به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما، بنیاد تمدن اقتصادی و سیاسی غرب را هم غارت منابع اقتصادی کشورهای مستعمره تشکیل میدهد و از غارت مستقیم این منابع مانند شبهه قاره هند آغاز میشود و تا شیردوشی از گاوهای شیرده مانند کشورهای عربی در حال حاضر ادامه دارد.
اما در این فاصله، شکلهای متنوع و متعدد میتوان یافت که کشورهای استعمارگر یعنی کشورهای اروپایی (اسپانیا، ایتالیا، پرتغال، لهستان، فرانسه و... و امریکا) مبتکر این نوع ابداعها و استعمارگریها هستند.
امریکا که با حضور اراذل و اوباش و غارت منابع سرخپوستان قاره لاتین در بیش از ۵۰۰ سال پیش شکل گرفت، هرگز صاحب تمدن انسانی و سرزمینی نبوده و با اشغالگری شکل گرفته است.
سابقه استعماری انگلیس هم که در حافظه تاریخی همه ملتها وجود دارد و این خوی استکباری همچنان در اندیشههای ملکه انگلیس رشد و نمو دارد به طوری که هر وقت این ملکه اراده کند یک سرزمین را از آن بریتانیا کند، طبق قانون خودشان همه ارکان حکومتی بریتانیای کبیر باید برای تحقق آن تلاش کنند که پیامدهای این استعمارگری در کشورهای کانادا و استرالیا و صدها مناطق کوچک و بزرگ قابل ردیابی است.
فرانسه هم در کاروان استعمارگران حضور داشته و همین خوی استکباری در درون اندیشههای سیاسی جامعه فرانسوی امروزه به یک گفتمان جهانی تبدیل شده است.
در بحران بندر بیروت لبنان دیده میشود رئیس جمهور ناپخته این کشور یعنی مکرون بلافاصله بعد از حادثه انفجار در بیروت حاضر میشود و با کمال وقاحت و پررویی و در حالی که کت خود را هم از تن درآورده است، به لبنانیها امر و نهی و ضرب الاجل تعیین میکند که باید نظام سیاسی خود را تغییر دهند البته در جهت منافع جهان استکبار و به ویژه اسرائیل اشغالگر.
فرانسه که آثار استعمارگری آن در قاره آفریقا به شدت نمود دارد، در مراکش، الجزایر، سنگال، ساحل عاج، تونس و کشورهای شمال غرب آفریقا میتوان همچنان استعمارگری این کشور را به تماشا نشست، به طوری که زبان دوم بیشتر کشورهای آفریقایی فرانسوی است و پاریس هر سیاستی را که بخواهد در جوامع آفریقایی انجام میدهد.
البته در کشورهای منطقه نیز فرانسه رفتار استعماری خود را به نمایش میگذارد.
فرانسه بارها نسل کشیهایی را در کشورهای آفریقایی انجام داده است مانند الجزایر که بیش از یک میلیون نفر از الجزایریها را کشت تا اندکی استقلال به آنها بدهد و در چند کشور شمال آفریقا نیز نسل کشیهای پاریس بارها مطرح شده است.
در حال حاضر هم رفتار مکرون در لبنان نشان داد که جریان استعمار همچنان به حیات خبیث خود ادامه میدهد و کشورهای اروپایی در همین زنجیره استعمارگری است که خود را پیرو امریکای جنایتکار و تروریسم قرار داده اند.
اینجاست که میتوان فلسفه پیشنهاد حذف موشکهای ایران را در ادبیات غربیها تبیین کرد.
آینده شناسی جبهه استکبار نشان میدهد که آنها نه فقط به دنبال حذف موشکها و قدرت نظامی و دفاعی ایران هستند بلکه در پشت این سیاست ها، همچنان به دنبال استعمار و استثمار ایران زمین هستند.
اگرچه امروز به زبان نمیآورند، اما برآیند رفتار استعمارگران نشان میدهد آنها به دنبال اهداف غارتگری و غارت محیط زیست اقتصادی و انسانی و بومی کشورهای دیگر و به ویژه کشورهای اسلامی هستند.
بنابر این باید قدرت بازدارندگی خود را افزایش دهیم تا کوتولههای سیاسی غرب و اروپا به خود اجازه ندهند به دیده حقارت به کشورهای دیگر بنگرند و جمهوری اسلامی ایران باید این قدرت را روز به روز افزایش دهد.
هوشیار باشیم تحریمی که دشمنان پیگیری میکنند و امریکا به عنوان فشار حداکثری و کشورهای اروپایی به عنوان فشار حداقلی دنبال میکنند، همان حلقهای از جریان استعماری است و بحث مذاکره با امریکا نیز برای تحقق همین اهداف از سوی واشنگتن پیگیری میشود و نمیتوان به وعده توخالی اروپاییها نیز امیدوار بود.
به نظر میرسد زنجیرهای از کشورهای استعمارگر همچنان به دنبال استثمار کشورهای دیگرند و البته پس از ایران حتی میتوان گفت که کشورهای قدرتمندی مانند چین و روسیه هم در چارچوب اهداف استعمارگری غربیها قرار دارند که نقشه تجزیه انها را تدارک دیده اند.
متاسفانه سیاست تحریف از سوی پیروان این فرقه استعمارگری هم به تحقق اهداف جبهه استعمار و غارتگر کمک میکند و اینها نیز به نوعی نشخوارکننده ته ماندههای آذوقههای گرگ، روباه و شغالها هستند و پیوست رسانهای تحریف هم که دوگانه تحریم یا تسلیم را پیگیری میکند برای بزک کردن جبهه استعمار تلاش میکند.
این درحالی است که اگر منابع غارت شده کشورهای دیگر را از تمدن غرب حذف کنیم و اشغالگری سرزمینها را از این تمدن جدا کنیم؛ هیچ نوع دارایی از تمدن موسوم به غرب وجود نخواهد داشت.
اما آنها خود را صاحب علم و فناوری میدانند در صورتی که همه اینها را هم از کشورهای دیگر به غارت برده اند.
هرچند امروزه جریان استعمار به دنبال جنگ و غارتگری مستقیم نیست بلکه تلاش میکند با هزینه خود کشورهای هدف این جریان غارتگری را ادامه دهد و مانند دستهای نامرئی آدام اسمیت در اقتصاد، با دستهای نامرئی در سیاست (انقلاب مخملی) و تهاجم فرهنگی اهداف را پیگیری میکند که میتوان در تولید چهرههای هنری، تغییر سبک زندگی و حمایت از جریان رسانهای تحریفها این تلاشها را ردیابی کرد.
متاسفانه چرخه وابستگی اقتصادی کشورهای مستعمره همچنان ادامه دارد، اما شکل غارت منابع تغییر کرده است.
امروز هم در ایران وابستگی اقتصاد به فروش نفت خام شکلی از استعمار محسوب میشود که امیدواریم تحولات اقتصاد نفت زده ایران بتواند یک بار برای همیشه این زنجیره را قطع کند.
اسماعیل محمدی دبیر خبر خبرگزاری صدا و سیما