پخش زنده
امروز: -
بازخوانی چگونگی خروج رضاخان از ایران و مرگ وی نشاندهنده وابستگی بی حد و حصر وی به انگلستان است
با ورود نیروهای متفقین به خاک ایران در شهریور 1320ش و اشغال ایران، دوران سلطنت رضاخان نیز به اتمام رسید. انگلستان که دیگر به صلاح خود نمیدید رضاخان بر مسند پادشاهی باشد و منفعت خود را در خروج او از ایران میدانست، اقدام به این مسئله کرد و فرزندش محمدرضا را جایگزین او قرار داد. مسئله خروج رضاخان از ایران به عناوین مختلفی نظیر تبعید یا اخراج یا فرار رضاخان مطرح شده است که روشن شدن این موضوع، میتواند نقش استعمار انگلیس را در سیاستهای ایران معاصر از جمله دوران رضاخان تبیین کند.
مسئله خروج رضاخان در شهریور 1320ش از ایران با چند روایت گوناگون مطرح شده است؛ برخی عنوان کردهاند که وی در اواخر دوران سلطنت خود در برابر سیاستهای انگلستان در ایران مقاومت کرد و از خود استقلال رأی نشان داد و به منظور دفاع از حقوق ملت ایران با بیگانگان درگیر و در نهایت تبعید شده است. عدهای دیگر چنین مطرح کردهاند که رضاخان در شهریور 1320ش به این دلیل از ایران خارج شد که بهترین راه برای تأمین منافع انگلستان همین راه بود؛ به عبارت دیگر بهدلیل حضور روسها در ایران در این مقطع زمانی که گرایش لیبرالی داشتند اگر رضاخان در ایران میماند دستگیر و محاکمه و در نتیجه مطالبی فاش میشد که به ضرر انگلستان بود و در نتیجه انگلیسیها او را از ایران خارج کردند.
با اندکی تأمل و دقت در زمینه ادعای مطرح شده درباره تبعید رضاشاه بهدلیل مغضوب واقع شدن توسط انگلستان میتوان دریافت که این ادعا نمیتواند صحت داشته باشد و دلایل متعددی در این زمینه به چشم میخورد. نخستین نکته این است که اگر رضاخان مورد غضب انگلستان قرار گرفته بود پس چرا انگلیسیها سلطنت را در خانواده او نگه داشتند و فرزندش، محمدرضا را به جانشینی او انتخاب و به پادشاهی رساندند؟ این مسئله که گفته میشود انگلیسیها بعد از رضاخان به دنبال شاهزاده قاجار رفتند تا او را برگردانند و بهجای رضاخان، پادشاهی کشور را برعهده بگیرد اما او زبان فارسی را بلد نبود و بههمین دلیل از شاهزاده قاجار صرفنظر کردند مورد اتفاق همه مورخان و تحلیلگران تاریخ معاصر نیست بلکه در این زمینه مطرح میکنند که چنین واقعهای رخ نداده است و صرفا هدف انگلستان از بیان این مطلب و عنوان کردن چنین مسئلهای این بوده است که محمدرضا را تحریک کنند تا به فرامین و دستورات آنها عمل کند و اگر انگلستان بهواقع نمیخواست که پادشاهی در سلسله پهلوی باقی بماند بهراحتی میتوانست محمدعلی فروغی را انتخاب و جایگزین رضاخان کند.
نکته دوم که در رد نظریه مغضوب واقع شدن رضاخان توسط انگلستان مطرح میشود این مسئله است که علت غضب انگلستان از رضاخان را همراهی او با آلمانیها عنوان میکنند درحالیکه ارتباط انگلیسیها با هیتلر در ابتدا خیلی خوب بود و به او پروبال میدادند تا بتواند در برابر هجوم اندیشه جدید مارکسیست بایستد و مقابله کند. بعدها که هیتلر را رشد دادند و به او کمک کردند همان شخص (هیتلر) با آنها درافتاد و درگیر شد. باید توجه داشت که بحث مربوط به رضاخان و انگلیسیها هم مربوط به ابتدای ارتباط انگلیس و آلمان است که رابطه خوبی با یکدیگر داشتند، بنابراین ارتباط رضاخان با آلمان نمیتواند بهصورت جدی و اینچنینی باعث عصبانیت انگلستان از رضاخان شود بهخصوص که در ابتدای جنگ جهانی اول، حضور آلمانیها در ایران بسیار اندک بود و رضاخان به انگلستان گفته بود که در قبال آلمانها هرچه شما بگویید انجام میدهم.
نکته سوم این است که اگر رضاخان مورد غضب انگلیسیها قرار گرفته است پس چرا محاکمه نشد؟ چرا فرار نکرد؟ انگلیسیها برای او جایی را در نظر گرفتند که کاملا در دست خودشان بود و در این سفر (که برخی سعی دارند آن را به اشتباه تبعید معرفی کنند)، کاملا مهمان انگلیسها بود و حتی یک ریال هم خرج نمیکرد، تا زمانی که به ژوهانسبورگ آمد و در آنجا پرداخت هزینههایش برعهده خودش قرار گرفت. دخترش، اشرف پهلوی، اذعان میکند که در مدت اقامت رضاخان در موریس تمام وسایل آسایش و راحتی او مهیا بوده است. مصدق در رابطه با خروج رضاخان از ایران میگوید که انگلیسیها برای اینکه یک پادشاه قاجار را ببرند چندسال برنامهریزی میکنند اما اینکه رضاخان سریع از کشور فرار کرد و رفت نشاندهنده این است که رضاخان پایگاه اجتماعی نداشت. خوب است به این نکته هم اشاره شود که انگلیسها قبل از خروج رضاخان از ایران، از او امضا گرفتند و تمام اموالش را به فرزندش محمدرضا منتقل کردند؛ اموالی که میبایست به مردم که مالکان اصلی آنها بودند و رضاخان در دوره سلطنت خود به زور از آنها تصاحب کرده بود منتقل میشد.
ورود متفقین به ایران و خروج رضاخان از کشور، فرصتی را پدید آورد تا مردم در قالبهای گوناگون از جمله شعر به بیان احساسات و مطالب خود بپردازند. در این راستا، دادگاههایی اجازه پیدا کردند تا به شکایات مردم علیه رضاخان رسیدگی کنند و گاهی اوقات برای کاهش التهاب جامعه در برخی دادگاهها حکم به نفع مردم هم صادر شد و برخی زمینها به مردم بازگردانده شد؛ به قدری حجم شکایات زیاد بود که پس از مدتی جلوی این دادگاهها را گرفتند و تمام شعبات آن را تعطیل کردند؛ البته از عمر بسیار کوتاه این دادگاهها میتوان به نوع تعاملات انگلستان با خاندان پهلوی پی برد که اجازه ادامه این مسئله را ندادند. بازخوانی چگونگی خروج رضاخان از ایران و مرگ وی نشاندهنده وابستگی بی حد و حصر وی به انگلستان است تا جایی که مقامات انگلستان نیز به این مسئله اشاره کردند و گفتند که رضاخان را خود ما آوردیم و خود ما نیز بردیم.
حسین اصغری، پژوهشگر تاریخ معاصر