پخش زنده
امروز: -
حاج عبدالله رنجبر کرمانی میگوید: ” یک مثقال ایمان از صد خروار سواد بهتر است. ایمان چیزی است در ذات و خون انسان. با حرف نمیشود کاری از پیش بُرد. “
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، حاج عبدالله رنجبر کرمانی، پیرمرد برنج فروش بازار امین السلطان تهران است. کسی که مکاسب خوانده و تحلیلهایش بر شرایط اقتصادی جامعه از ۵۰ سال پیش در روزنامههای کشور به چاپ میرسیدهاند. او از معتمدین بازار و معروف به نسیه فروشیهای برنجش است. در حجره کوچکش کشویی دارد از چکهای وصول نشده. چکهایی که افرادی بابت خرید برنج کشیدهاند، اما هیچ وقت نتوانستهاند پاس کنند. چکهای عتیقهای که برخی از آنها بر میگردد به بیش از ۴۰ سال پیش، رزمندهی جنگ تحمیلی است. صحبت به روزهای دفاع مقدس که میرسد از نیرویی میگوید که در آن سالها پیروزیهای زیادی را رقم زد.
حاج عبدالله میگوید: ” جنگ ما را ایمان حفظ کرد؛ وگرنه ما که چیزی نداشتیم؛ نه اسلحه داشتیم، نه دانشش را داشتیم؛ یک مُشت انسان فقط ایمان داشتند و جانشان را سپر بلا کردند. ۸ سال جنگیدند با دست خالی؛ آن هم با ۵۰ کشور؛ این را باید در تاریخ با طلا نوشت. دفاع مقدس چیزی نیست که آدم فراموش کند. ایران را میخواستند صد پارچه کنند. اما مردم ما با ایمان حفظش کردند؛ “
ایمانی که حاج عبدالله از آن سخن میگوید از همان سنگرها ریشه دواند در وجود رزمنده ها. مثل وقتی یک ساعت مانده به اذان صبح یک رزمنده برای خواندن نماز مستحبی بیدار میشد. شب بیداری او بعد از مدتی همه گیر میشد و دعا و نماز شب و گریه و نیایشِ جمعی سنگر را پر میکرد. شبیه به این در جبهه زیاد بود. مثل وقتی رزمندهها برای نماز جماعت به صف میشدند یا وقتی با قرائت گروهیِ زیارت عاشورا، دعای کمیل و دعای توسل آرام میگرفتند. این بخشی از سبک زندگی رزمندهها در جبهه بود. این که در دل جنگ پیوندشان با ذکر و دعا و معرفت الهی بیشتر میشد و دلهایشان از این مسیر جلا میگرفت. خستگی رزم و نبرد هم انگار با هیچ چیز به اندازه این دورهمیها یا دعا در خلوت و تنهایی از تنشان به در نمیشد. تازه میشدند و انرژی میگرفتند از توجه به خدا؛ و درگذر از همین مسیر خصلتهای نیکوی انسانی در وجودشان تقویت میشد.
حاج عبدالله میگوید: ” قرآن یک آیه دارد که میفرماید یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا. آمنوا اول لقلقه زبان است، اما دومی باور است. همه مردم ایمان دارند,، اما باور ندارند. “
رزمندهها از ایمان به باور رسیده بودند. باوری که به آنها اطمینان میداد جبهه حقند و خدا در هر حال همراهشان است و با همین باور بود که افسردگی و نا امیدی، ترس و آسیبهای روحی رایج در دیگر جنگهای دنیا، در دفاع مقدس جایی نداشت.
کاسب ۹۰ ساله بازار امین السلطان ادامه میدهد: ” آن روز مردم باور داشتند کارها دست خداست و بس. آن رزمنده باور داشت جارو بکشد یا شمشیر بزند هر دو پیش خدا ارزنده است. دنبال مقام و موقعیت نبودند. این برمی گردد به همان ایمان و باوری که داشتند. “
و باز با همین باور بود که زندگی برایشان در اوج بحران در جریان بود. عملیاتهای پی در پی همراه با شکست و پیروزی، شهادت و جراحت، اسارت و دوری و دلتنگی، تنها سبک و سیاق زندگی شان را تغییر میداد.
مثل وقتی نوروز را با همه آدابش برگزار میکردند. با سینهای جنگی و حال و هوایی که مخصوص یک سرباز وطن است. گاهی هم برای خودشون حنابندان برپا میکردند. در شبها و روزهای قبل از عملیات و در مجلسی که بزم و شوخی چاشنی اصلی اش بود. رمضان میرسید یا محرم فرقی نمیکرد؛ جنگ سر جای خودش بود و روزه داری و روضه خوانی هم سر جای خودش. کم میخودند و کم میخوابیدند، کار و دوندگی، اما زیاد داشتند. از کار هم که فارغ میشدند به راحتی در میان خاک و سنگ خوابشان میبرد.
در جبهه شهردار هم داشتند. شهردار کارش آماده کردن غذا و شستن ظرف و دم کردن چای و جارو کردن بود؛ به اضافه خیلی از مسؤولیتهایی که برایش تعریف نشده بود؛ مثل واکس زدن و جفت کردن پوتینها و شستن لباس رزمنده ها. در جبهه خیلیها دوست داشتند خارج از نوبت شهردار باشند. توپ و تانک و تفنگ با همه سختی و خشونتی که در ذاتش داشت، چیزی از لطافت روح رزمندهها کم نمیکرد. سبک زندگی در جبهه، با همه سختیهایی که داشت روح و روان رزمندهها را جلا میداد. حاج عبدالله باور دارد: ” اگر آدم برای خدا حرکت کند در آن ضرر نیست؛ حرکت برای خدا همه اش فایده است. الان هم اگر ما بخواهیم آن خاصیت و آن برکت باشد باید برگردیم به آن ایمان به خدا؛ نه با حرف با عمل. ایمان بدون عمل مثل این است که شما یک غذای خوبی بپزید با گوشت و روغن و پلوی خوب به اضافه زعفران. اما با زعفران خالی هم میشود پلو پخت؟ نخیر، چون سم میشود. حالا ما بقیه را ریختیم دور میخواهیم فقط با زعفران غذا بپزیم. “
رزمندهها ایمان داشتند پیروزند. حتی اگر به قیمت تحمل سختی و کمبود تمام شود.
حاج عبدالله رنجبر کرمانی که در روزهای دفاع دو پسرش هم در جبهه بوده اند معتقد است: امروز هم افرادی که به فرمایش مقام معظم رهبری اهمیت دادند و وظیفه خودشان را انجام دادند و در بحران کرونا همکاری کردند کم نیستند. همه این روحیه از همان جا گرفته شده. اینها یا بازماندههای آن روزها هستند و یا آب و هوای آن وقت به اینها خورده است. روحیه مادی و دنیا پرستی نمیتواند آدم را به اینجا برساند. روحیه ایمان است که این کار را میکند. “
حاج عبدالله باور دارد آب و هوای آن روز در جوانهای امروز هم خوب اثر کرده است.
او ادامه میدهد: ” به هر مقدار که آن روحیه بسیجی مانده، به هر مقدار که مردم ایمان در ذهنشان جا مانده و به هر مقدار که باور دارند به همان مقدار سبک زندگی آن روزهای رزمندهها در زندگی امروز ما هم مؤثر است. آن روحیه را باید سعی کنیم بماند. “
ما هر کدام برای این کشور هنوز یک رزمنده ایم. رزمندهای که به قول حاج عبدالله تنها به کمی ایمان و باور احتیاج دارد تا هر بحران و تهدید ملی را به فرصتی برای رشد روحی و معنوی خودش تبدیل کند.
چطوری می توانیم با حاج عبدالله تماس حاصل نمائیم؟؟
امراله دهقانی