پخش زنده
امروز: -
نظریه پردازان آمریکایی کانون برخورد ایالات متحده آمریکا با رقبا و دشمنانش را درقالب طرح منطقه خاکستری(gray zone project)تحلیل میکنند.
منطقه خاکستری واژهای است که تصمیم سازان آمریکایی برای ترسیم نزاع نوپدید گیتی به کار میبرند. جایی که نه جنگ فراگیر است و نه صلح بصورت کامل حاکم است.
فرماندهی عملیاتهای ویژه آمریکا، " تعاملات رقابتی مابین کنشگران دولتی و غیردولتی را که در گستره دوگانه جنگ و صلح جای میگیرد" تعریفی برای منطقه خاکستری میداند.
جنگها درعصرکنونی فقط زمینی، هوایی و دریایی نیست بلکه علاوه بر آن ابعاد فضایی، سایبری، شناختی، ذهنی و رسانهای هم در بر میگیرد.
جنگ ترکیبی (هیبریدی)، جنگ نامنظم، جنگ نامتقارن یا جنگ سیاسی هم نامهایی است که به جنگهای جدید میتوان اطلاق کرد. در این نبرد ازهمه ابزارهای سخت و نرم یا تلفیقی از هر دو استفاده میشود.
ارزیابی ایالات متحده آمریکا این هست که کسب منافع، گسترش نفوذ و افزایش قدرتش در کارزارهای نوین با برخی قدرتها از جمله جمهوری اسلامی ایران به چالش کشیده شده است.
چندوجهی بودن، هوشمندی، شناخت محوری، تأثیرمحوری، ارزش محوری، آرمان محوری، قابلیت محوری، فناورپایگی، مردم پایگی واشراف اطلاعاتی هم از ویژگی این نبردها تلقی میشود.
در نبردهای نوین ازهمه ابزارها در قالب جنگ نیابتی و حملات سایبری بهره گیری میشود، اما فقط بایستی زیر آستانه جنگ باشد. زمانی که پهپاد فوق پیشرفته آمریکا بر فراز جغرافیای سرزمینی ایران ساقط میشود، آمریکا پاسخ نمیدهد، زیرا نگران شروع جنگ فراگیر است.
بازیگران منطقه خاکستری ازهمه نیروها شامل نظامی، شبه نظامی و نیروهای تحت کنترل دولت بهره میگیرند. آمریکا هنگام استفاده از این نیروها ضد دولت – ملتها با در نظر گرفتن اصل غافلگیری میکوشد، عملیات در نهایت ابهام، پنهان کاری و انعطاف پذیری صورت گیرد.
چالشی که در برخورد با نیروهای نیابتی یا حملات سایبری وجود دارد این هست که دیگر طرف مقابل به صورت آشکار، یک دولت نیست. ممکن است وابسته به دولتی باشد، اما به صورت نیابتی در لباس مبدل عمل میکند.
دونالد ترامپ گرچه فاش میکند گروه تکفیری تروریستی داعش ساخته و پرداخته دولت باراک اوباماست، یا برخی گروههای اعتراضی و جنبشهای ظاهرا خودجوش از سوی کاخ سفید سازماندهی شده اند، اما توجیه واکنش علنی به آمریکا ممکن است اندکی دشوار باشد.
مرکز بین المللی مطالعات راهبردی Center for Strategic and International Studies) CSIS) که مبدع پروژه منطقه خاکستری است، بهره گیری از نیروهای نیابتی، نبردهای اطلاعاتی، تطمیع سیاستمداران و شکل دادن به تنشهای مدنی را در زمره ویژگی کارزارهای نوین قلمداد کرده است.
جنگ در منطقه خاکستری ازنظر زمان (مدت)، مکان (حوزه جغرافیایی)، عِده (نیروی انسانی) و عُده (تجهیزات و سلاحها) محدود است.
عملیات در این حوزه علاوه برآنکه میتواند ویژه، پرشدت، متمرکز، دور ایستا، نا برابر و ناهمگون باشد از درهم تنیدگی تهدیدهای نظامی با تهدیدهای امنیتی، سیالیت صحنة عملیات، حمله به توانمندیهای راهبردی و کاهش چرخه زمان بین اطلاعات و عملیات هم برخوردار است.
عملیات روانی گسترده، استفاده حداقلی از نیروی زمینی و بهره گیری از گروههای تروریستی هم از دیگر شاخصههای عملیات درمنطقه خاکستری است.
استفاده ازعملیات مخفی، جاسوسی، نفوذ سیاسی، پوشش رسانهای و استفاده از ظرفیت چند تابعیتیها توام با ابهام، عدم شفافیت، لایه بندی پیچیده و استفاده گسترده از فریب و انکار درارتباط با نیات راهبردی کشورعمل کننده اعمال میشود.
اعتبارزدایی از نهادها در کشورهای هدف با تمرکز روی الگوهای حکمرانی، نهادهای نظارتی و قضایی و رقابت درحوزه ادراکی و شناختی با هدف تاثیرگذاری درازمدت روی افکار عمومی از دیگر شگردهاست.
بهره گیری از تحریم و دیگر ابزارهای حقوقی نبرد اقتصادی، بازی حول آلودگی اطلاعاتی و اخبار جعلی برای ایجاد خطای محاسباتی و راه اندازی جنگ روایتها هم در این حوزه رایج است.
اندیشمندان آمریکایی بر این باورند که روسیه، چین و ایران در کنار آمریکا از بازیگران اصلی عصر خاکستری هستند که البته این سه کشور به صورت تکی یا گروهی، تهدیدی برای آمریکا تلقی میشوند.
چین که بسان اژدهایی سالیان دراز در شرق آسیا خفته بود به آرامی درحال بیدار شدن است. روسیه هم که با فروپاشی اندیشه الحادی کمونیسم، ۱۵ پاره شده بود به آرامی در رویای بازیابی قدرت پیشین است.
جمهوری اسلامی ایران هم در نظم نوین جهانی به دنبال کسب جایگاه بازیگری است. بازیگری که کفایت منطقی در برخورد با مولفههای بی ثبات ساز ملی، منطقهای و حتی بین المللی دارد. باور دوست و دشمن این است که نقش ایران در بازی سازی و بازی گردانی قابل کتمان نیست.
غرب آسیا، نماد عینی منطقه خاکستری است که بازیگران این پروژه در آمریکا، وزارت خارجه، وزارت امنیت، آژانس توسعه بینالمللی، وزارت تجارت، کنگره، وزارت دفاع، وزارت دادگستری و وزارت خزانهداری است.
راه غلبه بر پروژه آمریکایی در عصرخاکستری، افزایش شفافیت، اقدامهای بازدارندگی، عمل زودهنگام و جسورانه است. اقدام یکپارچه بازیگران همسو و ارسال مستمر پیامهای روشن هم از دیگر مولفهها دراین زمینه است.
جنگ روایتها، جنگ ارادهها و جنگ شناختی با هدف تاثیرگذاری بر دستگاه محاسباتی رقیب در این حوزه تعیین کننده است. به هر روی طرفی برنده نبرد و قهرمان عصر پسا خاکستری خواهد بود که از توان گفتمانی بیشتری برای اقناع افکار عمومی برخوردار باشد. توانی که با بهره گیری از رسانههای فراگیر و شبکههای مجازی میتواند با کمترین هزینه به سرعت فراگیر شود. سرمایه گذاری در این زمینه از جایگاه کانونی برخوردار است.
جمهوری اسلامی در این دوره هم پیامی نو برای افکار عمومی دارد و هم گوشهای فراوانی برای شنیدن در چهارگوشه دنیا هست پس با امید به آینده و بدون واهمه از جنجال امپراتوری رسانهای هزار توی دشمن که بعضا تردید افکن است باید گام برداشت و به اذن الله این مسیری است که به تمدن نوین اسلامی منجر خواهد شد.
ان شاءالله
دکترحسن عابدینی؛ کارشناس ارشد مسائل بین الملل