بر آیند نهایی مداخله نظامی و جانبداری ترکیه درمناقشه قره باغ؛ برله یا علیه منافع جمهوری آذربایجان؟
مناقشه قره باغ از بدو شروع آن همواره با پیچیدگی هایی همراه بوده که در تطویل آن طی دهه های گذشته موثر بوده اما وجود برخی تناقض ها بر عمیق تر شدن این بحران افزوده است.
در دور جدید درگیری هایی که بر سر منطقه قره باغ و حومه آن از یک هفته پیش شروع شده است برخی پارادوکس ها( تناقض ها) دیده می شود که برپیچیدگی های گذشته افزوده و در عین حال می تواند باعث عمیق تر شدن بحران وگسترش دامنه آن شود.
یکی از این پارادوکس ها این است که ترکیه نه تنها در اقدامی بی سابقه به نفع جمهوری آذربایجان وارد عمل شده و به گونه ای عمل کرده که انگار کفالت این کشور را برعهده دارد بلکه علت این مداخله را ادامه اشغال اراضی جمهوری آذربایجان از سوی ارمنستان اعلام کرده است حال آنکه خود ترکیه ازچند سال پیش بخش های وسیعی از شمال سوریه را زیر اشغال خود دارد و در عین حال برای گسترش حضور و نفوذ نظامی خود در سایر مناطق خاورمیانه و شمال افریقا تلاش می کند و از این دید ورود و مداخله نظامی جاری ترکیه در مناقشه اذربایجان نیز در ادامه این رویکرد صورت گرفته است و کاملا با اهدافی ارتباط می کند که در راستای دکترین نو عثمانی گرایی معنی پیدا می کند.
همچنین اگر ملاک عمل مقابله با اشغال باشد در این صورت قاعدتا نمی بایست جمهوری آذربایجان برای تامین تسلیحات خود به رژیم صهیونیستی روی می آورد که اکنون در چارچوب طرح موسوم به معامله قرن برای اشغال دائمی کل فلسطین تلاش می کند و حتی حاضر نیست طبق قطعنامه های سازمان ملل و توافقات بین المللی بخش محدودی از اراضی اشغالی را برای تشکیل دولت محدود فلسطینی در اختیار آنها قرار دهد.
علاوه بر این، برخی شواهد حاکی از این است که ترکیه نیروهای تکفیری را از سوریه و لیبی به مناطق درگیری در قره باغ منتقل کرده است حال آنکه این نیروها به طور بالقوه و بالفعل ضد شیعه هم هستند و کارنامه و عملکرد آنها در سوریه و عراق برای همگان آشکار شد و لذا هیچ سنخیتی با مردم شیعه جمهوری اذربایجان پیدا نمی کنند.
لذا احتمال اینکه برخی از این نیروها علیه نیروهای آذربایجان وارد عمل شوند و یا به شیوه های غیرمتعارف همچون عملیات انتحاری روی آورند وجود دارد و لذا بازکردن پای این نیروها از لیبی و سوریه به جمهوری آذربایجان و مناطق اشغالی قره باغ می تواند با پروژه خطرناک سوری و لیبیایی کردن مناقشه قره باغ همراه شود و لذا نمی توان نقش مدیریتی دیوید ساترفیلد سفیر رژیم صهیونیستی در آنکارا را در پشت سیاست های جدید ترکیه در مناقشه قره باغ نادیده گرفت.
از این گذشته از زمانی که ترکیه بی پروا علیه جمهوری آذربایجان جانبداری کرده سایر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای همچون روسیه و فرانسه را در وضعیتی قرار داده که خواه ناخواه از الزامات بی طرفی در گروه مینسک فاصله بگیرند و به نفع ارمنستان وارد عمل شوند و این در حالی است که ترکیه با روسیه در تحولات لیبی و با فرانسه در حوزه دریای مدیترانه به شدت درگیر است و لذا تسویه حساب های خود را از این مناطق به حوزه قره باغ گسترش داده است و لذا از هر جهت که نگاه شود مشخص می شود که ترکیه بیش از آنکه به فکر دغدغه های جمهوری آذربایجان برای پایان دادن به اشغال قره باغ و 7 منطقه پیرامونی آن باشد در تلاش است از مناقشه قره باغ در جهت سیاست های نوعثمانی گرایی خود استفاده کند که اکنون از خاورمیانه و شمال افریقا به منطقه قفقاز شیفت پیدا کرده است.
--------------------------------------------
احمد کاظم زاده