به گزارش سرویس اجتماعی خبرگزاری صدا و سیما به نقل از پایگاه خبری دفاع پرس؛ شهید مطهری پیروزی معتقد بود، انقلاب اسلامیایران، همان هدفهایی را دارد که حضرت علی (ع) در حرکت اصلاحی خود در نظر داشت. به همین علت در تبیین حدود و تشریح ماهیت انقلاب تلاشی خستگیناپذیر داشت و سعی میکرد در آثار مکتوب و سخنرانیهای خود ذهنیت جوانان انقلابی را به حقیقت نهضت امام خمینی (ره) و تشکیل حکومت اسلامی روشن کند.
استاد شهید مرتضی مطهری، از چهرههای شاخص انقلاب اسلامی ایران است. شخصیتی بیبدیل که حضرت امام خمینی (ره) وی را ثمره عمر خویش میدانستند. نقش موثر ایشان در جهتدهی جوانان انقلابی به ماهیت نهضت امام راحل و نشان دادن چهرههای گروههای ضد اسلامی که ظاهرا مشی انقلابی داشتند، قابل کتمان نیست.
سخنرانیهای استاد مطهری را باید به نحوی دکترین حکومت اسلامی دانست. حکومتی که دین و سیاست، ملیگرایی و دینگرایی را اصل واحدی میدانست که هر کدام به تنهایی میتواند مسیر انحطاط یک ملت را رقم بزند. استاد مطهری هر چند در پیرزوی انقلاب اسلامی عاملی مهم و اثرگذار بود، با این همه کمتر از این شهید عزیز گفتهایم و شنیدهایم، در حالی که آثار و افکار شهید مطهری همچنان برای ما دربرخورد با مشکلات و شبهات راهگشاست.
«حسین اسحاقی» در کتاب «زندگینامه و اندیشههای استاد شهید مرتضی مطهری» که از سوی نشر «دفتر عقل» منتشر شده است به گوشههایی از سیره و روش شهید مطهری پرداخته است که قسمتی از آن را در ادامه میخوانید:
صاحب سِرّ امام
«شهید مطهری باور داشت که «عمل سیاسی» بدون پشتوانه «ایدئولوژیک» نتیجه مطلوب نخواهد داشت. ازاین رو، به موازات همکاری در فعالیتهای پنهانی سیاسی، با سخنرانیهای خود به روشنگری نسل جوان پرداخت و با آثار علمی، فلسفی و اجتماعی خود در تداوم و تکامل این روشنگری کوشید.
از ویژگیهای بارز استاد اهمیت دادن به اندیشهورزی بود. ایشان به مسئله فکر ارج مینهاد و یک اندیشمند واقعی بود و از هر فرصتی برای گسترش اندیشه بهره میبرد. ایشان بر این باور بود که خودبزرگ نشان دادن، هنر نیست، نشر هدف مهم است؛ چه در قالب کتاب داستان راستان و چه در پوشش اصول فلسفه و روش رئالیسم.
بنابراین، شهید مطهری، نقشی مؤثر ریشهای در پیشبرد هدفهای نظام داشت. کار فکری و فرهنگی برای بارور شدن یک حرکت، بنیادیتر و پربهاتر از کار سیاسی محض است. شهید مطهری در مقام اندیشمندی پرمایه و نظریه پرداز یا معمار انقلاب اسلامی، پس از حضرت امام (ره) بود و نقش سازنده ایشان از دوران مهاجرت به تهران و گسترش اندیشه و فرهنگ اسلامیدر دانشگاه و مسجد و حسینیه آغاز و زمینهساز پیروزی حرکت اسلامیایران بود. ایشان پلی میان دانشگاه و حوزه و وسیلهای برای جلوگیری از انحراف و حفظ باورهای ناب اسلامیدر جامعه بود. ایشان اول جهان را شناخته بود و بر اساس جهانشناسی خود، ایدئولوژیاش را برگزیده و بر پایه آن ایدئولوژی، خط مشی اجتماعیاش را تنظیم کرده بود. در یک کلام، ایشان تجسم عینی مکتب بود. شهید مطهری هوشیارانه پرسشهای اساسی جامعه درباره اسلام را میدانست.
برای نمونه، درست در زمانی که رژیم [پهلوی]بر ناسیونالیسم و ملیگرایی تکیه داشت و ارزشهای ملیگرایانه را در کشور از سطح خانواده تا دانشگاه رواج میداد و گروههای چپ هم بر این مسئله تکیه میکردند، متوجه خطرات رشد ملیگرایی شد و کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران را نوشت و نشان داد که اسلام و ایران در فرهنگ ملی و اسلامی، دو مقوله جدا از هم نیستند و موشکافی او در این زمینه، پایهگذار حرکتهای ما در طول انقلاب بود. در صد سال اخیر این کتاب، اولین کتابی بود که به طور مستقیم به این مسئله مهم میپرداخت. در آن زمان به نظر میرسید مسئله حجاب، مسئلهای کوچک است، ولی او دقیقا احساس خطر کرد و بحثهای مفصلی در این زمینه انجام داد. در دوره مشخصی که گرایشهای مارکسیستی در سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق (منافقین) رسوخ کرد و این گرایشهای التقاطی سبب شد تا گروهی از آنها پیرو مکتب مارکسیست شوند، استاد بسیار کوشید و کتابها و جزوههای دو ـ سه سال آخر زندگیاش را گرد آورد. درحقیقت آن کتابها پایهای برای باورهای فلسفی گروههای گوناگون ملت ما شد که بعدها «حزبالله» نام گرفت. کتابهایی درباره توحید، نبوت، قیام حضرت مهدی (عج)، فلسفه تاریخ و اقتصاد نوشت و به شبهههایی که آن گرایشها به وجود میآوردند، پاسخ داد. کسی را نمیشناسیم که این همه آثار سودمند داشته باشد. بهراستی، ایشان برای گردآوری و شکلگیری ایدئولوژی اسلامیبه زبان روز، بسیار کوشید.
شهید مطهری یکی از زمینهسازان بزرگ انقلاب اسلامیاست. ایشان نقش بسیار ارزندهای را در جامعه ما ایفا کرد. با گروههای مختلف در ارتباط بود و باتوجه به پیشرفت کارها و آگاهی مردم، فعالیتهای خود را گسترش میداد. چه در زمینه فرهنگی ـ ایدئولوژیک و چه در بعد تشکیلاتی و در رابطه با جامعه روحانی و روشنفکران مذهبی آن روز. ایشان معتقد به مسائل مذهبی و دشمن التقاط بودند. چون اعتقاد راسخ به فقه جعفری داشتند، میکوشیدند جامعهای سالم و مذهبی ایجاد شود.
[مطهری]یکی از چند دانشمند معدودی است که برای رهایی ملت ایران، ایدئولوژی اسلامی را مطرح و سالیان درازی، با بیان و قلم آن را پرورش داد و در هماهنگ ساختن اسلام با دگرگونیهای سیاسی جهان و جلوه دادن آن به عنوان مکتبی مستقل نقش ارزندهای داشت.
بیشتر انقلابیها، طلبههای جوان بودند، ولی فعالیت آنها پراکنده بود و هیچ گاه سازمان هدایت یافتهای به صورت شبکه گستردهای در سراسر کشور و حوزههای علمیه وجود نداشت. پس از قیام امام خمینی (ره)، برای نخستینبار چنین سازمانی به تدریج شکل گرفت [که]استاد مطهری یکی از اندیشمندان روشن فکر و از سازمان دهندگان اصلی آن بود.
استاد مطهری در میان هر دو گروه مبارز (روحانی و روشنفکر) مقام والایی داشت و این دو قطب مهم را که سیاست استعماری در برابر هم و جدا از یکدیگر قرار داده بود، به همدیگر نزدیک کرد. ایشان در این زمینه بسیار موفق بود، تا حدی که آنان در خط مشی سیاسی، احساس وحدت کردند و دو بازوی توانای انقلاب را تشکیل دادند.
پیوند ۳۵ ساله مرحوم مطهری با امام [راحل]و اعتماد کامل حضرت امام (ره) به وی، او را در سالهای مبارزه به صورت یکی از صاحبان اسرار امام و رازدار انقلاب درآورده بود و او نقش خود را در این رهگذر به خوبی ایفا میکرد. ایشان یکی از بهترین افرادی بود که میتوانست رابط امام و گروههای مبارز، اعم از روحانی و روشن فکر باشد و آگاهیهای لازم و خط مشی امام (ره) را به گروهها و گرایشها، همچنین پیغامهای گروهها را به امام برساند.
او مردی تیزهوش و کاردان و مدبر بود و در کارهای انقلابی مانند اعتصابها، راه پیماییها، بیانیهها، جبههگیریها و برخوردها صاحبنظر بود. ایشان در موضع تصمیمگیری و جهت دادن به انقلاب در کادر مرکزی جای داشت. او را باید یکی از چارهاندیشان در کار انقلاب و حلال مشکلاتی دانست که سد راه انقلاب میشد. زمانی که برخی افراد در برابر این دشواریها خود را میباختند، ایشان با همتی والا با مشکلات روبهرو میشد و در کوتاهترین زمان ممکن چارهجویی میکرد.
ایشان در دانشگاه تدریس میکرد و با دانشجویان انس و الفت بسیار داشت. او از موفقترین چهرههای روحانی در میان محیطهای دانشگاهی بود. تحصیل کردههای جدید، میدیدند یک روحانی عالم، متفکر و فاضلی در بین خود دارند که میتواند به شبهههای آنها درباره اسلام پاسخ درست و قانع کنندهای بدهد. استاد از رویارویی با افقهای جدید نهراسید و عرصه نگاه خود را گستردهتر کرد و از حوزه به دانشگاه آمد و با دانشجویان جوشید و فرقههای گمراه و الحادی و التقاطی را با روشی درست و اصولی نقد کرد و به حق در این راه، موفقیت شایانی به دست آورد که میتواند سرمشق خوبی برای روحانیان و فاضلان برجسته حوزوی باشد؛ چون ایشان فردی مجتهد و آگاه به علوم اسلامیبود و هم استاد دانشگاه. استادی که فرهنگ رایج آن زمان و فرهنگ حاکم بر دانشگاه و ذهنیت جوانان ما را میشناخت و خطرهای آینده را خوب پیشبینی میکرد.
به دلیل ایمان و باور عمیقش، با وجود جوسازیهای گوناگونی که آگاهانه و ناآگاهانه صورت میگرفت، با دید گسترده خود به آینده اسلام و قرآن، میکوشید در راهی گام بردارد که به حقیقت اسلام نزدیکتر باشد.
رژیم سابق بسیار کوشید تا پیوند حوزه و دانشگاه را بگسلد. شهید مطهری در برقراری این پیوند نقش برجسته و موقعیتی ویژه داشت. او در مقایسه با دیگر استادان، در سطح بسیار گستردهای حرکت میکرد. از سوی دیگر با روحیه حاکم بر دانشگاهها و دانشجویان و دردها و مشکلاتشان آشنا بود. بهویژه مشکلاتی که در ابعاد ایدئولوژیک و فرهنگی وجود داشت. او با جاذبههایی که میتواند دانشجو و دانشگاهی را جذب کند، به خوبی آشنا بود. همچنین، آن قدر آگاه بود که در این جاذبهها میان آنهایی که از سوی غرب یا رژیم شاه معدوم دامن زده میشد و آنهایی که اصالت داشتند و از روحیه حقگرایی و خیرخواهی و زیبادوستی دانشجویان ناشی بود، فرق بگذارد و به دومی پاسخ مثبت دهد و به ایشان بگوید که اسلام میتواند به روحیه تعالی جویانه بشری بهترین پاسخها را دهد. این خود، پایهای شد برای آنکه دانشجویان به سمت حوزههای علمیه گرایش یابند.
از سویی منطق روشن، زبان ساده و آگاهی گستردهاش در برابر مسائل روشنفکری و دانشگاهی سبب شد در مسائل مربوط به روحانیان نیز چنین اثری بگذارد. او فاصلههایی را که میان دانشگاه و حوزه وجود داشت، با تیزبینی تشخیص میداد و روحانیان را به نقش عظیمیکه جوانان کشور برای برقراری نظام اسلامی میتوانند ایفا کنند، آگاه میکرد. این نقش دوجانبه در ارتباط با دانشجویان و روحانیان، جزو فعالیتهای ارزنده زندگی او به شمار میآمد و جا دارد همواره طلاب و فضلای جوان بدان توجه کنند و آن را سرمشق زندگی خود قرار دهند؛ زیرا در وضع کنونی احساس میشود بیش از پیش حوزه و دانشگاه به چنین پیوند مستحکمینیاز داشته باشد.
استاد، آمریکا و کمونیسم را دو دشمن تاریخی اسلام میدانست و میکوشید در اندیشه و عمل راهی را برگزیند که به هیچ روی به این سمت یا آن سمت گرایش نداشته باشد. البته در جامعه آن روز، ارزشهای آمریکایی و غربی در رفتار و سلوک و برخوردها بیشتر حاکم بود. ازاینرو، بر آن بود خلوص دینیاش را نگاه دارد و ارزشهای رایج و حاکم آن زمان، در تصمیمگیری، پوشش، رفتار، گفتار و برخوردهایش هیچ گونه اثری نپذیرد.
آن هنگام، در محیطهای دانشگاهی غلبه با ارزشهای غربی بود. باید توجه داشت که فشار ارزشها و فرهنگ بر انسان، بسیار بیشتر از زنجیرهای فولادین است، ولی ایشان سخت پایبند اصالتها بود. در محافل خصوصی نیز سخت مخالف ارزشهای وارداتی از غرب بود؛ زیرا پیروی از فرهنگ غرب، اصالت انسان مسلمان را میگیرد. این ویژگی در کتابها، سخنها و گفتوگوهایش آشکار است. ایشان میکوشید کجیهای مظاهر فرهنگی غرب را بشکافد و خطرها را آشکار سازد.
یکی از آسیبپذیرترین و حساسترین نیروها و سرمایههای با ارزش هر کشور، نسل جوان آن سرزمین است. از گذشتههای بسیار دور دشمنان در پی به یغما بردن این سرمایه اصیل بودهاند. آنان میکوشند با تحریف فرهنگ و ارزشهای ملی و مذهبی و تحمیل نگرش غربی و گسترش فساد، آنها را از جاده سلامت خارج سازند. در برابر چنین توطئههایی استاد شهید مطهری در شمار معدود جامعه شناسان اسلامیبود که با آشنایی کامل به زبان و نیاز نسل جوان، به موقع کتاب مینوشت، سخنرانی میکرد و به آنها آگاهی لازم را در رویارویی با تهاجم فرهنگی دشمن میداد.
او بیشترین تلاش و همت خود را صرف رهبری نسل جوان کرد. زندگی علمیاستاد مطهری، حاکی از تلاش خالصانه او برای رهبری اندیشه نسل جوان است. روش استاد، روشی همراه با انتقاد صرف و نگرش نبود، بلکه با روی گشاده و آغوش باز پذیرای آنها بود و با بیانی سرشار از محبت راه راست اسلامیرا به آنها نشان میداد. استاد رمز گمراهی جوان را در پاسخ ندادن به نیازهای او میداند.
استاد مطهری «الگوی عملی نسل جوان» بود. او بنا به سفارش قرآن و سنت، عمل به دستورهای اسلامی را راز روآوردن نسل جوان به دین اسلام میدانست. بنابراین، آن را سرلوحه امور خود قرار داد. رهبران نسل جوان، پیش از اینکه الگوی فکر دینی باشند، باید الگوی عمل دینی باشند تا نسل جوان میان گفتار و کردارشان تضادی نبیند و به راحتی به آنها اعتماد و از اندیشههای آنان پیروی کنند.
غرب استعمارگر همیشه در ذهن ایرانی، خودش را غیربیگانه و اعراب مسلمان را نسبت به ما بیگانه جلوه داده است، در حالی که هرگاه به بررسی نظام فکری و مسلکی و نهادهای اجتماعی خود در طی ۱۴ قرن گذشته نظری بیفکنیم و آن را ملاک ملیت قرار دهیم، در آن صورت عرب و ترک و هندی و چینی و مسلمان نسبت به ما خودی و غرب و دیگران، غریبهاند.
امروز بر اثر کوششهای علمیو پژوهشی شهید مطهری است که میگوییم فرهنگ ایرانی و اسلامیجداناپذیر است و در واقع مصداق واحدی دارد و روح ایرانی را از فرهنگ واحد اسلامینمیتوان جدا کرد و در برابر هم قرار داد.
استاد شهید مطهری به دلیل عدالتخواهانه بودن ماهیت انقلاب اسلامی، آزادی را لازمه نظام میدانست و نبودن آزادی در این نظام را شکست قطعی تلقی میکردند. طبیعی است اگر نداشتن آزادی، سبب شکست جمهوری اسلامیشود، وجود انواع آزادی باید سبب دوام، بقا و رشد و بالندگی هر چه بیشتر آن شود. بنابراین، یکی از رمزهای موفقیت نظام نیز وجود آزادی اندیشه و آزادیهای سیاسی است.
نکته مهم این است که آزادی حد و مرزی دارد و نباید فرصتطلبان با بهرهمندی از آزادی، در جهت تأمین منافع خود گام بردارند یا به فریبکاری روآورند و چه بسا بیگانگان و دشمنان با یافتن مهرههایی در داخل و با بهره مندی از آزادی موجود، افکار و اندیشههای انحرافی را گسترش دهند.
استاد شهید مرتضی مطهری معتقد بود، انقلاب اسلامیایران، همان هدفهایی را دارد که حضرت علی (ع) در حرکت اصلاحی خود در نظر داشت.»