تبدیل روسیه و ترکیه به بازیگران اول در بحران لیبی؛ فرصت یا تهدید؟
محور امریکایی وصهیونیستی با مدیریت مداخله روسیه و ترکیه در بحران لیبی , از این بحران به عنوان فرصتی برای دور کردن مسکو و آنکارا از یکدیگر بهره برداری می کند.
زمانی که بحران لیبی آغاز شد هیچ یک از دو کشور ترکیه و روسیه به عنوان بازیگر اصلی محسوب نمی شدند و در آن مقطع از ناتو و قطر به عنوان بازیگران مداخله گر یاد می شد که البته بتدریخ نقش و حضور برخی دیگر از کشورهای عربی مخالف قطر همچون عربستان، امارات و مصر پر رنگ شد که عموما رویکرد مخالف با به قدرت رسیدن جنبش های اخوان را در منطقه دنبال می کنند و در واقع همین رویکرد را در لیبی هم دنبال می کنند و با حمایت از خلیفه حفتر انتظار داشتند وی با یکسره سازی جنگ در لیبی همان نقشی را در این کشور ایفاء کند که السیسی در مصر بازی کرد.
در چند سال و بخصوص در چند ماه اخیر آن چه از نقش آفرینی قدرت های خارجی یاد می شود توجهات بیشتر روی دو کشور ترکیه و روسیه معطوف می شود که در دو قطب مخالف قرار دارند. ترکیه در واقع در کنار قطر قرار گرفته که از دولت بر آمده از خیزش های مردمی منتهی به سقوط قذافی حمایت می کنند که رنگ بوی اخوانی دارد هرچند که مخالفان و برخی از کارشناسان معتقدند که مرز میان این جنبش و گروه های تکفیری در برخی از کشورها از جمله لیبی برداشته شده است و مرز مشخصی میان آنها وجود ندارد و روسیه نیز با وجود اختلافات وسیعی که با عربستان و متحدان اماراتی و مصری آن در برخی از مسائل در خاورمیانه دارد اما در خصوص لیبی به نوعی در کنار این کشور قرار گرفته و از خلیفه حفتر حمایت و پشتیبانی می کند هرچند که امکان دارد در تقسیم منافع با آنها اختلاف داشته باشد و لذا از این نظر این همکاری ها می تواند جنبه موقتی و تاکتیکی داشته باشد.
در این میان هرچند کشورهای غربی در ظاهر از دولت سراج حمایت می کنند که مورد تایید سازمان ملل است اما در عمل به نظر می رسد همسویی و همراهی بیشتری با خلیفه حفتر دارند تا دولت سراج, و همین برداشت را می توان از رویکرد رژیم صهیونیستی نیز استنباط کرد.
با این پیشینه هریک از دو کشور ترکیه و روسیه برای ورود فعالانه به بحران لیبی و تلاش برای یکسره سازی بحران در این کشور انگیزه های قوی برای خود دارند به گونه ای که ترکیه از این طریق می خواهد بخشی از ناکامی هایی که در جریان ورود به پروژه اخوانی سازی منطقه و دوری از سیاست به صفر رساندن تنش مرزی با همسایگان داشته و در این مسیر هزینه های سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی سنگینی را متحمل شده است جبران سازد و خود را در پیگیری این سیاست که در راستای نوعثمانی گرایی قرار دارد موفق جلوه دهد.
به همین ترتیب روسیه نیز می خواهد موقعیت و نفوذ خود را در لیبی که در دوره پیشا قذافی از آن برخوردار بود و در معرض تهاجم ناتو قرار داشت بازیابد کما اینکه در سوریه نیز آن را بدست آورد.با این حال به نظر می رسد ترکیه و روسیه به نحوه ظریف از سوی دیگران بازیگران رقیب و دخیل در لیبی بخصوص امریکا، رژیم صهیونیستی و متحدان سعودی و اماراتی آنها به گونه ای مدیریت می شوند که به رویارویی آنها بینجامد و نشانه های این مدیریت در سطح رسانه کاملا پیداست و اینکه منابع امریکایی در روزهای اخیر از نقش ترکیه برای ارسال تسلیحات سنگین به دولت سراج پرده پرداشتند و متعاقب آن از اقدام روسیه در استقرار جنگنده های پیشرفته خود در لیبی در حمایت از خلیفه خفتر خبر دادند در این راستا قرار دارد.
با توجه به اینکه نزدیکی روسیه و ترکیه در سوریه برنامه های امریکا و غرب و بخصوص رژیم صهیونیستی را به هم ریخت لذا به نظر می رسد آنها همچنان در پی راهی برای دورکردن روسیه و ترکیه از یکدیگر هستند و آنها از این منظر به بحران لیبی به عنوان فرصتی برای ایجاد درگیری بین این دو کشور نگاه و در مواردی نقش آتش بیار معرکه را بازی می کنند.
--------------------------------------------------------
احمد کاظم زاده