پخش زنده
امروز: -
زکریای نبی خطاب به خداوند فرمود بار الها، چرا هنگامی که حسین را یاد مىکنم اشکم جارى و نالهام بلند مىشود؟
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا وسیما ،بر اساس روایات ائمه معصومین علیهم السلام تمام پیامبران با اقرار نسبت به ولایت اهلبیت و با توجه به معرفت ایشان، به نبوت رسیدند. امام صادق علیهالسلام در روایتی فرمودند: هیچ پیامبری هرگز به نبوت نرسید مگر به دلیل شناخت حق ما و فضیلت ما نسبت با سایرین؛ مَا مِنْ نَبِیٍ جَاءَ قَطُّ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا وَ تَفْضِیلِنَا عَلَى مَنْ سِوَانَا.» (الکافی، ج1، ص437). یا امام محمدباقر علیهالسلام در روایتی دیگر فرمودند: پیامبران و فرشتگان معتقد به محبت ما هستند؛ مَا مِنْ نَبِیٍ وَ لَا مَلَکٍ إِلَّا وَ کَانَ یَدِینُ بِمَحَبَّتِنَا.» (قصص الأنبیاء علیهم السلام (للراوندی)، ص 230)
در این بین، موضوع آشنایی پیامبران با امام حسین (ع) و ماجرای کربلا جلوه دیگری در روایات ما دارد؛ همچنان که امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا ضمن خطبهای خطاب به اصحابشان فرمود پیامبر به من گفت «تو به زودی به سوی عراق سوق داده میشوی و آن زمینی است که پیامبران و اوصیای آنها آنجا را ملاقات کردهاند که عمورا نام دارد؛ یَا بُنَیَّ إِنَّکَ سَتُسَاقُ إِلَى الْعِرَاقِ وَ هِیَ أَرْضٌ قَدِ الْتَقَى بِهَا النَّبِیُّونَ وَ أَوْصِیَاءُ النَّبِیِّینَ وَ هِیَ أَرْضٌ تُدْعَى عَمُورا». (مختصر البصائر، ص139)
شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین و تمام النعمة» نقل میکند سعدبن عبدالله یکی از محدثان شیعی به دنبال سؤالاتی که برایش پیش آمده بود، خدمت امام حسن عسکری (ع) رسید. امام او را به فرزندش مهدی (عج) که در آن زمان کودکی بیش نبود، ارجاع داد.
وی پس از یکسری سؤالات شرعی، از امام عصر (عج) درباره تفسیر آیه ابتدایی سوره مریم سلام الله علیها یعنی «کهیعص» پرسید. امام در پاسخ فرمود: این حروف از اخبار غیبى است که خداوند زکریا را از آن مطّلع کرده و بعد از آن داستان آن را به محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم باز گفته است و داستان آن از این قرار است که زکریا از پروردگارش درخواست کرد که اسمای خمسه طیّبه را به او بیاموزد و خداى تعالى جبرئیل را بر او فرو فرستاد و آن اسماء را به او تعلیم داد. زکریا چون محمّد و علىّ و فاطمه و حسن را یاد مىکرد اندوهش برطرف مىشد و گرفتاریش زایل مىگشت و زمانی که حسین را یاد مىکرد، بغض و غصّه گلویش را مىگرفت و مىگریست و مبهوت مىشد. روزى گفت: بار الها، چرا وقتى آن چهار نفر را یاد مىکنم تسلیت مىیابم و اندوهم برطرف مىشود، اما هنگامی که حسین را یاد مىکنم اشکم جارى مىشود و نالهام بلند مىشود؟ خداى تعالى او را از این داستان آگاه کرد و فرمود: «کهیعص»؛ کاف اسم کربلاست و هاء رمز هلاک عترت است و یاء نام یزید ظالم بر حسین علیه السلام است و عین اشاره به عطش و صاد نشان صبر او است.
هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَیْهَا عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ ذَلِکَ أَنَّ زَکَرِیَّا سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ یُعَلِّمَهُ أَسْمَاءَ الْخَمْسَةِ فَأَهْبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلَ فَعَلَّمَهُ إِیَّاهَا فَکَانَ زَکَرِیَّا إِذَا ذَکَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ سُرِّیَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَى کَرْبُهُ وَ إِذَا ذَکَرَ الْحُسَیْنَ خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَیْهِ الْبُهْرَةُ فَقَالَ ذَاتَ یَوْمٍ یَا إِلَهِی مَا بَالِی إِذَا ذَکَرْتُ أَرْبَعاً مِنْهُمْ تَسَلَّیْتُ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِی وَ إِذَا ذَکَرْتُ الْحُسَیْنَ تَدْمَعُ عَیْنِی وَ تَثُورُ زَفْرَتِی فَأَنْبَأَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ قِصَّتِهِ وَ قَالَ کهیعص فَالْکَافُ اسْمُ کَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاکُ الْعِتْرَةِ وَ الْیَاءُ یَزِیدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَیْنِ ع وَ الْعَیْنُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُه.(کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 461)
این روایت گویای آشنایی زکریای نبی با اهل بیت وحی به ویژه امام حسین علیه السلام و ماجرای کربلاست. در واقع میتوان گفت این بزرگواران در مسیر رشد و تعالی خویش با این انوار مقدس انس میگرفتند و به این ترتیب تربیتهای لازم برای ادامه رشد و تعالی خویش را کسب میکردند و در این بین کربلا چشمه جوشان تربیت برترین خوبان بشر بوده است.