محمد بن سلمان عربستان را به ناکجا آباد می برد
ولیعهد عربستان برای تصاحب قدرت و مشروعیت بخشیدن به آن, به ابزاری چون حمایت ترامپ, نزدیکی به نتانیاهو و اهرم های مالی برای فرونشاندن اعتراضات در داخل متوسل شده بود و اکنون با تحولات جدید این تکیه گاهها یکی یکی از دست می رود.
تا پیش از به قدرت رسیدن محمد بن سلمان، رویکرد حاکم بر خاندان سعودی اتخاذ سیاست محافظه کارانه در سیاست های داخلی و خارجی و یا حداکثر حرکت در سایه بوده است و مسائل و تحولات داخلی نیزعموما در خفا می ماند. هر چند همین رویکرد ابهام در خصوص مسائل داخلی کماکان حفظ شده اما بخشی از طرح بلندپروازانه ای که محمد بن سلمان در خلال چند سال گذشته عمدتا برای مشروعیت بخشیدن به تصاحب قدرت اجرا کرده بود، زمینه ای فراهم کرده که اغلب رسانه های جهان از این روزنه برای ورود به مسائل داخلی این کشور ورود پیدا کنند و به انعکاس و ارزیابی از تحولات و برنامه های اعلامی بپردازند.
بررسی این مطالب چند نکته را آشکار می کند:
نخست اینکه محمد بن سلمان بعد از سقوط بهای نفت برای تامین مالی اجرای پروژه های بلندپروزانه خود با مشکل جدی مواجه شده و به همین منظور به افزایش مالیات ها و کاهش هزینه ها روی آورده است که این می تواند زمینه شکل گیری اعتراضات داخلی را فراهم کند.
آنچه این احتمال را تقویت می کند این است که عربستان در گذشته عموما از اهرم مالی برای فرونشاندن اعتراضات چه در داخل و چه در خارج در میان کشورهای دوست و متحد خود استفاده می کرد و اکنون در ادامه استفاده از این اهرم با مشکل مواجه شده است. عربستان اکنون مجبور شده است کمک های خود را به دولت دست نشانده عبدربه منصورهادی در یمن کاهش دهد که این می تواند بر چالش های عربستان درجنگ یمن بیفزاید و روند استخدام مزدور برای ادامه جنگ را با مشکل و مانع جدی مواجه سازد.
دوم اینکه محمد بن سلمان نه تنها بعد از تصاحب غیرمتعارف قدرت در عربستان برخلاف عرف و رویه حاکم بر این کشور مهمترین تکیه گاه های مشروعیت بخش داخلی یعنی سنت و عرف رایج را از بین برد و آن را قربانی نوگرایی کرد بلکه در خارج نیز تکیه گاه های خود را یکی پس از دیگری از دست می دهد. یکی از این تکیه گاه ها ، دولت ترامپ و جناح راستگرای حاکم بر آن است که اکنون در آثار ناشی از پس لرزه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همه گیری کرونا فرو رفته است و در عین حال بحران کرونا به بازشدن مجدد شکاف های اجتماعی و به ایجاد بحران در بحران و این مسائل به تضعیف وضعیت انتخاباتی ترامپ و جناح حاکم انجامیده و آن را در یک قدمی سقوط و شکست در انتخابات آبان ماه قرار داده است.
در این میان ورود محمد بن سلمان به جنگ نفتی با روسیه به سقوط بهای نفت و به ورشکستگی شرکت های نفت شیل در امریکا انجامید و از این بابت تعارضاتی را نیز در روابط میان بن سلمان و ترامپ پدید آورد.
از دیگر تکیه گاه های محمد بن سلمان نتانیاهو و جناح راستگرای حاکم بر فلسطین اشغالی است که وضعیت بهتری از ترامپ و راستگرایان امریکایی ندارد و برای اینکه خود را ازپرونده های فساد مالی و اقتصادی نجات دهد به اجرای طرح الحاق شهرک های صهیونیست نشین کرانه باختری روی آورده که اجرای این طرح با واکنش ها و مخالفت های گسترده جهانی روبرو شده و از این بابت نیز بن سلمان همانند امریکا روی اسب بازنده در فلسطین اشغالی شرط بندی کرده است کما اینکه ادامه روند عادی سازی روابط با این رژیم به انزوای بیش از پیش عربستان درمیان کشورهای اسلامی و ملت های مسلمان می انجامد.
با توجه به این مسائل، می توان گفت که محمد بن سلمان با آدرس غلط مافیای صهیونیستی عربستان را به ناکجاد آباد پیش می برد و بیش از هر زمان دیگر این کشور را با آینده نامعلوم و مبهم مواجه کرده است. حال سوالی که پیش می آید این است که تا کی و کجا این روند ادامه خواهد یافت؟
-----------------------------------------------------
احمد کاظم زاده