قربانیان معبد!
قربانی کردن برای خورشید، شب و آتش، از آداب معبد آزتکها بود!
به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، آزتکها بر این باور بودند که زندگی با خون ادامه مییابد و قلب منبع خون است و قلب قربانیان را که هنوز میتپد باید اهدا کرد تا خورشید از حرکت باز نایستد!
«هستی قبل از ما منفجر شده، زمین ویران و خورشید چهار بار پیش از این که به دنیا بیاییم متلاشی شدها و این خورشید که در آسمان است، خورشید پنجم است که پایان آن نیز بیشک ویرانی خواهد بود، به همین دلیل ما باید این سرنوشت محتوم را تا جایی که میتوانیم به تاخیر بیندازیم.
_ و چگونه این کار را انجام دهیم ای کاهن؟!
_ هر چقدر قلبهای تازه بیشتر انسان را به خدایان اهدا کنیم، میتوانیم هستی را تا حد زیادی از خطر ویرانی حفظ کنیم... قربانیانی از جنس انسان برای به تاخیر انداختن نابودی کائنات و این سرنوشت شوم کافی است.»
این باور کاهنان آزتک بود و براساس چنین عقیدهای قربانیانی از انسان برای معابد آزتک اهدا میشدند و مرگ به بدترین شکل ممکن سرانجام همه قربانیان بود. برای به دست آوردن این تعداد قربانی برای خدایان آزتک، آنها به اسیران جنگی زیادی نیاز داشتند. به همین دلیل، مداوم در جنگ به سر میبردند. سال آزتکها از هجده ماه تشکیل میشد و هر ماه بیست روز داشت و در پایان هر ماه، جشن اهدای قربانیان به یکی از خدایان برگزار میشد.
قربانی کردن برای خورشید!
بیشتر قربانیان برای خورشید هدیه میشدند. قربانی برای خورشید در هنگام طلوع صبحگاهی انجام میشد، زیرا خورشید هنوز منفجر نشده بود و حیات ادامه داشت. قربانی به بالای هرم برده میشد و پنج کاهن مسئول قربانی کردن بودند. چهار کاهن قربانی را بر سنگ مذبح میبستند و پاها و دستهایش را میگرفتند و کاهن پنجم بدن قربانی را میشکافت و قلبش را بیرون میکشید و قلب تازه را که هنوز میتپید رو به سوی آسمان بلند میکردند تا خورشید آن را ببیند و سپس آن را درون حفره سنگی که داخل یک مجسمه جکوار (حیوانی شبیه ببر) قرار داده شده بود میانداختند تا حفظ شود.
جسد قربانی را روی پلههای معبد میانداختند تا مبارزان آزتک دستها و پاهایشان را به عنوان غذا بخورند و امعا و احشا را برای حیوانات وحشی بریزند و سر جسد را روی چوبی به نام "تزومبانتلی" میگذاشتند.
قربانی کردن برای شب!
آنها برای "شب" هم انسانها را قربانی میکردند. قربانی را درون رینگ میانداختند که در آن چهار جکوار و کرکسهای آزتک به جان قربانی میافتادند و او را تکه تکه میکردند. این مبارزه شبیه به جنگهای گلادیاتوری بود.
قربانی برای آتش!
از دیگر خدایان آزتک "آتش" بود که قربانی را داخل آتش میانداختند تا بسوزد، جسد نیمه جانش را بیرون میکشیدند و سینه او را میشکافتند و قلبش را بیرون میآوردند. آنها فکر میکردند اگر قلب را هدیه ندهند خدایان ناراضی، شهر را به آتش خواهند کشید.
چرا قلب؟!
آزتکها بر این باور بودند که زندگی با خون ادامه مییابد و قلب منبع خون است و قلب قربانیان را که هنوز میتپد باید اهدا کرد تا خورشید از حرکت باز نایستد.
در سال ۱۴۸۷ و به مناسبت بازسازی معبد بزرگ آزتکها، ۸۰۴۰۰ نفر در چهار روز قربانی شدند و بیشتر آنها اسیران جنگی بودند. برخی از تاریخ شناسان تعداد قربانیان را سالانه ۲۵۰ هزار تن برآورد میکنند که عدد قابل توجهی در قرن پانزدهم بود و از هر پنج قربانی یک تن کودک بود.
این تعداد قربانی باعث شده بود تا ۵۰۰۰ کاهن فقط در پایتخت آزتک زندگی کنند. آنها بدنها و موهایشان را با خون قربانیان قرمز میکردند و دندانهایشان را مثل حیوانات وحشی به شکل تیز و برنده درمیآوردند!