تجدیدنظرطلبان حاکم بر امریکا، فلسطین اشغالی، عربستان، امارات و بحرین که ائتلاف 5 ضلعی را تشکیل داده اند همواره در سطح تبلیغات محورمقاومت را به حمایت از تروریسم ، توسعه طلبی و مسائلی از این دست متهم می کنند اما اگر یک بررسی تطبیقی غیرمغرضانه از رفتار هر دو طرف صورت گیرد کاملا مشخص می شود آنها با این اتهامات فرافکنی می کنند و در واقع آن چه را که زیبنده خود است و اساس رفتار و کردارشان را تشکیل می دهد به دیگران نسبت می دهند.
اکنون در جهان هیچ کسی در این زمینه تردید ندارد که امریکا بعد از به قدرت رسیدن نومحافظه کاران وابسته به اوانجلیست ها به هیچ قانون و توافقنامه بین المللی متعهد نبوده و به یک دولت قانون شکن و هرج و مرج طلب تبدیل شده است. رژیم صهیونیستی که در عمل رهبری ائتلاف تجدید نظرطلب 5 ضلعی را برعهده دارد طرح موسوم به الحاق شهرک های صهیونیست نشین در کرانه باختری را به منظور دائمی کردن اشغال این مناطق در دستور کار دارد که این طرح با همه اصول و قوانین بین المللی از جمله همه قطعنامه های سازمان ملل و حتی توافقنامه های صلح مغایرت و منافات دارد و علی رغم واکنش ها و مخالفت های بین المللی همچنان بر اجرای آن اصرار می ورزد.
عربستان و امارات هم از زمانی که محمد بن زاید و محمد بن سلمان با هدایت و مدیریت مافیای اسرائیلی طی کودتای خزنده قدرت را در این دو کشور تصاحب کرده اند از رویکرد محافظه کارانه گذشته حاکم بر این دو کشور فاصله گرفته و با حمله به یمن و اشغال این کشور کاملا در مسیر توسعه طلبی گام گذاشته اند و حتی به تفاهم اولیه درباره تقسیم یمن دست یافته اند.
طرحی که از آن به معامله قرن تعبیر می شود مبنای تقسیم منافع این ائتلاف 5 ضلعی تجدید نظرطلب را تشکیل می دهد و بر اساس رئالیسم تهاجمی عمل می کنند و همواره حمله را بردفاع ترجیح می دهند. اگر کسی از این منظر به مصاحبه مطبوعاتی یا شوی تبلیغاتی که برایان هوک و عادل جبیر در ریاض تشکیل دادند نگاه کند به این واقعیت پی می برد که این دو فرد کذاب چگونه مزورانه واقعیت های مربوط به صحنه جنگ یمن را وارونه نشان داده و با عوض کردن جای جانی و قربانی ، متجاوز و مدافع با یکدیگر افکار عمومی را فریب داده و می دهند.
اما درمقابل رویکرد محورمقاومت برصبر راهبردی، پیروی از نظم و قانون و حقوق بین الملل و توسل به سلاح به عنوان آخرین گزینه و به طور کلی بر گفتمان تدافعی استوار است. هرچند این موارد را می توان در رفتار همه اضلاع محور مقاومت ردیابی کرد اما شاید تازه ترین مورد در این زمینه به رفتار حزب الله عراق برمی گردد که در قبال حمله اخیر یگان های موسوم به ضد تروریست به پایگاه خود نهایت خویشتنداری را نشان داد و برای جلوگیری از شکل گیری فتنه جدید در ایجاد درگیری میان دو نیروی مسلح عراق از توسل به سلاح امتناع کرد و در نهایت برای اعاده حیثیت از خود به دادگاه پناه برد و شکوائیه ای را علیه نخست وزیر مطرح کرد.
همین رویکرد را می توان در لبنان مشاهده کرد که قاضی دادگاه صور علیه مداخلات سفیر امریکا در این کشور حکم قضایی صادر و متعاقب آن وزارت امورخارجه لبنان به احضار سفیر مداخله جوی امریکا اقدام کرد. در یمن انصارلله بعد از چند سال صبر استراتژیک به حملات موشکی و پهپادی متقابل دست زد اما هیچ وقت اماکن غیرنظامی عربستان را مورد هدف قرار نداد.
ایران هم بعد از چند سال صبوری و بعد از اینکه از اقدامات طرف های اروپایی برجام ناامید شد بتدریج شروع به استفاده از حقوق خود در برجام کرد و حمله به پایگاه عین الاسد هم درست بعد از ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و پذیرفتن مسئولیت آن ازسوی رئیس جمهوری امریکا صورت گرفت.
با درنظرگرفتن این تفاوت ها، تقابلی که درمنطقه درجریان است دراصل تقابل بین نظم وبی نظمی، قانون و بی قانونی، دفاع و تجاوز است ودر این میان با وجود اینکه ائتلاف تجدید نظر طلب در اصل بر بی نظمی، بی قانونی، تجاوز استوار است اما در سطح تبلیغات همه این اتهامات را برمحورمقاومت وارد می کند تا با فریب وتحریف افکارعمومی زمینه را برای اجرای سیاست های تجدیدنظرطلبانه خود فراهم کنند .
----------------------------------------------
احمد کاظم زاده