چرایی لزوم توقف جنگ در قره باغ و استفاده از شیوه های مسالمت آمیز
امکان دارد هریک از طرف های درگیر در مناقشه قره باغ بخصوص جمهوری آذربایجان دلایل خاصی برای ادامه جنگ داشته باشند اما در مقابل دلایل زیادی هم وجود دارد که امکان نتیجه گرفتن از جنگ را با تردید همراه می سازد.
اول از همه اینکه توسل به جنگ بخصوص اگر فراگیر و همه جانبه باشد طبعا با تلفات و خسارات زیاد همراه است که هزینه های زیادی را بر هر دو طرف تحمیل می کند و از این دید ورود به جنگ نوعی بازی باخت باخت را برای هر دو طرف رقم می زند و با احتساب هزینه ها از طرف برنده نیز بازنده می سازد ضمن اینکه با توجه به تحولاتی که در فن آوری های نظامی صورت گرفته است امکان اینکه در یک جنگ یک طرف به طور کامل برنده و طرف مقابل کاملا بازنده شود وجود ندارد و جنگ برای همه طرف ها هزینه بر است. لذا امروزه جنگ آن هم به صورت کلاسیک کارایی واهمیت قبلی خود را از دست داده است و اکنون ابزارها و شیوه های بسیار مطمئن برای تامین منافع ملی وجود دارد.
دوم اینکه اگر در گذشته مذاکرات نتیجه بخش نبوده الزاما جایگزین آن جنگ نیست بلکه سازوکارهای مذاکره می تواند اصلاح و تکمیل شود واگر بناست کشور یا کشورهای جدید به عنوان میانجی وارد عمل شوند این زمانی می تواند کارساز باشد که این کشور یا کشورها قاعدتا باید همان شرایط و ضوابط میانجی گری یعنی بی طرفی و کسب رضایت طرف های مناقشه و درگیر را با خود داشته باشند و در غیر این صورت نه تنها نمی تواند کارساز باشد بلکه چه بسا می تواند آثار و پیامدهای منفی نیز در پی داشته باشد و به ورود جانبدارانه دیگر بازیگران بینجامد.
تجارب بحران ها نشان می دهد که به هر میزانی که بازیگران دخیل در یک بحران بیشتر شود و سیاست مدیریت بحران را بجای حل بحران در پیش بگیرند باعث پیچیده تر شدن بحران و تطویل آن می شوند. از این دید درخواست جمهوری آذربایجان مبنی بر اینکه ترکیه باید یکی از طرف های مذاکره باشد می تواند اثر منفی روی حل بحران بجا بگذارد.
سوم اینکه اعاده حق مشمول مرور زمان نمی شود و اگر جمهوری آذربایجان در چند دهه گذشته نتوانسته است از طریق مذاکره به آزادسازی اراضی اشغالی دست یابد به مفهوم این نیست که حقوق این کشور مشمول مرور زمان شده و یا خواهد شد بخصوص آنکه نص قطعنامه های سازمان ملل در باره لزوم آزادسازی این مناطق کاملا صریح است.
چهارم اینکه جنگ قره باغ با توجه به ماهیت آن بر گسل های قومی استوار است و احتمال فعال شدن این گسل ها را به همراه دارد و دقیقا در همین جا می توان به انگیزه رژیم صهیونیستی از ورود فعالانه به این جنگ و ایفای نقش آتش بیار معرکه در آن پی برد.
و در نهایت اینکه چالش های منطقه ای از جمله کاهش روز افزون آب و بخصوص وابستگی بیش از 70 درصدی جمهوری آذربایجان به آب های فرامرزی لزوم گسترش همکاری های منطقه ای را در جهت مقابله با این بحران ها اجتناب ناپذیر کرده است و از این دید دوای درد این چالش ها و یا به عبارت دقیق تر ابرچالش ها در تقویت همکاری است و در سایه همگرایی منطقه ای زمینه برای حل بحران هایی همچون قره باغ فراهم می شود اما توسل به شیوه های نظامی علاوه بر خسارات و تلفات و تطویل بحران برعمق و گستره چالش ها و ابرچالش ها می افزاید.
-------------------------------------------------
احمد کاظم زاده