پخش زنده
امروز: -
این روزها مردمان شهر مشق جهاد میکنند؛ جهادی که بن مایه اش تلاش و امید است و سربازانش تربیت یافتگان مکتب عشق و از خودگذشتگی.
آلودگی، شهر را محاصره کرده؛ در قرنطینه ایم؛ همه جا، اگر تعطیل هم نباشد، معطل است؛ همه از هم رو می گیرند، با چهره هایی پنهان شده در زیر ماسک؛ خیابانها و کوچه ها فقط خلوت نیستند، تاریک اند؛ دیگر نمی توانم در شهر پرسه بزنم؛ آرامش صفت گمشده شهر است.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز قم، هر چند سیل مراجعات سرسام آور به پنج بیمارستانهای فرقانی، شهید بهشتی، کامکار، شهدا و علی ابن ابیطالب فروکش کرده اما شهر همچنان بیمار است؛ ریه هایش ناسور شده اند و در خس خسی خشک به خود می پیچد؛ سمفونی سیاه سرفه به راه افتاده که می خواهد جانش را بگیرد.
جنگی تمام عیار علیه کرونا
همانند روزهایی که صدام مثل اژدهای آدمخوار به جان شهر افتاد. همان روزهای ابتدای جنگ، روزی که خرمشهر و آبادان زندگی خودش را می کرد، بمبی آمد و هوار شد بر سرش، اما مردمش به جای تسلیم شدن دفاع کردند؛ آنها همچون معصومه آباد شعار "من زنده ام"سر دادند.
ماشین های ضدعفونی کننده در شهر نشان می دهد جنگی تمام عیار بر علیه کرونا در جریان است، جنگی همراه با جانفشانی و جهاد.
پرستاران و پزشکان هم در خط مقدم آنند؛ همان هایی که در راهروهای بیمارستان کامکار می خوابند؛ همان ها که یکی شان دکتر فریبا فراهی است؛ همان هایی که این روزها به سختی نفس می کشند تا دیگران نفسی راحت را تجربه کنند.
اما این جهاد تنها در بیمارستانها نیست و محدود به مراکز درمانی هم نمی شود؛ بسیاری از خانه های این شهر سنگرهای ساده ای هستند برای مقاومت و ایستادگی؛ نمونه اش، کارگران کارگاهی کوچک اند که در گذشته لباس های فرم مدارس را می دوختند و حالا پشتیبانی می کنند از جبهه جهادگران سلامت.
در این کارگاه ده نفر مشغول به کار اند و روزانه بیش از 200دست لباس ایزوله مخصوص کادر درمان بیماران کرونایی را روانه بیمارستان ها می کنند.
خانم مجد مسئول این کارگاه است؛ او که در روزهای جنگ، در پشت جبهه ها مشغول خدمت بود، اینجا را سنگری دیگر می داند و می گوید: یکی از کارهایی که در این دوره از دست زنان بر می آید همین آماده کردن مایحتاج کادر درمان است.
همین زنان و مادران اند که عشق به جهاد را در دل فرزندان این سرزمین نهادینه کرده اند؛ آنها هر چه در توان داشته به میان آورده ا ند؛ کوچک و بزرگ بی آنکه مزد و منتی باشد؛ روحیه ای که بیش از هر چیز یادآور روزهای دفاع از این آب و خاک است؛ روزهایی که مردم در جبهه از جان مایه می گذاشتند و رزمندگان در خط مقدم جانبازی می کردند.
زهرا جوان 23ساله که لباس های ایزوله می دوخت می گفت: بودن در این کارگاه و کار با چرخ آرامشی دارد که در خیلی جاها پیدا نمی کنم.
گویا در این روزها رستاخیزی بزرگ در قم به پا شده است؛ رستاخیزی با خط شکن های گردان حضرت معصومه(س)، غواص های گردان مالک اشتر و تخریب چی های شجاع لشکر علی ابن ابیطالب(ع)؛ نمونه اش هم آقای داوودی است و دهه ها طلبه دیگر که این روزها جاروکش و نظافتچی مجروحان و جهادگران بیمارستان ها شده اند.
علیرضا یکی از آنهاست؛ از نسل آنهایی که در تند باد حوادث تاریخ از جان برای شمع امیدمان سرپناه می ساختند؛ او می گوید: روحیه عامل مهم پیروزی بر کرونا است؛ با هم می جنگیم و با هم پیروز می شویم.
زخمی اما قوی
محمد مداح، جهادگر دیگرست که سمبل صبر و ایستادگی شده؛ او در حالی که به بیماران بیمارستان فرقانی کمک می کرد، نمی دانست زندگیش آبستن تجربه ای تلخ است؛ این طلبه جوان همسر و فرزندانی که هنوز در شکم مادر بودند را از دست داد.
تصویر زانوی غمش در پشت بیمارستان حالا بسیار معروف شده است؛ او جایی خلوت کرد و در نبود عزیزانش به سوگ نشست تا روحیه برادران و خواهران جهادیش در سنگر مقاومت همچنان حفظ شود.
دیدنش یک دنیا صبوری می خواست؛ آنچه که در حضورش حتما می یافتی؛ با او هم کلام شدم؛ زخمی بود اما قوی؛ او می گفت: به خدا پناه برده ام، او کمک حالم خواهد بود.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
این روزها یاد زین الدین ها و دل آذرها و کلهری ها دوباره در یاد جوانان قمی زنده شده؛ در گوشه و کنار شهر فعالیتهای خودجوش مردمی برای حفظ سلامتی مردم به چشم می خورد؛ مثل جوانان بسیج مساجد شهر که در این روزها که ماسک پیدا نمی شود در خانه و در مسجد ماسک تولید می کنند.
آقای جهان بیگی یکی از آنهاست که می گوید روزانه صدها ماسک قابل شست و شو تولید می شود تا از بیماری پیشگیری کند و مبادا تن همشهریان به ناز طبیبان نیازمند شود.
گویا تلاطمی الهی به پا شده است در بین خبرهایی که از احتکار ماسک و لوازم بهداشتی و محلول های ضد عفونیکننده میشنویم؛ خیران سلامت آستین بالا زده اند تا با تامین نیاز مردم قم شاخ غول کرونا را بشکنند.
ظرفیت اسمی تولید ماسک حالا از مرز ده هزار عدد در روز گذشته؛ این خیران سلامت هم تلاش می کنند با تامین هزینه پارچه و به راه انداختن کارگاه جواب گوی نیاز مردم باشند.
اینجا آقازاده کبر و نخوت وجود ندارد؛ فرقی هم نمی کند کجای شهر باشی؛ سالاریه پولدار نشین یا چهارمردان؛ چهار مردانی که دوباره همان چهارمردان دهه پنجاه و شصت شده؛ همه پای کاراند برای شکست کرونا.
این روزها دلاوران محله های شاه ابراهیم و شاه سید علی و دروازه ری رسم جوانمردی را به همگان می آموزند؛ کسب و کارهایی که داشت به داغی شب عید می رسید، حالا به سردی کرونا خورده است.
علی آقا یک پارچه فروش است و ماهانه 3میلیون و 500تومان کرایه مغازه می دهد؛ او می گوید: داشتن قسط و چک و کرایه مغازه حالا برای ما یک بیماری جداگانه شده است.
او یکی از هزاران کاسبی است که فریاد ها و گلایه هایش از کسادی بازار به گوش فرشته های انسان نما رسیده.
آقای حمیدی مالک یکی از مجتمع های تجاری در مرکز شهر قم است که اجازه 60واحد را به مستاجرانش بخشیده؛ او می گوید: جدا از اینکه خدا را خوش نمی آید، بحث انسانیت است و وقتی کاسبی نباشد درست نیست که اجازه گرفته شود.
کرونا، غیرت ساکنان محله «تف به جوق» آذر را هم جنبانده است( تف به جوق یا تف به چوب نام یکی از محله های بسیار قدیمی در منطقه آذر است)؛ امیر یکی از میوه فروش های این محله است؛ در بازاری که همه چیز چند برابر است، او اجناسش را بدون سود می فروشد؛ آقای عباسی می گوید: این روزها جیب من و جیب بقیه ندارد؛ حالا که نیاز مردم به برخی خوراکی ها بیشتر است و به سلامتشان کمک می کند چرا من پای کار نباشم.
روحیه جهادی شهر سبب شده تا مردمانش محله شیخان و علی بن جعفر و شاه ابراهیم را از یاد نبردند؛ همچون جمعیت امام علی(ع) که در برخی کوچه های این محله ها بسته های غذایی و اقلام بهداشتی به ارزش 500هزار تومان، توزیع می کنند.
این ها را باید ببینند و بشنوند، آنهایی که به طعنه از قم حرفی زنده اند تا شرمنده شوند از قضاوت های زودهنگام و حرف های بی پایه و اساس؛ و من به خود می بالم که روزگاری روی تخت های بیمارستان کامکار زندگی کرده ام؛ با غرور می گویم پزشکان و پرستاران بیمارستان کامکار سالها پیش از این که کرونایی در میان باشد؛ زندگی را به من برگردانده اند؛ نه یک بار که هزاران بار؛ زندگی را به هزاران نفر مثل من بازگرداننده اند؛ در بیمارستان نکویی زخم های ناسوری را که از جنگ باقی مانده بود هم التیام بخشیده اند، و من به جرات می گویم فلورانس نایتینگل، معروف ترین پرستار جهان هم به گرد پای جهاد گران سلامت نمی رسد؛ و اینها زخم های برجا مانده از کرونا را هم درمان می کنند؛ یقین دارم؛ چرا که آنچه از دل این روزهای سخت کرونایی درآمد، همدلی و همراهی این روزهاست، و آنچه در خاطرمان می ماند گرمای همین با هم بودن است و این نشانیست از مسیر نورانی جهاد...
نویسنده: سمیه حاجی احمدی