به گزارش
خبرگزاری صداوسیما مرکز کرمانشاه ، راهنمای ما برای این سفر دور و دراز حکمت عزیزی است. جوانی حدودا سی ساله که در شهر ایوان کارمند شبکهی بهداشت است.
با او در دو راهی ایوان و گیلانغرب قرار داشتیم
ما به اتفاق او باید راه سومی را در پیش بگیریم. سومار در غربیترین نقطهی استان کرمانشاه مسیری پرپیچ و خم و ناهموار دارد. حکمت میگوید: هر بار که با وسیلهی شخصی خود از این مسیر تردد میکنیم کلی هزینه تعمیر جلوبندی روی دستمان میماند.
با اینکه از ۵ سال پیش بازارچهی مرزی سومار راه اندازی شده است و روزانه دهها کامیون حمل کالا از این مسیر عبور میکند، اما تغییر آشکاری در وضعیت این جاده ایجاد نشده است.
مسئلهی جاده، اما احتمالا کم اهمیتترین مشکل مردم سومار است.
بعد از حدود ۳ ساعت طی مسیر از مرکز استان همگام غروب آفتاب به سومار رسیدیم
از دور و درتاریکی شب چراغهای پراکندهای روشن بود.
این تصویر با آنچه از یک شهر انتظار داشتم متفاوت بود
سومار دست کم از ۷۵ سال پیش بعنوان شهر ومرکز بخشی با همین نام رسمیت یافته است با ۱۷ روستای تابعه.
درتاریکی شب وسعت دید چندانی نداریم. همین قدر میدانم که پس از عبور از میدانی کوچک و خیابانی کوتاه به منزل آقای عزیزی رسیدیم تا شب را انجا سپری کنیم
دوتانکر و تعدادی دبه آب در حیاط خانه، اولین چیزهایی بود که توجه ام را جلب کرد.
سومار معمولا گرمترین نقطهی استان کرمانشاه است واقلیمی گرمسیری و کاملا متفاوت از سایر شهرستانهای کرمانشاه دارد. منطقهای مستعد برای تولیدمحصولات گرمسیری از جمله خرما.
این وضعیت آب وهوایی حتی تا این ساعت از شب هم ملموس است.
با ورود به خانه خیلی زود خود را به مسیر دریچه کولر میرسانم.
حکمت میگوید: روزهای تابستان زندگی بدون کولر تقریبا غیر ممکن است. فکرش را بکنید ساعتهای زیادی برق قطع میشود و هیچکس هم پاسخگو نیست.
در خانهی حکمت با پدربرادر و عمویش دور هم نشسته ایم آنها هم مثل بسیاری دیگر از راه دامداری و باغداری گذران زندگی میکنند پدرش میگوید: این منصفانه نیست ما در آمدمان را اینجا کسب میکنیم، ولی ناچاریم در ایوان آن را خرج کنیم.
جملهی سوال برانگیزی بود معنایش چیست؟ مگر شما اینجا ساکن نیستید؟ عموی حکمت گفت: معلوم است که نه، اینجا مگر امکانات زندگی وجود دارد؟ همین کولری که میبینی به سختی آب برایش تامین میکنیم تا ۲۴ ساعت اینجا دوام بیاوریم.
برایم جالب است که فردا در روشنایی روز با چه صحنهای مواجه خواهم شد میدانم که سومار پیش از جنگ تحمیلی سرزمینی آباد و نسبتا پرجمعیت بوده است.
با شروع جنگ این منطقه کاملا از جمعیت تخلیه و مردمش آواره شده اند.
بر اساس برخی منابع حدود هفت هزار نفرآن سالها در سومارساکن بوده اند.
ولی سالها است به خاطرنبود امکانات اولیه شهر را ترک میکنند و معدود ساکنانش با مشکلات عدیدهای روبه رو هستند
پدرحکمت میگوید: وقتی که جنگ تمام شد و برای اولین بار به سومار بازگشتیم صحنههایی دیدیم که باور کردنی نبود.
خانهها تقریبا با خاک یکسان شده بود و ما آنروز فقط نشستیم و گریه کردیم.
صبح روز بعد از خانه که بیرون زدیم اولین چیزی که دیدم برهوت روبه رو بود و چند سیاه چادر و تعدادی گوسفند که به نظرم متعلق به عشایر منطقه بود.
آنچه شهر مینامیدند ظاهرا پشت سر ما بود.
از چند کوچه عبور کردیم صحنههایی که دیدم ساختمانهای پراکندهای بود که نیمی از آنها نیمه ساخته رها شده بودند نخالههای ساختمانی زیادی هم دراطراف انباشته شده.
معلوم است خیلیها در طول این سالها تلاش کرده اند خانه سازی کنند. به خیابان اصلی شهر رسیدیم. طولش تقریبا ۲ کیلومتر است.
خیابانی نسبتا آباد با انبوهی از درختان سرسبز که اصلا شباهتی با حاشیه متروکه اش نداشت.
این خیابان کوتاه مرا به یاد صحنههایی که از جزیرهی کیش بخاطر دارم انداخت.
مخصوصا با درختان نخل تزیینی که در وسط بلوار کاشته شده اند.
از مقابل ساختمان شهرداری سومار که گذشتیم حکمت گفت: این ساختمان عریض و طویل فقط ۴ پرسنل دارد؛ شهردار، دو نیروی خدماتی و یک نفر دیگر.
اینجا احتمالا خلوتترین و عجیبترین شهر ایران است.
پاسخ معمای این شهر کجاست؟
سومار وروستاهای اطرافش خیلی چیزها ندارند، اما آب آشامیدنی مهمترین آنهاست.
دراولین روستای اطراف سومار تعدادی دیگر از اهالی را دیدم.
عباس حیدری یکی از آنهاست که در سومار مشغول دامداری است.
او میگوید: فرمانداری قصرشیرین معمولا دیر به دیر تانکر آب رایگان میفرستد که البته میزانش اندک است و مقدار کمی به ساکنان میرسد.
محمد بخشی یکی دیگر از ساکنان گفت: هر هفته ناچاریم با هزینهی خودمان تانکرآب سفارش دهیم که هر تانکر حدود ۵۰۰ هزار تومان برایمان آب میخورد.
خیلیها هم وقتی از محل سکونت دائمشان در ایوان یا گیلانغرب به اینجا میآیند خودروهایشان را پر از دبههای ۲۰ لیتری میکنند و همراه خود میآورند.
به امید دریافت پاسخی روشن به سراغ آقای علی قربانی بخشدار سومار رفتیم، اما گویا اوبیشتر از مردم، دلش از مشکلات پر بود.
قربانی گفت: من صبح به صبح همکارم را میفرستم تا چند دبه آب برای مصارف روزانه بخشداری تهیه کند، بخشداران دیگر تمرکزشان روی اجرای طرحهای عمرانی و اقتصادی است، اما همه تلاش من این است که یک تانکر آب تهیه کنم و به مردم شهرم برسانم.
او میگوید: شهر و تعدادی از روستاهای اطراف از سیستم لوله کشی برخوردارند، اما آبی برای تزریق به لولهها وجود ندارد.
فقط ۵ ماه از سال در پاییز وزمستان مقداری آب اضافی از محل خط لوله شرکت نفت به شهر میرسد.
این خط لولهی ۴ اینچی را ۵۰ سال پیش وزارت نفت برای تامین آب کارکنان چاههای نفت منطقه کشیده است.
مردم سوماربا شروع جنگ تحمیلی اغلب ساکن شهر ایوان غرب ازتوابع استان ایلام شدند که کمترین فاصله را با سومار دارد.
اما از لحاظ تقسیمات کشوری این بخش ازتوابع شهرستان قصرشیرین در استان کرمانشاه محسوب میشود.
آنها در همه طول سال برای امور معیشتی خود از جمله باغداری /دامداری و کشاورزی به زادگاهشان دررفت وآمدند.
سومار را بهشت دور افتاده هم مینامند بخاطرمنابع سرشار آب و اراضی کشاورزی بسیار مرغوب.
اغلب مردم این منطقه صاحب باغهای انگور هستند. انگور یاقوتی سومار درایران معروف است.
نوبرانه این محصول اولین بار از سومار به کل کشور ارسال میشود.
اما کمبود شدیدامکانات / هزینههای کار و زندگی در سومار را به شدت بالا برده است.
با این وجود اغلب اهالی ترجیح میدهند زحمت دهها کیلومتر سفر روزانه به زادگاهشان را به جان بخرند و ازاین محل امرار معاش کنند.
میثم فاضلی از اهالی سوما رمی گوید حکایت مردم اینجا حکایت تشنگانی بر لب رود است.
به گفتهی بخشدار سومار تنها راه تامین آب شرب این منطقه نصب تصفیه خانهای کوچک برروی سد شرفشاه است.
سدی که احداثش از سالها پیش برروی رودخانهی کنگیر آغاز شده و حالا به مرحلهی آبگیری رسیده است.
در قصرشیرین سری به فرماندار این شهرستان زدم آقای تاتار میگوید از مشکلات مردم آگاه است.
او گفت: درسفر سال گذشته استاندار کرمانشاه به سومار ۱۰ میلیارد تومان اعتبار برای احداث تصفیه خانه و انتقال آب از سدشرفشاه به شهر سومار تصویب شد.
به گفتهی تاتار مطالعات طرح انجام شده ومنتظرند دستگاه متولی یعنی شرکت آب و فاضلاب کار را عملیاتی کند.
بازوند استاندار کرمانشاه هم میگوید: انتقال آب این سد به سومار میتواند مشکل آب شهر را حل کند که البته بازارچه تجاری زمینهای کشاورزی و روستاهای اطراف را هم در بر خواهد گرفت وعدهای که مردم در انتظار رسیدن آن هستند.
اقامت مرزنشینان در حاشیه آباد مرز امنیت و آرامش را به همراه داشت و به عنوان پدافند غیرعامل محسوب میشود اگر مورد توجه مسئولان قرار گیرد، اما ظاهرا مردم آنچه میبینند ظرفهای حمل آب است که همچنان باید به دوش بکشند آنها هنوز خود را ساکنان شهری فراموش شده تلقی میکنند.
خبرنگار :صابر چهری