به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا و سیما؛ پایگاه اینترنتی نشریه نیویورک تایمز در مقالهای با نام «طرح (به اصطلاح) صلح ترامپ برای خاورمیانه، از حقیقتی زشت پرده بر میدارد» نوشت: «ارائهی چنین طرحی، گسست از وضعیت کنونی نیست بلکه پیگیری دههها سیاستگذاری آمریکایی که به طور طبیعی در نقطهی اوج خود به اینجا رسیده است.»
در این مقاله آمده است: روز سه شنبه، رئیس جمهور دونالد ترامپ طرحی را برای (به اصطلاح) صلح در خاورمیانه موسوم به معاملهی قرن منتشر کرد که مدتها آن را در ذهن خود پرورانده بود. بر اساس این طرح، کشور فلسطینی در غزه و کرانه باختری تشکیل میشود؛ اورشلیم (قدس) از جمله شهر قدیمی (بیت المقدس)، پایتخت یکپارچه و کامل اسرائیل خواهد بود و اسرائیل همهی شهرکهای یهودی نشین از جمله دره اردن را که نزدیک به یک چهارم کرانه باختری را تشکیل میدهد و مرز شرقی آن را با اردن نیز شامل میشود - جداسازی کرده و به (سرزمینهای اشغالی فلسطین) الحاق میکند. بر پایهی طرح ترامپ، کشور مجمع الجزایر فلسطینی ناپیوسته ایجاد خواهد شد که با دریایی از قلمرو سرزمینی اسرائیل احاطه شده است. ترامپ اعلام کرد آمریکا حاکمیت اسرائیل را بر قلمرو سرزمینی که در این طرح به اسرائیل واگذار شده به رسمیت خواهد شناخت. کمی پس از سخنان ترامپ، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل تاکید کرد از روز یک شنبه جداسازی همهی شهرکهای یهودی نشین و درهی اردن را آغاز خواهد کرد.
اعضای راستگرای (رژیم) اسرائیل و دیگر مخالفان راه حل دو کشور، رونمایی از این طرح را به عنوان پایان قطعی احتمال تشکیل کشور مستقل فلسطینی جشن گرفتند. چپگراهای اسرائیلی، سازمان آزادیبخش فلسطین و دیگر هواداران راه حل دوکشور هم دقیقا به همین علتهایی که بیان شد، طرح ترامپ را محکوم کردند و آن را به مثابهی کوبیدن آخرین میخ بر تابوت راه حل دو کشور خواندند؛ لذا بین هواداران و بدخواهان این توافق وجود داشت که پیشنهاد (ترامپ)، گسستی مهم از دههها سیاستگذاری بین المللی و آمریکایی به شمار خواهد آمد. اما آیا این طرح با رویکرد دیرپای جامعهی بین المللی به درگیری (اسرائیل با فلسطینی ها) حقیقتا در تناقض قرار دارد؟ و یا در حقیقت، این طرح به منزلهی اجرای منطقی همان رویکرد است؟
به مدت بیش از یک قرن، غربیها از اهداف صهیونیستی در فلسطین (اشغالی) پشتیبانی کرده اند و هزینهی آن را به دوش جمعیت فلسطینیهای بومی گذاشتند. در سال ۱۹۱۷، دولت انگلیس قول داد موطنی ملی برای یهودیان در سرزمین فلسطین تاسیس کند، جایی که یهودیان کمتر از ۸ درصد جمعیت را تشکیل میدادند. سی سال پس از آن تاریخ، سازمان ملل طرحی را پیشنهاد داد که بر اساس آن سرزمین فلسطین تقسیم میشد؛ یهودیان که کمتر از یک سوم جمعیت را تشکیل میدادند و کمتر از ۷ درصد سرزمین را در اختیار داشتند، اکثریت قلمرو سرزمینی را تصاحب کردند. در جریان جنگی که در پی این تقسیم بندی اتفاق افتاد، اسرائیل بیش از نیمی از قلمرویی را که به کشور عربی اختصاص داده شده بود تسخیر کرد؛ از بازگشت چهار پنجم از فلسطینیهایی که در سرزمین اشغال شده بدست اسرائیل زندگی میکردند جلوگیری به عمل آمد. جامعه بین المللی اسرائیل را وادار نکرد قلمرویی را که با زور تسخیر (اشغال کرده) به صاحبانش بازگرداند و یا اجازه بدهد آوارگان به خانه هاشان بازگردند.
پس از جنگ سال ۱۹۶۷، هنگامی که اسرائیل ۲۲ درصد باقیماندهی سرزمین فلسطینی را همراه با شبه جزیرهی سینا در مصر و بلندیهای جولان در سوریه تسخیر کرد (به اشغال خود درآورد)، در اقدامی غیرقانونی در سرزمینهایی که اشغال کرده بود شهرک سازی کرد و رژیمی را با قوانین جداگانه و مجزا برای دو گروه مختلف - اسرائیلیها و فلسطینیها - که در یک سرزمین زندگی میکردند ایجاد نمود. در سال ۱۹۸۰، اسرائیل در اقدامی رسمی شرق اورشلیم (قدس) را جداسازی کرد. در زمینهی فعالیتهای شهرک سازی اسرائیل، برخی سر و صدای بین المللی و محکومیت لفظی اتفاق افتاد، اما پشتیبانی مالی و نظامی آمریکا از اسرائیل بیش از پیش تقویت شد.
در سال ۱۹۹۳، بر اساس توافقنامههای اسلو خودمختاری محدودی به فلسطینیها در چندین بخش ناپیوسته، مجزا و پراکنده اعطا شد. در این توافقنامهها درخواستی مبنی بر برچیدن شهرکهای یهودی نشین یا حتی تواقف شهرک سازیها مطرح نشد. نخستین طرح آمریکایی برای تشکیل کشور فلسطینی را رئیس جمهور بیل کلینتون در سال ۲۰۰۰ میلادی ارائه داد. در آن طرح آمده بود شهرکهای بزرگ یهودی نشین جداسازی و به اسرائیل پیوند زده خواهند شد و همهی شهرکهای یهودی نشین در (بیت القدس شرقی اشغالی) نیز جداسازی میشوند. کشور فلسطینی غیرنظامی شده خواهد بود و تاسیسات نظامی اسرائیلی و نیز نیروهای بین المللی در درهی اردن مستقر میشوند و تنها با رضایت اسرائیل عقب نشینی خواهند کرد. همچنانکه در معاملهی قرن دیده میشود، این طرح (طرح کلینتون) مبنای همهی طرحهای پیرو آن قرار گرفت و ضمن اعطای خودمختاری بیشتر به آنان، بر فلسطین هم نام کشور قرار داده شد.
بر اساس آماری که ارتش اسرائیل منتشر کرده هم اکنون شمار فلسطینیهایی که در قلمرو سرزمینی تحت کنترل اسرائیل زندگی میکنند از یهودیان بیشتر است. خواه چشم انداز ترامپ باشد یا کلینتون، طرحهای آمریکا بیشترین گروه اکثریت قومی را در کمتر از یک چهارم قلمرو سرزمینی محدود کرده است و محدودیتهای اعمال شده بر حاکمیت فلسطینی آنقدر گسترده شده اند که در نتیجه مناسبتر است آنچه را که باقیمانده راه حل یک و نیم کشور بنامیم.
طرح ترامپ نقصهای بسیار شدیدی دارد؛ منافع یهودیان (صهیونیست ها) را بر فلسطینیها برتری داده است. به شهرک سازی دامن میزند و حتی آن را تشویق میکند و در نتیجه هر چه بیشتر از فلسطینیها سلب مالکیت میشود؛ اما هیچ یک از این موارد نشان دهندهی گسست بنیادین از گذشته نیست. طرح ترامپ تنها به منزلهی قرار دادن آخرین آجرهای بنایی است که قانونگذاران آمریکا، جمهوریخواه و دموکرات فرقی نمیکند، دهها سال به ساختن آن کمک کرده اند. در طول چندین دههی گذشته، همچنانکه اسرائیل به آهستگی بر کرانه باختری تسلط پیدا میکرد؛ بیش از ۶۰۰ هزار شهرک نشین را در سرزمینی اشغالی جا میداد، آمریکا با پشتیبانی دیپلماتیک از اسرائیل، استفاده از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، فشار بر دادگاههای بین المللی برای خودداری از پیگرد قانونی اسرائیل و میلیاردها دلار کمک سالانه (به رژیم صهیونیستی) به وضعیت کنونی دامن میزد.