پخش زنده
امروز: -
برف که می بارد، یاد روزهای کودکی ام می افتم. روزهایی که شال و کلاه می کردیم و با بچه های همسایه آدم برفی درست می کردیم و بچه هایی که هنر درست کردن آدم برفی را بیشتر می دانستند به کوچکترها هم یاد می دادند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز البرز؛ گاهی پدر و مادرها هم به کمک مان می آمدند و آن روز شیرین تر می شد. البته پدرها بیشتر روی پشت بام بودند و برف پارو می کردند و چه بسیار اتفاق افتاده بود که پشت بام همسایه را هم پارو می کردند، آخر آنها پیر بودند و پارو کردن برایشان سخت بود. مادرها هم دنیایی از دلگرمی بودند، چای داغ و شلغم و لبوی داغ هم دستپخت آنها بود. چرا دیگر آن روزها تکرار نمی شود؟ با اینکه در همان محل و کوچه زندگی می کنم و هستند تعدادی از بچه های آن موقع که حالا برای خودشان مردی شده اند اما حتی رمق یک سلام و احوالپرسی گرم هم دیده نمی شود.
لذت بردن بچه ها از چنان روزهایی خوشایند است اما حال که پا به سن گذاشته ام دوست دارم که نقش پدرم را در آن روزها بازی کنم. اما چه شده که دیگر شرایط برای آن سبک زندگی فراهم نیست؟
تغییر سبک زندگی در سایه ی تغییر معماری
آن روزها در محله ما خانه ها بیشتر یک طبقه بوند، همه حیاط داشتند. اگر چه جمعیت کوچه کم بود بود اما همه همدیگر را می شناختند. در چهار فصل سال تجربه روزهای خوب وجود داشت گویی همه اهل محل به طبیعت گره خورده بودند، اما حالا تعداد آدمهای کوچه بیشتر شده چون هر خانه قدیمی تبدیل به یک بلوک آپارتمان شده و بجای یک خانواده، چندین خانواده در هر قطعه زندگی می کنند، با این تفاوت که دیگر آن دوستی ها و محبتها در گوشه ذهن خاک می خورند و روز به روز سایه آپارتمان نشینی سایه اش روی آن روزهای خوب ییشتر و بیشتر می شود.
گلدان کوچکی که در گوشه آپارتمان های ماست؛ باغ کوچکی است که با ماشینی شدن زندگی و دور شدن از طبیعت، به این ابعاد کوچک تقلیل یافته و نشانه تعلق خاطر ساکنین آپارتمان به طبیعت است. موضوعاتی از این دست، به راحتی انعکاس باطن انسان را در فضا و مکان نشان می دهد.
تفاوت معماری قدیم و جدید
مهندس علیزاده، معمار و مسئول کمیسیون عمران شورای اسلامی کمالشهر می گوید: خانه های قدیمی حیاط داشتند، پنجره ها رو حیاط باز می شد و معمولا درخت و گلدان و حوضچه حیاط، چشم اندازی بود برای هر خانواده. به همین علت روحیه لطیف هم بیشتر به چشم می خورد اما امروزه با آپارتمانی شدن زندگی، ماشین بیشترین تاثیر را در زندگی شهروندان دارد و گویی اخلاق و رفتار شهروندان هم بیشتر با سبک ماشینی به پیش می رود.
وی در ادامه با اشاره به بخشهای مختلف ساختمان سازی می گوید: در ساختمانهای قدیمی مردم از نور طبیعی بیشتر بهره مند می شدند و در ساختمانهای جدید از نور لامپ. همین یک مورد خود نشان دهنده یکی از دلایل افزایش استفاده از انرژی و در نتیجه به هدر دادن منابع طبیعی است. پنجره مظهر ارتباط با بیرون است که در معماری قدیمی رو به حیاط باز می شد و در واقع در حریم هر خانه بود اما گاهی دیده می شود که در ساختمانهای امروزی روبه حریمی دیگر باز می شود که نشان از بیحیایی خانه دارد. البته گاهی مهندسان و معماران نیز به این اصول توجه نمی کنند و بر ساکنان خانه نمی توان ایراد گرفت چرا که پنجره بدل از چشم یک بناست و باید معماران و طراحان ساختمانهای جدید بیش از این توجه کنند.
علیزاده در بخش دیگری به نمای ساختمانها اشاره کرده و می گوید: نمای یک ساختمان، خوی تکبر و تفاخر، یا تواضع و متانت معمار و صاحبان خانه را می نمایاند. و البته متاسفانه آنچه امروز در شهر دیده می شود تقلید نمای ساختمانها از معماری کشورهای دیگر است که خود در تغییر رفتار شهروندان موثر است و به نوعی موجب تغییرات فرهنگی را نیز به دنبال داشته است.
اندرون خانه
معماری داخلی یک خانه، بیانگر تجمل و اشرافی گری و یا بالعکس از سادگی، خلوص، صمیمیت، پاکیزگی و حتی ایمان ساکنین آن سخن می گوید.
مکان زندگی انسان، آیینه ای است که بی پرده ضمیر باطن انسان را به نمایش می گذارد؛ چرا که مکان پیرامونی انسان، تبلور درون اوست. البته میان انسان و محیط او رابطه ای دوسویه در جریان است. انسان هم تاثیرگذار بر محیط است و هم متاثر! تا آنجا که حتی مکان از انسان شرافت می یابد، تا آنجا که گفته اند "شرف المکان بالمکین".
این سخن، از نسبت میان معماری و سبک زندگی، رمزگشایی می کند. اما از سویی برای درك رابطه معماري و سبك زندگي می باید نسبت ميان فرهنگ، تمدن و معماري را مورد توجه قرار دهیم.
مصرف گرایی، تجمل های کاذب از انسانهای امروزی، چهره ای متفاوت از گذشته ساخته اند و همین تغییر در زندگی موجب تغییر در اخلاق و روابط اجتماعی شهروندان نیز شده است. و این گونه کم کم فرهنگ شهر تغییر پیدا کرده است.
فرهنگ، روح حاکم بر شهر
فرهنگ روح حاکم بر شهر است و بنابراين تمدن و شهر، جسدی برای فرهنگ اند و شهرها مکان تبلور فرهنگ و انديشه مردم آن شهر.
مهم تر آن که نسبت عکسِ اين رابطه نيز برقرار است، به طوري که اگر در يک شهر بيگانه ساکن شويم و آنجا زندگي کنيم، به تدريج واجد فرهنگي ميشويم که آن شهر و آن معماري در سايه و زمينهي آن ساخته شده است. لذا معماري هم آئينه ايست که چهره باطني يک قوم در آن منعکس مي شود و هم ظرف زندگي که شيوه ي زندگي را به انسان تحميل مي نمايد.
این امر، پاسخی است روشن، به این پرسش که به راستی چرا برای شناخت فرهنگ و شیوه ی زندگی مردمان گذشته، به سراغ معماری آنها و بناهای برجای مانده از آنان می رویم؟
مهندس محمدی، کارشناس رسمی ابنیه در این باره می گوید: علاوه بر ساکنین یک بنا، درونیات معمار آن نیز به سادگی در پیکره ی آن بروز می یابد. معماری که دیدگان خود را بر نامحرم می بندد و رفتاری مبتنی بر حیا و حریم دارد، به طور طبیعی بنایی را که معماری می کند نیز، براساس حدود و حریم و عفاف و عدم اِشرافیت می سازد. حال آنکه معماری عریان و برهنه که مشرف بر حریم خصوصی دیگران نیز هست، تنها با دستان معمارانی به خط و بنا بدل شده است که خود آنها قائل به حریم و حدود و قیود شرع و عفت و حیا نیستند!
وی می گوید: تنها راه اصلاح معماری، اصلاح معمار است. بنابراین نقش آموزش می تواند به عنوان یک عامل مهم در معاری تجلی پیدا کند.
محمدی در ادامه می افزاید: پس اگر يک شهر آشفته را ببينيم دو مساله به ذهن متبادر مي شود. يکي، آن که اين آشفتگي و معماري بي قواره، حاصل ذهن و زندگي آشفته مردمان آن است و دوم اينکه زندگي در اين شهر آشفته باعث زندگي آشفته مي شود. لذا "شهر زيبا، انديشه زيبا مي آفريند".
هنر و ساختمان
"هنر" بهترين ابزار براي ایجاد و حفظ، گسترش و در نهایت صدور سبک زندگی است و در ميان هنرها، معماري به دليل القاء و تحميل سبک زندگي به مخاطبان خود، از موثرترين اين ابزار است.
انسان در فضاي ساخته شده زندگي مي كند، فضاي معماري، فضاي شهري و... . به هر تقدير زندگي در يك شهر يعني زندگي در فضاهاي معماري و شهرسازي؛ و شهرنشينان در تمام ساعات شبانه روز ناگزير از فضاي معماري هستند. بدين ترتيب ساحت معماري ساحت همه اوقات و ايام و همزاد و سايه مردمان شهر است و لحظه اي آن ها را از اين هنر، تنها نمي گذارد. پس هنر معماري بيشترين اوقات را با شهرنشينان سپري مي كند و از اين رو بيشترين تاثير و تاثر را بر احوالاتشان می گذارد.
از سوي ديگر زيستن در فضاي معماري، به مانند پذيرش سيطره ی فضا بر انسان است. فضاي معماري بر انسان سيطره دارد و رفتار فيزيكي و نهايتا ذهني مخاطب خود را به سيطره و كنترل خود در مي آورد. به او مدام القا مي كند كه كجا بخوابد، كجا بنشيند، چه چيز را و از چه زاويه اي ببيند و كجا غذا تناول كند، كجا و در چه فضايي كار كند ؟
به همين روال هر كدام از مكان هايي كه در آن زندگی می کند، در هنر معماري، ميزان رنگ، نور، صدا، بافت و... آن مشخص و مهندسي شده است و هر مقدار از متغيرهاي مذکور كه عناصر بصري هستند، تاثير بصري و رواني خاصي به مخاطب خود القا مي كند و انسان را در تمام عمر، متاثر اين احوالات قرار مي دهد.
چشم ها را باید شست
به راستی معماری و شهرسازی امروز چگونه می تواند پاسخی به نیازهای انسان آرمانی و سبک زندگی او باشد؟ چه کسی یا کسانی مسئول ساخت و ساز ساختمانهایی ناهمگون با فرهنگ ایرانی هستند؟
به راستی چه موقع با این باور خواهیم رسید که برای بهتر زیستن باید به هنر معماری باید نگاه دوباره ای داشته باشیم؟
علی سلمان زاده