و در پنج ماهگی، پدرش آقا مصطفی به جرم حمایت از مظلومین به دست اشرار محلی به شهادت رسید. روحالله در آغوش مادری مهربان (بانو هاجر) و سرپرستی عمهای دلسوز (صاحبه خانم) و دایهای پرهیزگار (ننه خاور) پرورش یافت و همزمان آموزشهای اولیه سوارکاری و تفنگداری و تیراندازی را طی کرد.
دوران کودکی و نوجوانی روحالله همزمان با بحرانهای سیاسی و اجتماعی ایران سپری شد. وی از همان ابتدای زندگی، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا بود .
امام خمینی (ره) با بهرهوری از استعداد فوقالعاده، رشتههای مختلف علوم را به سرعت طی کرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نیز در عالیترین سطح نزد اساتید برجسته آن زمان در خمین، اراک و قم طی کرد و در مدت ۶ سال جهش فوقالعاده ای داشت حتی اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصیتهای برجسته حوزه علمیه قم به شمار میآمد.
روحالله ضمن تحصیل در اراک در ایام ۱۹ سالگی در مراسم بزرگداشت رکن اعظم مشروطه مجتهد طباطبائی اولین خطابه خود را قرائت کرد و تحسین حاضرین را برانگیخت. این خطابه در واقع بیانیۀ سیاسی بود که به جهت قدردانی از زحمات و خدمات علمدار مشروطیت از جانب حوزه علمیه اراک از زبان یک طلبه جوان قرائت میشد.
شخصیت علمی و فرهنگی
تحصیل در خمین
امام خمینی در همان کودکی درس را آغاز کردند و پس از آن به مکتب رفتند. بعد از اتمام مکتب به مدرسههای جدید رفتند و با پایان آن، تحصیل علوم اسلامی را در محضر دایی و برادرشان آغاز کردند.
تحصیل در اراک
سال ۱۳۳۹ ه.ق امام خمینی برای تکمیل تحصیلات خود به واسطه حضور آیتالله عبدالکریم حائری یزدی به اراک رفتند. در این دوره در محضر اساتیدی چون شیخ محمدعلی بروجردی و شیخ محمد گلپایگانی تلمّذ کردند.
تحصیل در قم
همزمان با عزیمت آیتالله حائری به قم، امام نیز به قم رفتند و در ۲۵ سالگی سطوح عالیه حوزه را به پایان رسانیدند. پس از آن با شرکت در درس آیتالله حائری به درجه اجتهاد نائل آمدند. از میان همه اساتید امام آن که بیش از همه روح ایشان را اشباع میکرد، درس عرفان نظری مرحوم محمدعلی شاهآبادی بود. شش سال، گاه هر روز و گاه هر چند هفته یکبار، نزد او میرفتند تا کنار فقه و فلسفه، عرفان را نیز بیاموزدند.
تدریس
امام تدریس کتب فلسفی را در حالی که بیش از ۲۷ سال نداشتند، آغاز کردند و در کنار درس فلسفه به تدریس اخلاق همت گماردند. عمّال رضاشاه برای تعطیلی این درس فشار میآوردند که با مقاومت امام به نتیجه نرسیدند اما ناچار شدند برنامه درس اخلاق را از مدرسه فیضیه به مدرسه حاج ملاصادق در منطقه دوردست شهر منتقل کردند. در کنار اینها به تدریس دروس فقه و اصول میپرداختند.
تدریس علوم منقول و خارج فقه و اصول را در سال ۱۳۲۵ ه.ش. همزمان با ورود آیتالله بروجردی به قم آغاز کردند.
در تبعید در شهر نجف هم با اصرار طلبهها درس را آغاز و بهمنماه ۱۳۴۸ درس ولایت فقیه را در ۱۳ جلسه ارائه کردند.
آثار
سیر تالیفی امام از مسائل عقلی آغاز گردیده و در زمینه اخلاقیات، فقه و اصول ادامه یافته است. در حدود ۲۷ سالگی کتاب مصباحالهدایه را به رشته تحریر درآوردند که بعضی از علمای بزرگ معاصر بر آن حاشیه زدهاند. در ۲۹ سالگی شرحی بر دعای ماه رمضان نگاشتند و بعد آن کتاب اربعین حدیث. علاوه بر آن ۲۱ عنوان کتاب دیگر نگارش کردهاند که برخی از آنها عبارتند از: اسرارالصلوه کشف اسرار، شرح حدیث جنود عقل و جهل، آدابالصلوه، تحریرالوسیله، توضیحالمسائل، حکومت اسلامی یا ولایت فقیه، مبارزه با نفس یا جهاد اکبر.
حیات سیاسی و اجتماعی
در ۱۵ اردیبهشتماه ۱۳۲۳ و در اوضاع آشفته و فضای آزادی نسبی پس از رضا پهلوی، امام در پیامی به ملت، از قیام برای خدا صحبت کردهاند و آن را تنها راه اصلاح دو جهان نامیدهاند. در همین سال در پاسخ به شبهات کتاب اسرار هزارساله، به رضاخان هم تاختند و در آن ایده حکومت اسلامی و ضرورت قیام برای تشکیل آن را مطرح ساختند.
در دوران مرجعیت آیتالله بروجردی امام از طرف ایشان عضو هیات مصلحین بودند که ماموریت اصلاح حوزه را داشت و باعث تحولاتی در حوزه شدند. در مسائل گوناگون مورد مشورت آیتالله بودند، مخصوصا مسائل مربوط به حکومت. یک بار در ۱۳۲۹ از طرف آیتالله بروجردی برای جلوگیری از اعدام عدهای به دیدار شاه رفتند.
در مهرماه ۱۳۴۱ لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی مورد تصویب دولت قرار گرفت که طبق آن سه شرط مسلمان بودن، سوگند به کلامالله مجید و مرد بودن رایدهندگان و انتخابشوندگان حذف شده بود تا زمینه حضور بهائیها فراهم شود. امام در تلگرافی به عَلَم نوشتند:"مجدداً به شما نصیحت میکنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید، و از عواقب وخیمه تخلف از قرآن واحکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون بترسید؛ و بدون موجب، مملکت را به خطر نیندازید؛ والّا علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد." پیام محکم امام در شرایط آن روز بینظیر بود.
قیام پانزده خرداد
اندکی پس از غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی، شاه برای طرحی با عنوان "انقلاب سفید" اعلام رفراندوم کرد. امام در بیانیهای صریح چهار روز پیش از رفراندوم، آن را مخالف اسلام و قانون اساسی قلمداد کردند.
در فروردین ۱۳۴۲ بعد از حمله ماموران به فیضیه امام در سخنرانی خود از سکوت بزرگان گلایه می کنند:"امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است". روز بعد بیانیهای را منتشر میکنند و به صراحت از علما میخواهند که تقیّه را رها کنند و میافزایند: "من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مامورین شما حاضر کردهام."
در شرایطی که ساواک از سخنرانان برای عدم تعرّض به شاه و اسرائیل تعهّد گرفته بود، امام در عاشورای سال ۱۳۴۲ در سخنرانی خود به شدّت به شاه و دخالتهای اسرائیل انتقاد کردند. همان شب امام دستگیر شدند و از قم به تهران اعزام شدند. با قیام مردم تهران و ورامین و فشار علما، حکومت مجبور به آزادی ایشان شد.
اعتراض به کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه
۲۱ مهرماه ۱۳۴۳ لایحه کاپیتولاسیون در مجلس تصویب شد. خبر که به امام رسید، پیام هشدارآمیز صادر کردند. امام در ۱۳ آبانماه با چند روز تاخیر به دلیل برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا دستگیر و به ترکیه تبعید شدند. اقامت امام خمینی در ترکیه یازده ماه به درازا کشید.
سالهای نجف
امام و فرزندشان مهرماه سال ۱۳۴۴ به نجف تبعید شدند. حکومت در نظر داشت امام در حوزه نجف و در فضای دور از سیاست آن منزوی شود. در حالی که امام در طول اقامت در نجف هر روز سه ساعت به زیارت و عبادت در حرم میپرداختند اما پیگیری فعالیّتهای نهضت هم با وقفه روبرو نشد. امام چهار روز پس از ورود به نجف در دیدار با آیتالله سید محسن حکیم، وی را به قیام فرا خواندند. فروردین ۱۳۴۶ در اعتراض به لوایحی که قوانین ضد اسلامی داشت به هویدا نامهای با لحن تند نوشتند.
اوج گرفتن نهضت
اول آبان ۱۳۵۶ خبر درگذشت سید مصطفی، فرزند امام، بدون سابقه بیماری موجب حیرت شد. دکتر گفته بود که وی را مسموم کردهاند، امام اجازه کالبدشکافی ندادند و در پیامی شرایط کشور را مصیبت بارتر دانستند. لحن پیام امام، شاه را به خشم آورد و دستور داد در مقاله روزنامه اطلاعات به امام حمله کنند. مردم در اعتراض به جسارت به امام، در قم قیام کردند که با سرکوب مواجه شد. شهرهای ایران در چهلم شهدای شهرهای پیشین ملتهب میشد و امام برای هر کدام از این اتفاقات پیام میدادند.
انقلاب
با اوج گرفتن فعالیتهای امام، ماموران حکومت عراق خانه امام را محاصره کردند و رفت و آمد به آن را قطع کردند. با افزوده شدن فشارها تصمیم گرفتند که به سوریه بروند. امکانش فراهم نشد، به پاریس رفتند و در پاریس به مصاحبه با رسانههای گروهی و تبیین دلائل و برنامههای انقلاب اسلامی پرداختند.
امام پس از سالها دوری از وطن، سرانجام ۱۲ بهمنماه ۱۳۵۷ وارد ایران شدند و در ۱۵ بهمنماه بازرگان، را نخستوزیر دولت موقّت و مامور تشکیل کابینه کردند. ایشان با صدور اطلاعیهای در مورد حکومت نظامی ۲۱ بهمن، آن را خدعه خواندند و از مردم خواستند که به آن اعتنا نکنند که این اقدام باعث به ثمر نشستن نهضت و پیروزی انقلاب اسلامی شد.
۱۰ اسفندماه، از تهران به قم رفتند تا در آنجا مستقر شوند، مردم تا کیلومترها به استقبال آمده بودند. از همان ابتدا بر برگزاری رفراندوم اصرار کردند تا نهایتا در ۱۰ فرودین ۱۳۵۸ مردم در رایی قاطع به جمهوری اسلامی آری گفتند.
در فروردین ۱۳۶۵ قلب امام برای لحظاتی ایستاد، تلاش پزشکان ممکن بود که به نتیجه نرسد اما ناگهان قلب در آخرین شوک بازگشت.
- و سرانجام ساعت 20:22 روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال ۱۳۶۸ قــلبـى از کار ایستـاد که میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت رهنمون کرده بـود؛ امام خمینی رهبر آسمانی ملت ایران که طوق استبداد و وابستگی را از گردن این ملت برکنده بود، در آن زمان، به دیدار معشوقی شتافت که تمام عمر پربرکت خود را مصروف جلب رضایتش کرده بود و قامتش جز در بـرابـر او، در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده و چشـمانش جز براى او گریه نکرده بـود.