گزارش مکتوب
فقط برای "تو"
نسیم روضه و اشک میوزد برایِ مصیبتِ بزرگِ تو، که در آسمان و زمین بالاتر از آن نیست؛ پس تمامِ شهر، برای "تو" تمام قد، رنگ عزا می گیرد.
به گزارش
خبرگزاری صداوسیما؛ مرکز اصفهان؛ زمین از حرکت می ایستد؛ بغض زمان میشکند؛ فرش بی قرار میشود، دل آسمانیان از رستاخیز عظیمِ دنیا میگیرد و قدسیان می پرسند: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟»
و اشک و حُزن مهمانِ قلوبِ دلدادگانی می شود که تمام غم های دنیا را در مُحرم می بینند. مگر نمی گویند بالاتر از سیاهی رنگی نیست و مگر بالاتر از عزای حسین(ع) ماتمی هست؟ پس تمامِ شهر، تمام قد برای "تو" رنگ عزا می گیرد.
برای "تو" حک می زنند
روایت دلدادگی از کارگاهِ کوچکِ چاپِ پارچه مشکی در نزدیکی فرودگاه شهید بهشتی اصفهان آغاز می شود ، کارگاهی که شاید با بوی نفت و تینر و گرمای زیاد جایی برای درنگ کردن نباشد اما "آقا حمید" سرپرست کارگاه و دوستانش در اینجا با عشق کار می کنند و از این کارگاره جز به"زیبایی" یاد نمی کنند.
آقا حمید20سالی شغلش چاپ روی پارچه است اما محرم و صفر فضای کارگاه برای او و شاگردانش حال و هوای دیگری دارد و امسال هم حال و هوایش متفاوت تر، چون قرار است کار دستشان مهمان سر درِ خانه های بسیاری از عزاداران حسینی شود.
گرمای داخل سالن شاید برای ما کلافه کننده باشد اما آنها با اینکه سر و صورتشان خیسِ عرق شده ،بی وقفه مشغول کارند و پارچه هایِ سیاهِ ساده را روی میز چاپ می چسبانند و بعد با شابلونِ دستی ذکر « السلام علی یا باب النجاه الامه : یا اباعبدالله الحسین » را رج می زنند.
پارچه ها که رنگِ حسینی گرفت می شوند یک پرچم برای سر در خانه هایی که قرار است بشوند: «حسین خانه».
سپس حمید و دوستانش پرچم ها را شسته و برای آب گیری و خشک شدن روی نوارهای بلند آویزان می کنند .مجتبی کارگر کارگاه از دلِ هوایی اش می گوید"مگر می شود بین این همه پرچم عزا باشیم و دلمان کربلایی نشود؟ما این پرچم ها را به نیت عزاداری و زیارت ارباب می زنیم."
و بعد شعری را که حاشیه پرچم نقش بسته برای ما می خواند :"در حفظ سلامت شده این خانه حسینی ، با عرض ارادت دهم از دور سلامی"
آقا حمید سرپرست کارگاه بی توجه به عقربه های ساعت که خبر از یک بعد از ظهرِ گرم تابستانی می دهد شابلون به دست روی پارچه ها نقش می زند، صدایِ حزن انگیزش در فضای سالن می پیچید:"حسین آرام جانم حسین روح و روانم"
قرار است آنها مثل روزهای گذشته تا پاسی از شب در کارگاه بمانند تا تهیه پرچمِ سر درِ خانه ها به سرانجام برسد و سفارش ها زودتر آماده شود.
برای "تو" کوک می زنندکار حمید و دوستانش در خانه ای قدیمی در محله عطشاران اصفهان کامل می شود با دستان هنرمندِ پنج بانویی که عشق را خوب می فهمند. حس و حالِ ناب آنها این روزها دیدنی است، احساسی که با بقیه روزهای سال فرق دارد چرا که به گفته خانم ملکی صاحب خانه حال دل شان با دوختن پرچم حسینی خوب می شود.
آنها چرخ های خیاطی خود را به این خانه آورده اند و با رعایت دستورالعمل های بهداشتی پرچم های سردرِ خانه ها را آماده می کنند. خانم ملکی و همسایگانش پای چرخ خیاطی نشسته اند و پرچم ها را دوردوزی می کنند و درست زمانی که دستشان، پارچه پرچم را لمس می کند و به ذکر" یا اباعبدالله الحسین" می رسد دلِ تک تک شان پر می کشد به کربلا، جایی نزدیک قتلگاه یا تلّ زینبیه و شاید خیمه گاه تویِ ظهر عاشورا ،تویِ غوغای العطش صحرا .
و این سیرِ عاشقانه را از اشک ها و زمزمه هایشان می خوانم وقتی که صدای چرخ های خیاطی با نوای دلنشین مداحی که در حال پخش است در هم می آمیزد:" این کشته فتاده به هامون حسین توست؟... "
خانم ملکی مادر شهیدِ دوران دفاع مقدس به یادِ فرزند جوانش دسته چرخ خیاطی قدیمی اش را می چرخاند و به قاب عکس شهیدش در گوشه سالن پذیرایی لبخند می زند،گویا او هم آمده کمک مادرش تا همه خانه ها خیمه ی عزایِ سیدالشهدا شود.
آنها قرار است تا فردا سه هزار پرچم برای سر درِ منازل آماده کنند، خانم ملکی می گوید: "هر کس می تواند به آستان دوست عرض ارادت کند و ما در محرمِ متفاوت امسال این گونه از ابی عبدالله یاد می کنیم."
از بانوی جوان دیگر که با کودک چهارساله اش در نذرِ متفاوتِ امسال با خانم ملکی همراه و هم قدم شده می پرسم می دانی این پرچم ها را کجا می برند نگاهش را از قاب عکس شهید خانواده و سردار دلها حاج قاسم می گیرد و می گوید: این پرچم ها زینت بخشِ سر درِ خانه های دلدادگان ابی عبدالله الحسین می شود تا امسال با وجود شیوع کرونا همه خانه ها حسینیه شوند.
برای "تو" پرچم می زنندپرچم های آماده شده حالا راهی کوچه پس کوچه های شهر می شود تا جوانان و طلاب اصفهانی این هدیه های ارزشمند را به اهالی شهر تقدیم کنند. یکی از این محله ها قائمیه اصفهان است.
دبیر اجرایی قرارگاه جهادی طلاب و روحانیون استان اصفهان در این محله با هشت جوان و طلبه دیگر همراه ماهستند مسلم حاجیلو می گوید: با شیوع کرونا، محرم امسال متفاوت تر از سالهای قبل شده و مردم به گونه ای دیگر و با رعایت دستور العمل های بهداشتی، چراغ عزاداری را روشن نگه می دارند.
به گفته وی در طرح «هر خانه یک حسینیه» ، پرچم های مزین به نام امام حسین علیه السلام تهیه و بر سر درِ منازل توزیع و نصب می شود.
یکی از این پرچم ها سهمِ حاج مرتضی و خانواده اش است که این روزها در "حسین خانه" شان نام و یاد کربلا برده می شود می گوید:" امسال همه خانه ها عزاخانه شده و ما هم امسال خانگی مجلس عزا بر پا می کنیم،سنتی که از قدیم بوده و حالا دوباره آن را احیا می کنیم."
پرچمِ دیگر سهمِ راننده خوش شانسی است که امروز مسافرش او را به این محله کشانده تا رزقش را از دستگاه ارباب این گونه بگیرد، جوان اصفهانی می گوید: چه افتخاری بالاتر از این که بر سر در خانه ام ذکر"یا اباعبدالله الحسین" نقش زند.
پرچم ها در حال توزیع است و حالا محمد کودک 9ساله پرچم را می گیرد با عشقی که پدر و مادرش در دلش کاشته اند سپس با ذوق کودکانه اش برای ما مداحی می کند: " عمو عباس علمت کو ؟ عموی خوبم...."
برای "تو" می خوانندنزدیک غروب شده برمی گردیم به مرکز شهر، جایی نزدیک سی و سه پل اصفهان و حالا نغمه حُزن انگیز چهل نوجوان اصفهانی دلها را به کربلا پل می زند ، احمد رضا حبیبیان تک خوان گروه که کمتر از 16 سال سن دارد از حس خاصِ این روزها می گوید، اینکه امسال گرچه کرونا عزاداریهای سیدالشهدا را با محدودیت مواجه کرده اما باعث شده آیین بسیار قدیمی چهارپایهخوانی دوباره در این شهر احیا شود .
او و دوستانش که تربیت یافته مکتب اهل بیت(ع) هستند زیر نظر گروه فرهنگی طاها در میدانها و معابر اصلی شهر، چهارپایهخوانی را با نغمهها و آواهای عاشورایی اجرا می کنند.
شهاب شکل آبادی احیاگرآیین سنتی چهارپایهخوانی است که برای حیات دوباره این آیین سراغ نسل جدید رفته و این نوجوانان را با قدیمی ترین مراسم های عزاداری در اصفهان آشنا کرده است، او از جزییات این آیین سنتی می گوید : در این آیین سنتی هیأتها در دستههای سینه زنی در بازار توقف میکردند و روضهخوان بالای چهارپایه میرفت و جمعیت به ۲ بخش قبل و بعد از چهارپایه تقسیم میشد و هر گروه بخشی از شعر را میخوانند.
و حالا این نوجوانان و جوانان اصفهانی با تکیه بر سنت پدران خود این سنت زیبا را زنده نگه می دارند و با نغمه سرایی نوحه های قدیمی را بازخوانی می کنند تا طنین ندای مظلومیت شهدای کربلا در گوش مردمِ نشفِ جهان تکرار شود.
برای "تو" روضه می گیرندمحرم که می آید دلت می خواهد سَری هم به یک بهشت بزنی، بهشتی که در آن "بوی سیب " می آید جایی که رایحه شهادت سرمستت کند .به من نشانی خانه ای در كوچه پس كوچه های شهری می دهند که با تقدیم 500 شهید ، شهر شاهد نمونه کشور است:درچه از توابع شهرستان خمینی شهر.
پیدا کردن این خانه بهشتی هم در محله ای که همه بهشتی ها جمع اند و سندش را به نام "براتی" ها زده اند خیلی سخت نیست :خانه شهید بزرگوار "رمضان براتی"
شب باشکوهی است و جمعِ خوبان جمع ! و چه خوب که مهمان روضه خانگی شده ایم که جای قدم های نه یک شهید بلکه 14 شهید است.
برای روضه همه چیز مهیاست و اول از همه برپایی نماز جماعتِ خانوادگی زیر سقفِ آسمان و صدای مکبر که می گوید:حی علی الصلاه" صفوفِ زنان و مردان، پیران و جوانان ،دختران و پسران در یک خانواده امام حسینی ": «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ"
مهمانی کوتاهی است بعد از نماز ،سخنرانی و حالا مداحی؛ مداح روضه علی اکبر می خواند و اینجا پدر و مادر ، برادر و خواهر و فرزند شهید برای جوان سیدالشهدا چشمشان بارانی است.
اما اهلِ این "حسین خانه" جوانانی چون"یحیی"،" اسحاق"، "یعقوب"، "رمضان"،"قاسم"، "اصغر"، "محمود"،"تقی " و " میرزا محمد" را تقدیم اسلام کرده اند و این گونه از سَرورشان حسین ایثار و ایستادگی و از خواهرش زینب(س) صبر و بردباری را آموخته اند.
خانواده شهید براتی برای ما از تدوامِ خطِ سرخِ شهادت می گویند از حرکت در مسیرِ روشن هدایت و از پرچمِ مولایی که
۱۴۰۰سال برافراشته مانده و برافراشته خواهد ماند.
و این روزها نه تنها خانواده شهیدان "براتی" ها بیاد شهدای کربلا وپاسداشت نهضت بزرگ عاشورا روضه خانگی برپا می کنند که در گوشه گوشه این سرزمینِ سیاهپوش، هر دلداده ای به هر طریقی حکایتِ دلدادگی به سرور و سالارشهیدان را تکرار می کنند، روایتی که می توان آن را با ورق زدن تاریخ ایران اسلامی مرور کرد؛ روایتی که به همه ما حسینی شدن ، حسینی ماندن، حسینی زیستن و حسینی پر کشیدن را گوشزد می کند.....
نگارنده:مرضیه قاسمی