به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا و سیما؛ پس از شکست داعش و تقویت نفوذ و جایگاه منطقهای جمهوری اسلامی ایران، آمریکاییها تاکتیکهای خود را در منطقه غرب آسیا تغییر دادند و در دوران گذر از فرصت داعش، به دنبال ایجاد اغتشاش، بی ثبات سازی و فروپاشی نظم امنیتی سه کشور ایران، عراق و لبنان بودند که عمدتاً به بهانه مطالبات اقتصادی و معیشتی پیگیری و اجرا میشد. باید اذعان کرد که آنها تا حدودی در عراق و لبنان موفق بودند و روند تحولات این دو کشور در راستای منافع آمریکاییها پیش میرفت تا اینکه ماجرای ترور شهید قاسم سلیمانی مسیر جریانات را تغییر داد و کانون توجهات و خشم مردمی را به سمت ریشه اصلی ناامنی، فساد و مشکلات معیشتی عراق و لبنان یعنی آمریکا معطوف کرد.
ترور مظلومانه شهید سلیمانی، شهید ابومهدی المهندس و یارانشان از یک سو بیداری مردم و گروههای سیاسی را درپی داشت و از سوی دیگر موجب انسجام و همگرایی بیشتر میان گروههای مقاومت، عموم مردم و جریانات سیاسی در عراق و حتی لبنان شد.
در محیط داخلی ایران نیز همین اتفاق رخ داد و در حالی که فرافکنی و دروغ پردازی رسانههای غربی نسبت به خسارتهای جانی و مالی اغتشاشات آبان ماه ایران ادامه داشت، شهادت سردار قاسم سلیمانی، شکاف و گسل اجتماعی در محیط داخلی ایران را پر کرد و انسجام ملی عمیقی در کشور ایجاد نمود که شاید طی ۴۰ سال گذشته بی نظیر بوده است.
خیزش ملی و خلق صحنههای پرشکوه و با عظمت تشییع شهید سلیمانی و یارانشان در شهرهای مختلف ایران، موضع گیری واحد و منسجم مقامات ایران علیه آمریکا، برداشتن گام نهایی کاهش تعهدات هسته ذیل برجام، اقدام شجاعانه مجلس شورای اسلامی در تصویب سه فوریت طرح اقدام متقابل علیه آمریکا و... پویایی، عظمت، پایگاه عمیق اجتماعی انقلاب اسلامی و بیداری و انسجام ملت ایران را به نمایش گذاشت و آرمان ها، اهداف و ارزشهایی که سردار سلیمانی برای آنها میجنگید را تبدیل به یک مطالبه و هدف ملی برای عموم مردم کرد.
دیری نپایید که پارلمان عراق به عنوان مرکز اصلی قدرت سیاسی عراق، خروج نظامیان آمریکایی از عراق را تصویب کرد. اینها دستاوردهای سیاسی و امنیتی بود که به برکت خون شهدای مظلوم ایجاد شد و باید اذعان کرد روندی که سردار سلیمانی طی سالهای طولانی با تلاش بی وقفه به دنبال آن بود، طی کمتر از یک هفته پس از شهادت ایشان به دست آمد و منطقه را وارد روند جدیدی از تحولات تأثیرگذار نمود.
پاسخ موشکی سپاه به ترور شهید سلیمانیسپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پی وعده صادق رهبر معظم انقلاب و در پاسخ به جنایت بزرگ آمریکاییها و حمایت از مطالبه ملی انتقام سخت، عملیات موشکی را علیه پایگاه عین الاسد آمریکا انجام داد که بسیاری از معادلات سیاسی، نظامی و امنیتی منطقه و حتی جهان را دگرگون ساخت که در ادامه برخی از دستاوردها و ملاحظات این اقدام بزرگ ارائه شده است:
۱) نخستین و مهمترین دستاورد این عملیات، نمایش قدرت تصمیم گیری و اراده نیروهای مسلح برای دفاع از امنیت ملی، منافع ملی و عزت ملی است که این موضوع برای دولتمردان غربی حاوی پیامی معنادار است.
۲) اساس سیاست آمریکا”Power politics” به معنای سیاست زور است، تجربه تاریخی نشان داده دولت آمریکا زبان و پیام قدرت را بیش از هر پیام دیگری خوانش میکند، این عملیات موشکی پیام قدرت را به آمریکا، رژیم صهیونیستی، برخی از کشورهای اروپایی و کشورهای عربی مرتجع منطقه انتقال داد که آثار و پیامدهای آن در آینده روشن خواهد شد.
۳) عملیات موشکی سپاه به بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در عراق، اولین حمله نظامی رسمی و آشکار به پایگاههای نظامی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم بود که چهره راهبردی و ژئوپلیتیکی منطقه را دگرگون خواهد کرد.
۴) اگر جمهوری اسلامی ایران پاسخ منفعلانه و ضعیفی به جنایت آمریکاییها میداد، احتمال پیشروی آمریکایی ها، تشدید تهدیدات نظامی و حتی جنگ نیز متصور بود، اما باید پذیرفت که عملیات موشکی سپاه و تحقیر بی سابقه ارتش آمریکا، قدرت بازدارندگی مؤثر ایران را تضمین و سایه جنگ را تا سالها از کشور دور کرد.
۵) شواهد و قرائن موجود و اظهارات برخی از همرزمان شهید سلیمانی، نشان میدهد که آمریکاییها از سال ۲۰۰۱ تاکنون بارها فرصت به شهادت رساندن سردار شهید قاسم سلیمانی را داشته اند، اما وحشت از آثار و پیامدهای این جنایت، جورج بوش و باراک اوباما را برای اعمال اراده و تصمیم گیری برای این جنایت بزرگ مردّد و منصرف ساخته بود، اما جسارتی که روسای جمهور پیشین آمریکا به خرج ندادند را دونالد ترامپ با تغییر قواعد متعارف و در یک حماقت بزرگ، عملی ساخت و همین امر ضرورت پاسخگویی محکم را به این جنایت دوچندان ساخته بود.
۶) در شرایطی که یک عملیات بزرگ نظامی علیه امریکا در منطقه صورت گرفت، عدم پاسخگویی نظامی دولت آمریکا به این عملیات، برای کارشناسان سیاسی و نظامی به روشنی ضعف استراتژیک آمریکا را در برابر ایران آشکار میسازد.
۷) با توجه به سانسور شدید رسانهها و حذف هرگونه خبر و گمانه زنی پیرامون آمار دقیق تلافات این عملیات، کارشناسان را به این جمع بندی میرساند که دونالد ترامپ از آنجا که اراده و توانایی پاسخ نظامی به ایران و تشدید تنشها را ندارد، با هدف انحراف افکار عمومی و جلوگیری از ایجاد مطالبه واکنش متقابل در محافل سیاسی و عمومی آمریکا، تاکتیک کلی گویی و کوچک نمایی را پیش گرفته، اما این موضوع نمیتواند تحقیر ارتش و ضعف استراتژیک ایالات متحده آمریکا را پنهان سازد.
۸) برخی از جریانات به دنبال بازنمایی حقیقت و ایجاد انگاره هماهنگی میان ایران و آمریکا و توصیف این عملیات بزرگ به عنوان یک تئاتر سیاسی و نظامی هستند، اگرچه رفتارشناسی صحیح از جمهوری اسلامی ایران و اندیشههای دفاعی مقام معظم رهبری این انگاره را از بیخ و بن رد میکند، اما اگر آمریکاییها از این عملیات مطلع بودند، چرا حتی در ساقط کردن یک فروند از موشکهای سپاه عاجز و ناتوان بودند؟ آیا در آن صورت بازی سیاسی و رسانهای ترامپ برای ناکارآمد جلوه دادن این عملیات، نتیجه بهتری نمیداد؟ و آیا اعتبار ارتش آمریکا حفظ نمیشد؟ این در حالی است که سامانههای پدافندی و سپر موشکی آمریکا از جمله پاتریوت، با تبلیغات گسترده و قیمت گزاف به فروش رسیده و حتی جانمایی این سامانهها در حاشیه قلمرو ژئواستراتژیک روسیه، رقابتهایی را میان آمریکا و روسیه ایجاد کرده است؛ بنابراین گزاره هماهنگی ایران و آمریکا پیش از عملیات، یک کد اشتباه جهت توجیه ناکارآمدی سنتکام و بازنمایی شکست عملیات ایران است که با واقعات صحنه عملیات و ناحیه رزم همخوانی ندارد.
۹) برخیها با اشاره به اینکه سربازان آمریکایی در پناهگاه بسر میبردند، همان انگاره هماهنگی میان دو کشور را مطرح میسازند، اما باید گفت: هوشیاری و آمادگی آنها ناشی از درک یک تهدید بزرگ و نزدیک شونده و اعلام آماده باش سراسری به پایگاههای آمریکایی اطراف ایران بوده است که آن هم در اثر موج انتقام خواهی و تهدیدهای مقامات ایرانی بوده که علیه نظامیان تروریست آمریکایی شکل گرفته بود. در چنین شرایطی برای بزرگترین ارتش نظامی جهان باید آنقدر عقلانیت و درک اطلاعاتی قائل بود که در فضای تهدید و تنش و براساس اسانداردها و پروتکلهای نظامی رایج، در آمادگی صد درصدی قرار داشته باشند، در نتیجه این آماده باش، حضور عمده نیروهای احتیاط در پناهگاه و حتی پراکنش قوای انسانی امری طبیعی به شمار میرود.
۱۰) اگرچه اسناد و مدارکی دال بر تلفات جانی سربازان آمریکایی وجود دارد، اما با فرض اینکه ادعای ترامپ مبنی بر عدم تلفات جانی آمریکاییها صحت داشته باشد، انهدام آشیانه جنگندههای فوق پیشرفته و مرکز کنترل پایگاه عین الاسد، خسارتی چند میلیارد دلاری برآورد میشود که تحمیل این حجم از خسارت به آمریکا آن هم ظرف چند دقیقه حتی در جنگ ویتنام نیز بی سابقه بوده است.
۱۱) اینکه منافع و پایگاه آمریکایی نه در یک حمله نیابتی یا راکتی از سوی شبه نظامیان، بلکه در یک عملیات نظامی رسمی توسط موشکهای بالستیک مورد هدف قرار میگیرد، اما ایالات متحده به بهانه اینکه سربازی کشته نشده اقدام به پاسخگویی نمیکند، به معنای یک تحول استراتژیک در موازنه قدرت منطقه غرب آسیا است که بدون تردید، افزایش وزن ژئوپلیتیکی و قدرت جمهوری اسلامی ایران و تضعیف و کاهش قدرت و جایگاه آمریکاییها را در پی خواهد داشت و با در نظر گرفتن سابقه رفتار منفعلانه آمریکا در موضوع انهدام پهباد آمریکایی، دستگیری ملوانان متجاوز آمریکایی و غیره، وحشت و ناتوانی ارتش آمریکا جهت رویارویی نظامی با ایران را اثبات میکند.
نتیجه گیریحماقت دونالد ترامپ در ترور فرمانده نیروی قدس سپاه، بیش از هر اقدامی دیگر منافع ایالات متحده آمریکا در منطقه غرب آسیا را با تهدید بسیار جدی مواجه کرده و وزن ژئوپلیتیکی دولت آمریکا را در برابر قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران با کاهش فراوان مواجه ساخته است.
با توجه به سخنان هوشمندانه دبیرکل حزب الله لبنان، رهبر انصارالله یمن، حماس و رهبران سایر گروههای مقاومت اسلامی منطقه، راهبرد رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر اخراج تروریستهای آمریکایی از منطقه غرب آسیا که چند سال قبل بیان فرمودند، به یک هدف مشترک میان گروههای مقاومت و مطالبهای مردمی میان ملتهای منطقه تبدیل شده است و به نظر میرسد تروریستهای آمریکایی تا زمان خروج از این منطقه، وضعیتی بسیار سخت و دشوار در این منطقه پیش رو خواهند داشت. همچنین تهدیدات بالقوه نظامی و امنیتی جبهه مقاومت جهت انتقام شهادت سردار سلیمانی، محیط امنیتی شکنندهای را برای تروریستهای آمریکایی و حتی برخی از کشورهای عربی رقم خواهد زد.
اگرچه ترامپ و دولت آمریکا با فضاسازی رسانهای افکار عمومی آمریکا را در جریان عملیات موشکی علیه پایگاه عین الاسد مدیریت میکند، اما نخبگان، مقامات سیاسی و فرماندهان نظامی آمریکایی احتمالاً درک بهتری از عمق فاجعه عین الاسد و تحقیر جهانی ارتش آمریکا دارند و در صورتی که مسیر تحولات به همین صورت تداوم یابد، احتمال پیروزی ترامپ در دوردوم انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰، ضعیف به نظر میرسد.
در پایان باید تأکید کرد که روند تغییر سیمای ژئوپلیتیکی و چهره راهبردی منطقه غرب آسیا پس از ترور سرلشکر سلیمانی آغاز شده و این منطقه مسیر چندساله را طی چند روز طی نموده است. به همین نسبت پیش بینی میشود مسیر تحولات آینده از جمله فرار تروریستهای آمریکایی از منطقه، تقویت وزن محور مقاومت، فروپاشی رژیم صهیونیستی و تجزیه برخی از کشورهای مرتجع عربی نیز با سرعت و شتاب بالایی طی خواهد شد.