به گزارش
خبرگزاری صداوسیما مرکز کردستان، پدر که به شوق زیارت عازم خانه خدا بود، در طواف آخرینش نامه سربستهای را گشود که شهادت از خدا را طلبیده بود و شهید هوشنگ ورمقانی در آن نوشته بود: «باسمه تعالی، پدر عزیزم دعا کنید تا خداوند سال ۷۵ را سال شهادت من قرار دهد. اگر دعا نکنید مدیون هستید. التماس دعا، امام و رهبر عزیز و شهدا را فراموش نکنید» و این گونه بود که شهید در همان سال به آرزوی همیشگی خود یعنی دیدار حق نائل میشود.
سال ۱۳۳۸ روستای ورمقان، روستایی در نزدیکی شهرستان سنقر، آن روز شاهد ولادت کودکی از دامان مادری از نسل سادات بود، کودکی که نامش را هوشنگ نهادند. روستای ورمقان، شاهد بالیدن و رشد این کودک بود تا ۲۰ سالگی که هوشنگ پس از آن به قروه آمد و در جهاد سازندگی برای کمک به سازندگی ایران اسلامی آستین بالا زد.
اواخر همان سال برای خدمت در کسوت مقدس سربازی به لشگر ۲۸ پیاده کردستان رفت و آن زمان گروهکهای معاند و ضدانقلاب کمکم در مناطقی از کردستان در حال شکلگیری و قوت بودند که هوشنگ با نشان دادن لیاقتهای خود در مقابله با این عناصر پلید، موفق به دریافت نشان لیاقت از دست فرمانده خود شد.
در سال ۱۳۶۰ به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان قروه درآمد. در همان آغاز ورود بهعنوان فرمانده گردان ویژه نیروهای اعزامی از شهرستان قروه در نبرد با رژیم بعث عراق بخشی از جبهه قصرشیرین را تحویل گرفت.
او در این پست خدمات شایانی ارائه داد و مدتی بعد به عنوان مسئول گزینش سپاه شهرستان قروه منصوب شد و پس از آن فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بخش دهگلان را به عهده گرفت.
در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد که ثمره این ازدواج سه فرزند پسر و یک فرزند دختر است، در سال ۱۳۶۴ بنا به درخواست فرمانده تیپ بیتالمقدس به آن یگان مأموریت یافت و تا پایان جنگ تحمیلی بهعنوان جانشین ستاد و فرمانده پایگاه این تیپ در جبهههای جنوب و جزیره مجنون در کمال خلوص و شجاعت به مبارزه پرداخت و در سال ۱۳۶۸ برای گذراندن دوره دافوس به دانشگاه امام حسین (ع) در تهران رفت.
با جلب اعتماد مردم در سالهای ۶۱ تا ۶۳ بیش از ۱۰۰ روستا را در کردستان از لوث ضدانقلاب پاکسازی و امنیت منطقه را بهوسیله خود مردم و با ایجاد پایگاههای مردمی برقرار کرد.
در آن دوره هم بهعنوان دانشجوی ممتاز انتخاب شد. بعد از دوره دافوس بهعنوان یکی از ارکان تیپ بیتالمقدس در طراحی برنامههای رزمی و ستادی نقش کلیدی و بهسزایی را انجام داد.
در سال ۱۳۷۱ به سمت مسئول بازرسی و فرمانده یگان ویژه قرارگاه استانی شهید شهرامفر منصوب شد. در سال ۱۳۷۳ به عنوان پاسدار شایسته و در سال ۱۳۷۴ به عنوان پاسدار نمونه نیروی زمینی سپاه معرفی شد.
مهمترین بخش زندگی حاج هوشنگ، هشت سال دفاع مقدس نبود، چراکه در این هشت سال، در فصل پروازهای عاشقانه، مجالی برای عروجش نبود، نه که نبود، بود، اما ماند تا رازنامه سر به مهر خویش را با پدر بازگوید، آن هم در جوار مرقد مطهر نبی مکرم اسلام (ص).
اگرچه از قافله شهدا بازمانده بود، اما ماندنش برای عادت به زندگی دنیایی نبود، مانده بود تا چمران کردستان باشد و شاید راز اشتهارش به چمران کردستان همین باشد که در ایام شهادت، این سردار دلاور، به لقای دوست شتافت.
عروج یارانش را یک به یک دید و گفت برای شهادتم دعا کنید، اما یارانش گفتند: حاجی بمان، هنوز نوبت پرواز تو فرا نرسیده است و با دلی پردرد ماند، تا در فصلی که میرفت تا غربت شهادت بگیرد، شهادتش را از خود خدا بخواهد و به سوی او بال بگشاید.
حالا هر جای این سرزمین خونرنگ از خاکهای جنوب تا کوههای سربه فلک کشیده غرب، هرجا که از حاج هوشنگ ورمقانی یاد میکنی، تنها با اشک میتوانی پاسخ بگیری و مردم محلی در روستاهای کردستان همواره خاطراتی از جنب رشادت، مردانگی، محبت و صمیمت را از این شهید به یاد دارند.