دکترین جدید امریکا برای اجرای طرح خاورمیانه بزرگ
نماینده ویژه امریکا در امور سوریه می گوید جبهه النصره و هیئت التحریر الشام میهن پرست و مجاهدینی هستند که با اسد و روسیه در ادلب در حال جنگ اند.
جمیز جفری نماینده ویژه آمریکا در امور سوریه در کنفرانس با عنوان”جامعه بین المللی و سازمانها برای حل بحران ادلب چه کاری باید انجام دهند“ که در واشنگتن برگزار شد افزود جبهه النصره و هیئت تحریرالشام از چند ماه قبل عملیات تروریستی انجام نداده اند و جامعه بین المللی را نیز با تروریسم تهدید نمی کنند.
پیش از این هم دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا در تماس تلفنی با ملا عبدالغنی برادر معاون سیاسی طالبان خطاب به او گفته بود شما یک مرد قوی هستند و کشور خوبی دارید ، می دانم که برای سرزمین خود می جنگید ، خروج نظامیان خارجی از افغانستان اکنون به نفع همه ماست.
این تماس تلفنی پس از آن برقرار شد که طالبان و امریکا دهم اسفند ماه 1398 در دوحه به توافق صلح رسیدند و قرار شد این توافق در شورای امنیت تائید و از حمایت حقوقی جامعه بین المللی نیز برخوردار شود.
در بیشتر بندهای این توافق در قبال خروج نظامیان امریکایی از افغانستان از طالبان خواسته شده بود که تعهد دهد این گروه از هرگونه تهدیدی از خاک افغانستان علیه امریکا جلوگیری نماید.
در بخشی از این توافق همچنین تاکید شده بود که طالبان برای کسانی که تهدیدی برای امنیت امریکا محسوب می شوند نباید ویزا، پاسپورت، مجوز سفر یا سایر اسناد قانونی را برای ورود آنها به افغانستان فراهم کند. آن هم در حالیکه در بندهای مختلف مدعی شده بود که گروه طالبان را به عنوان امارات اسلامی به رسمیت نمی شناسد.
موضع گیری های جدید مقام های امریکا درباره طالبان یا النصره در حالی است که امریکا به بهانه نابودی طالبان وشبکه القاعده به افغانستان لشکرکشی کرد و جبهه النصره که بعدها نام خود را به هیئت تحریر الشام تغییر داد از شاخه های اصلی القاعده در شام است که در فهرست گروههای تروریستی سازمان ملل قرار دارد.
این تغییر موضع مقام های امریکایی در قبال گروههایی که آنها به عنوان گروههای تروریستی شناخته شده اند بر اساس دکترین جدید دولت امریکا در منطقه غرب آسیا قابل ارزیابی است که از اواخر دوره دوم ریاست جمهوری اوباما با کاهش حضور نظامیان امریکایی در منطقه کلید زده شد و در دوره ترامپ در حال پیگیری است.
این کاهش حضور نظامی به معنای صرف نظر کردن امریکا از منافع تعریف شده خود در غرب آسیا نیست بلکه به معنای آن است که به جای هزینه های چند تریلیون دلاری که هیچ دستاوردی به جز افزایش نفرت از امریکا به دنبال نخواهد داشت منافع خود را از طریق دولت ها یا گروههایی پیگیری کنند که مشروعیت خود را به امریکا مدیون هستند.
دقیقا این اتفاق در افغانستان با مشروعیت دادن به طالبان و در سوریه با مشروعیت دادن به النصره در حال تحقق است و البته دادن این مشروعیت به معنای مثبت آن نیست بلکه هدف اصلی قربانی کردن این گروهها از طریق درگیر کردن با رقبای بین المللی امریکا چون چین و روسیه یا کشورهای مستقلی چون ایران است که حاضر نیستند سلطه امریکا را بپذیرند.
در مورد سوریه, ادعاهای جیمز جفری که به ترکیه در زمینه دخالت در ادلب و حمایت از گروههای تکفیری حق قائل است و در مقابل ایران را به تلاش برای گسترش هژمونی فارسی وشیعی در منطقه متهم می کند نمونه ای آشکار از تلاش امریکا برای کنار کشیدن خود وپیگیری منافع از طریق درگیر کردن ایران و ترکیه و گروههای متحد هر دو کشور است.
به نظر می رسد در چنین شرایطی برای خنثی کردن توطئه جدید امریکا در منطقه, گفتگو با همه گروهها و ایجاد کانال های ارتباطی با آنان و رسیدن به تفاهم در باره دشمن مشترک مسلمانان می تواند از افتادن در جنگ های فرقه ای و قومی ومذهبی که تهدیدی برای تمامیت ارضی کشورهاست جلوگیری نماید. باید تبیین شود که دشمن مشترک جامعه مسلمانان رژیم صهیونیستی است و نقش آفرینی ایران در منطقه فقط در جهت جلوگیری از دست اندازی این رژیم به سرزمین های اسلامی است.
پیش از این هم سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله در باره فتنه افکنی امریکا در میان مسلمانان گفته بود که «وقتی جهتگیری فتنهگون بر احساسات همگان چنبره بزند، دیگر در آن وقت گوشی برای شنیدن حرفهای هیچ شیعهی عاقل و هیچ سنی عاقلی پیدا نمیشود و میدان، یکسره به دست سی آی ای و موساد خواهد افتاد که قسم میخورم در بسیاری از این گروههایی که ظاهرا پرچم اسلامی در دست دارند، نفوذ کردهاند تا بدین وسیله مسلمانان را از داخل گروههایشان هدف قرار دهند.»