجویان را دو برابر کردند و افرادی مانند حجر بن عدی را برای تشویق مردم به جنگ به نخیله فرستادند، اما جز اندکی به ندای ایشان پاسخ مثبت ندادند.
حضرت در پی سستی و نافرمانی مردم مجدد زبان به ملامت کوفیان گشودند، ولی باز عدهای با شنیدن کلام امام ندای صلح سر دادند. امام فرمود: «شما همان کسانی هستید که حکمیت را در صفین بر پدرم تحمیل کردید.» سپس خود نیز به نخیله رفتند و ده روز در آن جا ماندند، اما تنها چهارهزار نفر حاضر شدند؛ لذا امام به کوفه برگشتند و به منبر رفتند و ضمن مذمت اهل کوفه و تحلیل وضعیتی که بعدها بنی امیه نسبت به اهل کوفه خواهند داشت فرمودند: «اگر یارانی داشتم، هرگز امر حکومت را به بنی امیه تسلیم نمیکردم، زیرا حکومت بر بنی امیه حرام است.» در مجموع همراهی نکردن کوفیان؛ خیانت فرماندهان سپاه و نیروهای نظامی و خیانت سران قبایل. را میتوان از علل صلح امام دانست؛ بنابراین صلح امام حسن (ع) چنان که برخی پنداشته اند، ظهور معجزه نبوی به دست امام حسن (ع) نبوده، بلکه این روایت ساختگی است و صلح از روی ناچاری بود و به دنبال آن غلبه امویان و سپس مروانیان را بر سرزمینهای اسلامی در پی داشت.
گذشته از همه این ها، امام با قید شرایطی، حکومت را به معاویه واگذار کردند معاویه نیز از آن جا که میکوشید به هر قیمتی خلافت را به چنگ آورد، حاضر بود با هر شرایطی صلح را امضا کند. ازاین رو، امام از این فرصت استفاده کردند و شرایطی را در صلح نامه گنجاندند که مهمترین آنها عبارتند از:
عمل به کتاب، سنت نبوی و سیره خلفای صالحین، عدم تعیین جانشین و واگذاری تعیین خلیفه به شورای مسلمانان، در امان ماندن مسلمانان از دست و زبان معاویه، ایمنی شیعیان و عدم توطئه بر ضد اهل بیت. برخی تنها به دو شرط از عهدنامه مبنی بر این که معاویه یاران امام علی (ع) را تحت تعقیب قرار ندهد و بعد از او خلافت از آن امام حسن (ع) باشد. جانشینی امام بعد از معاویه، از اساسیترین و مهمترین بندهای صلح نامه بود. گنجاندن این ماده در صلح نامه، معاویه را از حق تعیین جانشین خود خلع ید میکرد و تا امام حسن (ع) زنده بودند، معاویه زمینه را برای طرح، ولی عهدی یزید مساعد نمیدید.
بعد از صلح، عناصر تندرو ضمن مخالفت با امام حسن (ع)، از امام حسین (ع) تقاضا کردند آن را نادیده بگیرد که با مخالفت شدید آن حضرت روبه رو شدند. پای بندی امام حسین (ع) به صلح حتی بعد از شهادت امام حسن (ع) نیز ادامه یافت. به همین جهت، از کسانی که او را دعوت به قیام میکردند، خواست تا مادامی که طاغیه بنی امیه (معاویه) زنده است، در خانههای خود بنشینند و به صلح امام حسن (ع) پای بند باشند واکنش امام حسین (ع) در زمان صلح و پای بندی حضرت به آن تا زمانی که معاویه زنده بود، نشانه تأیید ایشان است.
معاویه بعد از صلح وارد کوفه شد و در حضور جمعیت کوفه، اعلام کرد به شرایط صلح عمل نخواهد کرد. سقوط کوفه و تحمیل صلح به امام، از دردناکترین حوادث تاریخ شیعه است. امام تصمیم گرفتند به مدینه برگردند. با بازگشت امام به مدینه، مرکزیت شیعه در عراق باقی ماند. هنگام خروج امام از کوفه، معاویه از ایشان خواست که در کوفه بماند و به یاری شیعان خود با خوارج بجنگد، اما آن حضرت در پاسخ معاویه جنگ با او را مقدم بر خوارج دانستند. سپس آن حضرت با اهل و عیال خود به مدینه برگشتند و بقیه عمر شریف خود را در آن شهر گذراندند.
آن حضرت برای آموزش قرآن اهمیت بسیاری قائل بودند و گاه مبالغ زیادی برای آموزش قرآن میپرداختند. و درصدد آموزش و تربیت مهرهها و نیروهای کارآمد و تقویت تشیع بودند. برای این منظور در مسجدالنبی مینشستند و بعد از نماز به بیان احکام و معارف الهی و معرفی شخصیت والای اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه به دفاع از حضرت علی (ع) و آرمانهای والای علوی میپرداختند. معاویه پس از به دست آوردن حکومت، به هیچ یک از شروط صلح نامه عمل نکرد و به سختترین صورت متعرض جان و مال شیعیان شد.
سیاست کلی معاویه و پس از او بنی امیه، سخت گیری به اهل بیت (علیهم السلام) و شیعیان علی بن ابی طالب (ع) بود. در بین شهرهای مسلمان نشین، کوفه شیعیان بیش تری داشت، لذا طبیعی بود که سخت گیری نسبت به مردم این شهر از کانون توجه امویان باشد. نخستین بخش نامه سخت گیرانه معاویه برای اهل کوفه چنین صادر شد:
خوب بنگرید اگر ثابت شد کسی علی و خاندانش را دوست میدارد، نام او را از دیوان پاک و عطا و جیره اش را قطع کنید.
او به این بخش نامه اکتفا نکرد و به والیان خود دستور داد تا هر کس را که به دوستی و طرف داری از شیعه متهم ساختند، تنبیه و خانه اش را ویران کنند. معاویه در جهت سیاست سخت گیرانه خود نسبت به شیعیان، کوفه را نخست به مغیره بن شعبه و بعد به زیاد بن ابیه سپرد که شیعیان کوفه را میشناخت. زیاد ضمن هتاکی به امام حسن (ع) به تعقیب شیعیان پرداخت و بعد از دست یافتن به آنان، عدهای را کشت و عدهای را تبعید و یا آواره کرد
و تعدادی را با شکنجه نقص عضو نمود؛ لذا به نفرین امام حسن (ع) گرفتار شد. شدت سخت گیری معاویه بر اهل عراق، آنان را به ستوه آورد؛ لذا با یادآوردن دوران امام علی (ع) و حسرت خوردن از کوتاهی در یاری امام، گروههایی برای گفتگو با امام حسن (ع) خدمت آن حضرت شرف یاب شدند.
برخی شاگردان نام دار و راویان آن حضرت عبارتند از: حسن مثنی، مسیب بن نجبه، سویید بن غفله، علاء بن عبدالرحمان، شعبی، هبیه بن برکم، اصبغ بن نباته، جابربن خلد، ابوالجواز، عیسی بن مأمون بن زراره، تفاله بن مأموم، ابویحیی عمیر بن سعید نخعی، ابو مریم بن قیس ثقفی، طحرب عجلی، اسحق بن یسار، عبدالرحمان بن عوف، سفین بن لیل و عمر بن قیس که همه از اهل کوفه بودند.
فضایل و مناقب امام حسن (ع) از زبان اهل بیت
عابدترین، زاهدترین و با فضیلتترین مردم زمان خود بودند. آن حضرت هرگاه مرگ، قبر و قیامت و عبور از صراط و حساب را به یاد میآوردند؛ میگریستند و هنگام وضو گرفتن و در حال نماز اندامشان به لرزه میافتاد. آن حضرت خود را در پیشگاه خدای تعالی میدیدند. ازاین رو پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب، مشغول عبادت بودند و با کسی سخن نمیگفتند به نقل ابن اسحاق، پس از رسول خدا (ص) هیچ کس از حیث آبرو و بلندی قدر، به حسن بن علی نرسید.
امام حسن (ع) از زبان رسول خدا (ص)
مهر و محبت و دلدادگی رسول خدا (ص) به حسنین (علیهماالسلام) زبانزد عام و خاص بود و آن دو را فرزندان خود میدانست آنان نیز پیامبر (ص) را پدر صدا میزدند. رسول خدا (ص) با گفتار و کردار آنان را تکریم میفرمودند و دیگران را نیز به تکریم و محبت آن دو سفارش میکردند، تکریم حضرت از امام حسن (ع) در حدی بود که حتی در کوچه و بازار و یا در حال نماز نیز به او توجه داشتند. ازاین رو، اخبار فراوانی از رسول خدا (ص) در بزرگداشت امام حسن (ع) نقل شده است: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند و پدرشان از آنان بهتر است». پیامبر آن دو را میبوییدند و به سینه میچسباندند. چون آن دو به زمین میخوردند، از منبر برای ایشان پایین میآمدند؛ و گاه آن دو را بر پشت خود حمل میکردند. سلمان فارسی به نقل از پیامبر دوستی با آن دو را دوستی با خدا و رسولش و نتیجه آن را ورود به بهشتهای پر از نعمت، و دشمنی و یا ستم به آن دو را دشمنی با خدا و رسولش و ورود به آتش جهنم و عذاب پایدار دانسته است. به صورت متواتر نقل شده که رسول خدا (ص) درباره حسنین (علیهماالسلام) فرمود: «ابْنای هذا امامانِ، قاما اوْ قَعَدا». این دو فرزندم پیشوا و امام هستند، چه قیام کنند چه بنشینند.
بخششها و بردباری امام
بخششهای زیاد، از فضایل دیگر امام بود؛ به طوری که ایثار، بردباری و بخشش آن حضرت زبانزد عام و خاص بود. لقب «کریم اهل بیت» از بخششهای زیاد به ایشان داده شد. آن حضرت در دو و به قولی در سه نوبت، تمام دارایی خودش را در راه خدای تعالی نصف کردند و آن را صدقه دادند به نقلی دیگر، آن حضرت سه بار تمام اموالش را در راه خدای تعالی تقسیم کردند
بنا به روایتی، امام حسن (ع) در حین طواف بودند، شخصی ایشان را برای کاری فراخواند. امام طواف را رها کردند و برای قضای حاجت آن مؤمن رهسپار شدند، چون فردی به ایشان اعتراض کرد که چرا طواف را برای کار دیگران رها کرده، فرمودند:هر کس برای ادای حاجت برادر خویش برود، یک حج و یک عمره در نامه عمل او نوشته میشود. بنابراین، من یک حج و یک عمره به دست آوردم و برگشتم.
برخوردهای کریمانه امام مانند برخورد با مرد شامی که وی و پدرش را دشنام داده بود و امام در عوض به او احسان کرده بودند. او را محبوبترین فرد نزد آن شامی کرد، حاکی از فروتنی امام است. بخشی از بخششهای امام به یاران امیرمؤمنان (ع) که در جنگهای آن حضرت آسیب دیده بودند، از اموال و موقوفات حضرت علی (ع) بود.
حجهای مکرر امام حسن مجتبی علیه السلام
منابع شیعه و سنی از حج رفتنهای مکرر امام مجتبی (ع) با پای پیاده بسیار سخن گفته اند. آن حضرت ۲۵ بار با پای پیاده حج گزارد. درحالی که اسبهای نجیب را با او یدک میکشیدند. امام علت پیاده حج گزاردن را خضوع بیشتر در پیاده رفتن به خانه خدا عنوان کردند با همه اهمیتی که امام برای حج و خانه خدا قائل بودند، برآوردن حاجت مؤمن را بالاتر میدانستند و گاهی طواف خود را برای این منظور قطع میکردند
همسران امام حسن (ع)
درباره تعداد دفعات ازدواج امام حسن (ع) و شمار همسران آن حضرت، روایات زیادی بدون این که نام و نشانی از آنها به میان بیاید ذکر شده است. برخی تعداد همسران حضرت را در زمان پدرش هفتصد (۷۰۰)؛ برخی سیصد (۳۰۰)؛ برخی دویست (۲۰۰)؛ برخی نود (۹۰) و برخی هفتاد (۷۰) نفر شمرده اند. این ارقام مبالغه آمیز درباره تعداد همسران آن حضرت با آنچه در منابع معتبر درباره نام همسران و فرزندان ایشان آورده اند، هیچ تناسبی ندارد.
نام همسران آن حضرت در منابع تاریخی عبارت اند از: ام الحق دختر طلحة بن عبیداللَّه، حفصه دختر عبدالرحمان بن ابی بکر، هند دختر سهیل بن عمرو و جعده دختر اشعث بن قیس. شیخ مفید أم بشیر دختر عقبة بن عمرو بن ثعلبة و خولة دختر منظور الفزاریة را از دیگر همسران آن حضرت دانسته است. تعداد همسران آن حضرت در برخی منابع قدیم تا ده زن و در برخی منابع تا یازده زن نیز آمده است. بنابراین، روایاتی که تعداد همسران آن حضرت را بیش از این نام برده اند، از جهات متعددی محل تردید و در تناقض با تعداد همسران و فرزندان ذکر شده برای آن حضرت و دلیل براضطراب متن این روایات است. این میزان اختلاف در تعداد همسران طبیعی به نظر نمیرسد.
گذشته از این که روایات مطلاق بودن امام، علاوه بر اشکالات متعدد سندی و متنی که بر آنها وارد است، بیشترین بخشهای آن مبهم است و نام راویان یا جزئیات عینی و واقعی حذف شده است.
ابوطالب مکی مهمترین اسناد روایات مطلاق بودن امام حسن (ع) را وارد کرده است. تراجم نگاران وی را متهم به خلط در کلام و فردی یاد کرده اند که درباره او چیزهای منکر شنیع گفته شده است. ابن کثیر نیز درباره کتاب ابوطالب مکی، متذکر شده که برخی احادیث آن اصالت ندارد.
روایات برساخته از ناحیه امویان و عباسیان درباره مطلاق بودن امام حسن (ع) با انگیزه سرکوب بنی حسن و جلوگیری از قیامهای مکرر آنان انجام شد و علی رغم سقوط بنی امیه و بنی عباس و افول تاریخ نگاری شام و بغداد، پایان نیافت. روایات برساخته آنان در قرنهای بعدی به کتب تاریخی و روایی اهل سنت منتقل شد و برخی تاریخ نگاران بدون توجه به صحت و سقم این اخبار، آنها را رواج دادند.
متأسفانه این موارد گاهی به منابع شیعه نیز راه یافته و دیگران نیز به آن طعنه زده اند. تعداد کم فرزندان آن حضرت هرگز با آن همه زنانی که برای آن حضرت یادکرده اند تناسب ندارد. محمد بن حبیب بغدادی برای امام فقط سه داماد ذکر کرده است. ادله زیادی بر کاذب بودن روایات مطلاق وجود دارد که از جمله آنها موارد ذیل را میتوان برشمرد:
۱. بنا به تصریح تاریخ نگاران اتهام مطلاق بودن امام نخستین بار از طرف منصور عباسی و بعد از قیام عبدالله بن حسن و برای کوبیدن اولاد امام صورت گرفته است؛ اختلاف روایات در آمار و ارقام زنان درحالی است که منابع بیشتر از ده همسر برای آن حضرت ذکر نکرده اند؛
۲. تناقض روایات مطلاق با هم دیگر؛
۳. ثبت نشدن نام همسران امام در منابع؛
۴. کمی فرزندان امام (بین ۵ تا ۱۵ و نهایت تا ۲۴ نفر).
از دلایل روشنی که ساختگی این روایات را ثابت میکند گفتگوها و مجادلاتی است که بین آن حضرت و دشمنانش در دمشق صورت میگرفت؛ زیرا آنها با توان تمام میکوشیدند تا در زندگی خصوصی امام جست جو کنند و نقطه ضعفی برای حضرتش پیدا کنند و امام را در آن مجالس مجادله بکوبند. ولی هرگز نتوانستند نقصی برای امام بیابند. اگر امام زنان فراوانی میگرفتند و طلاق میدادند، به آن حضرت میگفتند: تو زنان فراوانی میگیری و همیشه سر و کارت با آن هاست و بدین جهت شایستگی خلافت نداری، در صورتی که هرگز چنین اعتراضی به میان نیامده و این بهترین دلیل برای نفی این اتهام است. گذشته از همه این ها، طلاق منفورترین حلال در دین مبین اسلام وصف شده و در باورهای دینی، امام حسن (ع) دارای عصمت هستند. به لحاظ تاریخی نیز هیچ گونه خطایی از آن حضرت گزارش نشده است. این گزارشها با زهد آن حضرت که به صورت متواتر نقل شده سازگاری ندارد؛ بنابراین آن چنان که از اسناد این روایات برمی آید، منبعی جز مدائنی و امثال دروغ گوی او ندارند.
فرزندان امام حسن (ع)
فرزندان امام حسن (ع) را پانزده دختر و پسر ذکر کرده اند. برخی ۲۵ نفر و برخی چهار پسر و دو دختر گفته اند. نامهای آنان عبارتند از: زید و خواهرانش: ام الحسن، ام الحسین، حسن، عمرو و دو برادرش: قاسم و عبداللَّه، عبدالرحمان و حسین که ملقب به اثرم بوده و برادر و خواهری نیز به نامهای طلحه و فاطمه داشته است. ام عبدالله، فاطمه، ام سلمة، رقیه، از دیگر فرزندان آن حضرت بوده اند. نسل آن حضرت از طریق دو پسرش (حسن و زید) باقی ماند. همه فرزندان امام مجتبی در روز عاشورا با امام حسین (ع) همراه بودند و به بهترین وجه ایشان را یاری کردند. بعدها نیز شاخه حسنی علویان، از رقبای اصلی حکومت عباسیان بودند. قیام محمد و ابراهیم فرزندان عبدالله بن حسن، و حسین بن علی بن حسن شهید فخ (سال ۱۶۹ ق)، و دو تن از پسران عبدالله بن حسن، ادریس و یحیی همه از نوادگان امام حسن (ع) بودند که با قیامهای خود حکومت عباسی را با چالشهای جدی مواجه ساختند.
شهادت امام حسن (ع)
امام حسن (ع) بنابه قول مشهور در ۲۸ صفر سال ۵۰ قمری مسموم شدند و به شهادت رسیدند. برخی سالهای ۴۷ و ۴۹ و نیز هفت صفر را زمان شهادت امام دانسته اند.
بنابه قول مشهور، جعده همسر آن حضرت به تحریک معاویه، ایشان را مسموم کرد. معاویه که امام را مانع تحقق اهداف خود در موروثی کردن حکومت میدانست، با وعده ازدواج جعده و یزید و دادن اموال فراوان وی را به این کار ترغیب کرد. اهل بیت بنا به وصیت آن حضرت (ادفنونی عند ابی)، خواستند او را در کنار قبر جدش پیامبر به خاک بسپارند، اما بنی امیه به سرکردگی مروان بن حکم حاکم مدینه، به همراهی برخی زنان پیامبر مانع شدند. آنان که کینه دفن عثمان در حش کوکب (قبرستان یهودیان) را به دل داشتند، سوگند یاد کردند تا مانع دفن ایشان در کنار پیامبر (ص) شوند. بنی هاشم برای مقابله با بنی امیه آماده گردیدند که امام حسین (ع)، بنابه وصیت برادرش مانع شدند و به ناچار آن حضرت در بقیع به خاک سپرده شد. بنا به نقلی، سعید بن عاص اموی بر آن حضرت نماز خواند. برخی مانند ابن عربی (م. ۵۴۳ ق)؛ ابن تیمیه (م. ۷۲۸ ق) و تحت تأثیر آنها ابن جوزی و ذهبی، در شهادت آن حضرت به دست معاویه تردید کرده یا منکر به شهادت رسیدن امام توسط معاویه شده و گفته اند: امام خود خلافت را تسلیم معاویه کرد؛ لذا دلیلی بر این مسموم کردن نبوده است. از طرف دیگر نیز مسمومیت امر پنهانی است، لذا اگر مسموم میکرد نباید کسی متوجه میشد. علاوه بر این، دو نفر و به تبع آنان ابن خلدون نیز بدون هیچ گونه استدلالی و تنها از روی تعصب، منکر شهادت امام شده اند، در حالی که بر شهادت امام مجتبی به دست معاویه اجماع است. و بسیاری از تاریخ نگاران به دست داشتن او در شهادت آن حضرت تصریح کرده اند. امام حسن (ع) در قبرستان بقیع و کنار مرقد مادربزرگش فاطمه بنت اسد و عباس عموی پیامبر (ص) به خاک سپردند. خوارزمی قبه و بارگاه امام حسن (ع) را بلندترین و عالیترین عمارت مدینه وصف کرده است. قبر مطهر امام حسن (ع) و عمویش عباس و هم چنین امام زین العابدین و امام باقر (ع) زیر یک قبه بوده است. دیاربکری در شرافت این مکان و قبه میگوید:
«فللّه درّه من قبر ما أکرمه و أشرفه و أعلی قدره عند اللّه.» فاسی نیز درباره بارگاه آن حضرت گفته است: «امام حسن (ع) دارای بارگاه و قبه عالی بوده به طوری که در مدینه عمارتی بالاتر از آن نبوده است.» در سال ۹۵ مجدالملک بلاسانی، معماری قمی را برای ساختن گنبدی بالای آرامگاه امام حسن (ع) به مدینه فرستاد. گنبد بالای آرامگاه امام حسن (ع) در روز هشتم شوال سال ۱۳۴۳ توسط وهابیهای سعودی تخریب شد.