رویکرد زیگزاکی مواضع و سیاست های ترکیه در سوریه
تحلیل رفتار ترکیه در ادلب نیازمند بررسی مواضع این کشور در خصوص تحولات سوریه در طول دو دهه گذشته است.
شاید یک روش برای تحلیل رفتار ترکیه در قبال تحولات سوریه بخصوص ادلب و دریافت پاسخ این سوال که مطالبات این کشور تا چه اندازه قانونی و حقوقی و یا فرصت طلبانه است بازگشت به گذشته و مرور روند تحولات در خلال 10 تا 15 سال گذشته است تا چراغ راهی برای آینده باشد.
ترکیه در فاصله سال های 1994 و 1995 در زمانی که هنوز نظامیان بر سرکار بودند اولین موافقتانه نظامی را با اسرائیل امضاء کرد و سه سال بعد به پشتوانه همین همکاری های نظامی و امنیتی سوریه را به اخراج عبد الله اوجالان رهبر مخالفان کرد داخلی ترکیه موسوم به پ.ک.ک مجبور کرد و تهدید های نظامی ترکیه در آن مقطع دو کشور را تا مرز درگیری نظامی پیش برد تا اینکه با وساطت و میانجیگری ایران اولین مرحله توافقنامه آدانا میان دو کشور به امضاء رسید که بر اساس آن به حضور پ.ک.ک در شمال سوریه پایان و درعین حال این حق به ترکیه داده شد که در موارد مقتضی با موافقت دولت دمشق بتواند تا عمق 5 کیلومتری خاک سوریه برای تعقیب مخالفان کرد وارد شود.
با پیروزی حزب عدالت و توسعه در سال 2011 در ترکیه افق های جدیدی در روابط دو کشور پیش آمد و متن موافقتنامه آدانا توسعه یافت و حتی قرار شد تعرفه های گمرکی بین دو کشور کاهش یابد و به تدریج به صفر برسد ودر عین حال ویزا نیز برای تسهیل تردد اتباع دو طرف حذف شود.
اعلام راهبرد تنش صفر مرزی با همسایگان از سوی داود اوغلو فضای امید بخشی برای روابط دو کشور فراهم کرد. اما با وقوع خیزش های موسوم به بهار عربی و کشیده شدن (یا کشاندن) آن به داخل سوریه، ترکیه چرخش اساسی در سیاست ها و رویکردهای اعلامی خود بعمل آورد و برخلاف راهبرد اعلامی تنش صفر مرزی با همسایگان، عملا وارد پروژه براندازی در سوریه شد و از این پس کوشید اهداف نوعثمانی گری را در پوشش پروژه اخوانی کردن منطقه دنبال کند. هر چند جنبش اخوان با حرکت تکفیری تفاوت های بنیادین دارد اما در سوریه مرز میان اینها برداشته شد و نوعی تو رفتگی و درهم تنیدگی پیش آمد و گروه های تکفیری بارها با تغییر اسامی و عناوین و القاب خود با یکدیگر ائتلاف کردند. بخشی از این تو رفتگی ها و درهم تنیدگی ها به حامیان این گروه ها مثل عربستان، امارات، قطر، و ترکیه برمی گشت که در چند سال اول آغاز پروژه براندازی در سوریه به همراه خیلی از کشورهای غربی و ناتو در ائتلافی تحت عنوان "دوستان سوریه" درکنار هم قرار داشتند اما بعد از اینکه پروژه براندازی به شکست انجامید این ائتلاف هم از هم پاشید و اعضای آن رویکردهای مختلفی در پیش گرفتند.
در این میان ترکیه نشانه هایی از تغییر رویکرد را از خود نشان داد که با استقبال ایران و روسیه همراه شد و در این راستا نشست های آستانه و سوچی راه اندازی شد که در آستانه بحث های مربوط به تدوین قانون اساسی و در نشست های سوچی هم مسائل نظامی و امنیتی دنبال می شد که عمدتا مختص روسیه و ترکیه بود و در این نشست ها روسیه متعهد شده بود که جلوی پیشروی ارتش سوریه را برای مدتی بگیرد تا ترکیه فرصت گفتگو با گروه های مسلح تکفیری و خلع سلاح آنها را داشته باشد.
اما با وجود گذشت حدود یکسال از توافق سوچی ترکیه به تعهدات خود عمل نکرد و لذا سوریه با حمایت و چراغ سبز روسیه عملیات نظامی را برای آزادسازی ادلب از سر گرفت اما ترکیه با حمایت امریکا برای مقابله با آن وارد عمل شد که درگیری های نظامی اخیر پیش آمد.
ترکیه در خلال چند سال اخیر با اتخاذ سیاست لبه پرتگاه مدیریت شده توانسته از هر دو طرف یعنی روسیه و امریکا و اروپا امتیاز بگیرد و با همین امید وارد ادلب شده اما بعید به نظرمی رسد که سیاست گذشته در این زمینه نتیجه بخش باشدچرا که اولا در ادلب مخالفان کرد حضور ندارند که بخواهد همچون عملیات چشمه صلح ورود نظامی خود را توجیه کند دوم اینکه در ادلب عموما مخالفان مسلح تکفیری هستند که برخی از آنها همچون النصره طبق قطعنامه های سازمان ملل در فهرست گروه های تروریستی قرار دارند و سوم اینکه روسیه به شدت از این نگران است که این افراد که برخی از آنها از کشورهای حوزه قفقاز و مشترک المنافع هستند دوباره به این منطقه برگردند و برای این کشور درد سر تولید کنند بخصوص آنکه امریکا برخلاف توافقات بن و دولت مرکزی افغانستان با طالبان وارد معامله شده است که این تهدیدهای امنیتی مخالفان و رقبای امریکا همچون روسیه و چین و ایران را دوچندان می سازد.
------------------------------
احمد کاظم زاده