بحران اقتصادی کرونا؛ بر له یا علیه یک درصدی ها؟
بحران اقتصادی ناشی از کرونا در امریکا هر چند با بحران سال 2008 مقایسه می شود اما سیاست های دولت ترامپ برای مبارزه با این ویروس به نفع 1 درصدی تمام خواهد شد.
وخامت اوضاعی که بعد از شیوع غافلگیرکننده ویروس کرونا در کشورهای غربی اعم از امریکا و اروپا پدید آمده ازبرخی جهات با بحران مالی و اقتصادی سال 2008 مقایسه می شود اما واقعیت این است که آثار و پیامدهای بحران کرونا به مراتب گسترده و به لحاظ زمانی و مکانی همانند شیوع کرونا خیلی سریع تربوده وعمق آن شاید با بحران اقتصادی دهه 1930 قابل مقایسه باشد.
اما بحران اقتصادی کرونا با بحران مالی سال 2008 از یک جهت قابل مقایسه است و آن اینکه هر دو در دوره حاکمیت جمهوریخواهان و نومحافظه کاران در امریکا آغاز شد و این خود شاخص روشنی است که نقش و عملکرد آنها را در ظهور و بروز این بحران ها نشان می دهد.
اگر بحران مالی سال 2008 که از بحران مسکن امریکا شروع و سپس به سایر عرصه های اقتصادی کشیده شد حاصل سیاست های نظامی گرانه امریکا در دوره پس از واقعه مشکوک 11 سپتامبر سال 2001 امریکا بود بحران کنونی نیز حاصل عملکرد یکجانبه گرانه جمهوریخواهان و نومحافظه کاران و هم کیش های اوانجلیستی آنهاست و حتی اگر در باره امکان صحت فرضیه بیولوژیکی بودن ویروس کرونا شک و تردید وجود داشته باشد اما در این تردیدی نیست که ظهور و شیوع این ویروس مرگبار در بحبوحه جنگ تجاری دولت ترامپ علیه چین اتفاق افتاد کما اینکه ویروس سارس نیز در سال 2006 در زمان حاکمیت جمهوریخواهان و نومحافظه کاران بر کاخ سفید اتفاق افتاده بود.
حتی اگر ارتباط میان مسائل به اثبات نرسد اما نمی توان در این تردید کرد که اگر رویکردهای چندجانبه گرانه بر نظام بین الملل حاکم می بود مهار افسارگسیخته ویروس کرونا خیلی راحت از اینها صورت می گرفت و از این دید جهان هزینه تحمیل رویکرد یکجانبه گرایی را می پردازد که از سال 2016 با به قدرت رسیدن ترامپ بار دیگر بر کاخ سفید حاکم شد و با همکاری راستگرایان اسرائیلی به رهبری نتانیاهو و تازه به دوران رسیده های سعودی و اماراتی و همچنین برگزیتی های انگلیس این گفتمان یکجانبه گرایانه بار و صبغه جهانی به خود گرفت و اکنون دامن خود آن ها را نیز گرفته است و این نشان می دهد که یکی از درس های کرونا برای نظام بین الملل دوری از یکجانبه گرایی و تقویت گفتمان و دیدگاه چندجانبه گرایی است که امکان همکاری را برای مقابله خطرات جمعی که امروز در چهره زشت کرونا تجلی یافته است، امکان پذیر می سازد.
از دیگر سو بعد از بحران مالی سال 2008، هیچ آمار دقیقی از ضرر و زیان یک درصدی منتشر نشد و حتی تصور می شد که آنها بیشترین نفع را از آن بحران بردند و اکنون نیز این احتمال وجود دارد که با وجود اینکه اغلب بخش های اقتصادی و تجاری در کشورهای غربی و سرمایه داری از قبل بحران کرونا آسیب دیده اند اما به نظر می رسد یک درصدی ها که بر فن آوری های نوین اقتصادی و ارتباطی در امریکا و سیلکون ولی حاکم هستند باز بیشترین نفع را از این بحران ببرند ضمن اینکه آنها در تلاشند بخش عمده ای از بودجه حدود دو تریلیون دلاری که قرار است در امریکا برای مقابله با رکود اقتصادی اختصاص یابد به خود اختصاص دهند چراکه دولت ترامپ در اصل نماینده یک درصدی هاست حال آنکه به قدرت رسیدن حزب دموکرات و باراک اوباما در سال 2008 و همزمان با آغاز بحران مالی مانع از این شد که اغلب بودجه به یک درصدی ها اختصاص یابد و همان مقدار( حدود 50 میلیارد دلار) هم که اختصاص یافت بعدها از بورس بازی همین شرکت ها سر در اورد.
بنابراین یکی ازمعیارهای مهمی که می تواند برای ارزیابی دقیق از آثار اقتصادی بحران کرونا مورد استفاده قرار گیرد تاثیر این بحران بر یک درصدی ها است که بخش عمده اقتصاد نظام های سرمایه داری را بخصوص درامریکا در کنترل خود دارند.
---------------------------------------------------------
احمد کاظم زاده