گزارش مکتوب
سرداران عاشورائی
آذربایجانغربی ، نقش بیبدیلی در هشت سال دفاع مقدس داشت به طوریکه شهدای بزرگی چون شهیدان باکری و امینی تقدیم انقلاب کرد.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز آذربایجان غربی، اواخر اسفند بود، هوای خوزستان با روزهای آخر سال آذربایجان غربی خیلی فرق داشت، زاده میاندوآب بود و بزرگ شده ارومیه ، ولی حال و هوای روزهای آخر سال و نوروز هم نمیتونست او و رزمندگانش را از هدف اصلی منصرف کند؛ دشمن متجاوز باید تنبیه شود.
روزشمار جنگ تحمیلی به عملیات بدر رسیده بود.
در منطقه هور العظیم، روی دجله و جاده العماره - بصره نبرد سختی در جریان بود، قرار بر این بود ارتباط دشمن بعثی با بصره قطع بشه
ساعت به حوالی ۴ بعد از ظهر ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ که رسید، بیسیم چی با بغض فروخورده، خبر شهادت فرماندهرو مخابره کرد؛
" آقا مهدی دست خدا رو گرفت "
منظورش آقا مهدی باکری بود، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، همان جوان شجاع، مهربان و مصمم.
در کوران نبرد مستقیم با دشمن، نزدیک گلوگاه در منطقه کیسه ای، جایی که دجله شبیه به کیسه انحنایی پیدا کرده بود مجروح شد، فرمانده در محل اصابت گلوله با رزمندگانش در آستانه فتح بزرگی، بیشتر از ۵۰ کیلومتر در خاک دشمن بودند.
پیکر نیمه جان آقا مهدیدر حال انتقال به پشت خط بر روی دجله، با آر پی جی سربازان بعثی هدف قرار گرفته شد و قطره ناب وجودش همچون برادر شهیدش حمید آقا به دریا پیوست.
حالا هر سه پسر خانواده در راه انقلاب و دفاع از آرمانهای نابش در زمره شهیدان والامقام این سرزمین قرار گرفته بودند.
برادر بزرگترشان علی به عنوان نخستین شهید خانواده باکریها را ساواک در سال ۱۳۵۱ به شهادت رساند، درست در سالی که آقا مهدی در ارومیه دیپلمش را گرفت.
بعد از آن بود که مهدی راهی دانشگاه شد و در تبریز مبارزات سیاسی را آغاز کرد.
حمید برادر کوچکترش هم که برای ادامه تحصیل به اروپا رفته بود در جریان مبارزات انقلابی برادر درس و مشق را رها کرد و در تامین اسلحه برای مبارزان انقلابی نقش آفرین شد.
مهدی، مهندس مکانیک شد و بعد به عنوان افسر وظیفه به خدمت سربازی رفت.
فرمان تاریخی امام خمینی (ره) که صادر شد از پادگان گریخت تا با اجابت فرمان معمار کبیر انقلاب سرباز روح اللهشود و در صف انقلابیون برای نابودی رژم طاغوت، راه برادر بزرگتر را ادامه دهد.
بعد از انقلاب در سازماندهی سپاه ارومیه نقش بسزایی داشت، مدت کوتاهی دادستان انقلاب این شهر شد و بعد در جهاد سازندگی وقت مسئولیت پذیرفت و بعد از آن در سال ۱۳۵۸ با دعوت اعضای شورای شهر، شهردار ارومیه شد.
بیت الله جعفری عضو شورای شهر ارومیه در سال ۱۳۵۸ به عنوان سخنگوی این مجموعه مامورت گرفت تا عنوان شهرداری را به مهندس مهدی باکری ابلاغ کند.
آقای سخنگو میگوید؛ به نیابت از اعضای شورای شهر ارومیه برای ابلاغ ماموریت آقا مهدی باکری به جهاد رفتم که در حال کار بر روی ماشین آلات راهسازی بود.
بعد از آنکه به شورای شهر ارومیه آمد گفت که اگر شهردار شود پشت میز نمینشیند و در مدت ۹ ماه خدمت به مردم مرکز استان آذربایجان غربی دائم در حال کار در خارج از اتاق کارش بود.
بیت الله جعفری از مردمی بودن آقای شهردار هم گفت؛ اول اینکه در مدت ۹ ماه شهردار بودنش ریالی از این مجموعه پول نگرفت و حقوقش را برای تامین عیدی کارگران فصلی اختصاص داد که آن موقع شهرداری در تامینش با مشکل مواجه شده بود.
وی میگوید: روزی به اتفاق آقا مهدی برای کمک به ساکنان یکی از مناطق محروم ارومیه رفته بودند، خانمی که خانه اش به دلیل بارندگی و آبگرفتگی در وضعیت نابسامانی بود به شهردار بد و بیراه میگفت، غافل از اینکه فردی که با جان و دل در حال کمک به وی و تخلیه آب منزلش بود همان شهردار ارومیه بود.
بیت الله جعفری میگوید در مدت کوتاه مدیرتش بسیاری از محرومیتهای مناطق حاشیهای ارومیه را برطرف کرد و الگویی از مدیریت بر جای گذاشت که تا ابدمی توان برای سنجش مدیران کشور استفاده کرد.
سالها بعد (۱۳۹۷) سالروز شهادت مهندس مهدی باکری به عنوان روز شهردار در کشور نام گذاری شد.
جنگ که تحمیل شد، مهدی و حمید باکری جبهه را برگزیدند.
تیپ عاشورا و بعد لشکر ۳۱ عاشورا را شکل داد و بعد از فتح خرمشهر نقش آفرین شد تا به اسفند ۱۳۶۲ و عملیات خیبر رسیدیم.
اینجا بود که حمید آقا باکری قبای شهادت بر تن کرد ، یکسال بعد اسفند ۱۳۶۳ آقا مهدی در دجله آسمانی شد.
همرزمانش از غیرت، ایثار، ساده زیستی، دشمن ستیزی و ولایتمداری این سردار بزرگ اسلام حرفها در سینه دارند و میگویند اگر امروز هم مسئولیتی بر عهده داشت بی شک حل مشکلات مردم و و با مردم بودن انتخاب نخست آقا مهدی بود.
سرداران عاشورائی سرداران عاشورائی سرداران عاشورائی سرداران عاشورائی سرداران عاشورائی سرداران عاشورائی