یادداشت روز
چرایی شکست تاریخی حزب کارگر بریتانیا
حزب کارگر انتخابات پارلمانی اخیر را با ۵۹ کرسی کمتر از سال ۲۰۱۷ به پایان رساند، درحالیکه نخستوزیر (بوریس جانسون) بزرگترین اکثریت محافظهکار را از سال ۱۹۸۷ تاکنون کسب کرد. نتیجه انتخابات برای حزب کارگر بدترین نتیجه از سال ۱۹۳۵ بود.
پرسشِ تحلیل گران مسائل بریتانیا علل شکست حزب کارگر و تأثیرات آن بر سامانه رهبری حزب کارگر است. این پرسش از آنجا اهمیت مییابد که نتایج انتخابات پارلمانی اخیر، بیش و پیش از آنکه محصول توفیق حزب محافظهکار در افزایش آراء خود باشد، محصول از دست رفتن انبوه آراء حزب کارگر بود.
در این دوره از انتخابات حزب محافظهکار نسبت به سال ۲۰۱۷ تنها ۳۰۰ هزار رأی بیشتر کسب کرد، حالآنکه حزب کارگر، نسبت به آن سال، بیش از دو و نیم میلیون رأی خود را از دست داد.
علل شکست حزب کارگر متعدد است. یکی از این علل توفیق حزب محافظهکار در کسب جایگاه نمایندگی جمعیت طرفدار تحقق برگزیت بریتانیا بود. حالآنکه حزب کارگر تا مراحل پایانی انتخابات با مسئله برگزیت برخورد ابهام آمیزداشت. دلیل این مواجهه مبهم با مسئله برگزیت که از آن بهعنوان "سیاست ابهام سازنده" یاد میشد این بود که حزب کارگر با این سیاست به دنبال آن بود که هم اکثریت طرفدار اروپای عضو یا طرفدار حزب کارگر و هم اقلیت شکاک به اروپای عضو حزب و طرفدار حزب را با خود همراه داشته باشد؛ سیاستی که جز سردرگمی خود حزب و طرفدارانش نتیجه دیگری به همراه نداشت.
نکته دیگر آنکه باوجود شکاف تاریخی راستگرایان و چپگرایان در سپهر سیاسی بریتانیا، با ورود مسئله برگزیت به صحنه، بخشهای با گرایش محافظهکار طبقه کارگری، در سالهای اخیر این انگاره را در خود به وجود آوردهاند که حزب کارگر در واقع نماینده "نخبگان لیبرالِ کلانشهر" است و درنتیجه از این حزب دور شدهاند.
رخدادی که با عنوان شکستن "دیوار سرخ" حزب کارگر در شمال بریتانیا نیز از آن یاد میشود، قابلتأمل است. حزب کارگر توفیقی در جذب نظر رأیدهندگان مناطق متأثر از سیاستهای صنعتی زدایی چند دهه اخیر در مناطقی، چون میدلندز و شمال بخش انگلیس نداشت؛ مناطقی که به صورت سنتی طرفدار حزب کارگر بودند، ولی میان وعدههایی، چون افزایش حقوق از جانب حزب کارگر و وعده خروج از اتحادیه اروپایی که مردم این مناطق آن را یکی از عوامل اصلی سیاستهای صنعتی زدایی این مناطق میشناختند به دومی رأی دادند.
ژان لوک ملانشون، سیاستمدار و رهبر حزب "فرانسه نافرمان" در وبسایت رسمی خود در مورد درسهای انتخابات عمومی بریتانیا و در خصوص شکست حزب کارگر بیان میدارد که هزینه وسط ایستادن و همه را تحت هر شرایطی راضی نگهداشتن همین است.
در ضمن، سنگرهای کارگری در شمال بریتانیا به این دلیل از دست رفت که کوربین با اعلام طرح خود در برگزاری یک همهپرسی جدید برگزیت، افرادی را خواستار تحقق برگزیت بودند را دعوت کرد که به محافظهکاران رأی بدهند.
نکته قابلتأمل دیگر، ناتوانی حزب کارگر در ایجاد شور شوق انتخاباتی حاصل از مانیفست نسبت به سال ۲۰۱۷ بود. (مانیفست حزب کارگر سال ۲۰۱۷ از نظر بسیاری یک موفقیت بزرگ در جلب افکار عمومی بهحساب میآمد) درواقع، پیام یک حزب در یک کارزار انتخاباتی واجد اهمیت است.
استراتژیستهای حزب کارگر چنین میاندیشیدند که یک برنامه با وعدهها رادیکال، رأی دهنگان ناامید از اصلاحات اجتماعی و افراد خسراندیده از سیاستهای ریاضتی و نئولیبرال دهههای اخیر را به شوق میآورد.به نظرمی رسد باوجود وعدههای انتخاباتی سنگین حزب کارگر، چون هزینههای سنگین برای نظام خدمات بهداشتی؛ آموزش؛ افزایش دستمزدها بخشهای عمومی؛ ملی کردن برخی از صنایع و بخشهای اقتصادی و ...، رأیدهندگان بریتانیایی نسبت به توانایی حزب کارگر در تحقق این وعدهها (بهویژه محل تأمین مالی این برنامهها) دچار تردید بودند. درواقع، بخشهایی از مردم بریتانیا باور ندارد که نظام سیاسی بریتانیا موافق اجرای مانیفست حزب کارگر باشد.
نمیتوان با قاطعیت در خصوص آینده حزب کارگر سخن گفت. بااینوجود، کنارهگیری قریبالوقوع جرمی کوربین از رهبری حزب کارگر به این معنا خواهد بود که این حزب باید بین ادامه سیاستهای چپگرایانه کنونی و یا بازگشت به سیاستهای طیف راستِ این حزب (سیاستهای افرادی، چون تونی بلر و گوردون براون، نخست وزیران پیشین بریتانیا) دست به انتخاب بزند.
این مسئله البته تا حدودی بستگی به تفسیر کلی اعضاء و طرفداران حزب کارگر از دلایل شکست حزب کارگر در انتخابات اخیر خواهد داشت. تفاسیری که طیف گستردهای را از متهم انگاشتن سیاستهای چپگرایانه حزب تا تأکید بر تاکتیکها و رهبری شخصی کوربین در بر خواهد گرفت. بدیهی است درصورتیکه اجماع نسبی بر متهم انگاشتن چارچوب اندیشگی و سیاستهای چپگرایانه حزب بهعنوان عامل شکست قرار گیرد و با فشارهای پشت پرده جناح پرنفوذ راستگرای حزب همراه باشد، حرکت حزب به سمت راست و یا حداقل به سمت میانه گریزناپذیر خواهد بود؛ حرکتی که بر انتخاب رهبر آینده حزب نیز اثر خواهد گذارد.
مشکل بزرگ دیگر فراروی حزب کارگر همچنان مسئله برگزیت است. به این معنا که اگر حزب کارگر قصد پیروزی مجدد و کسب اکثریت قاطع در یک انتخابات عمومی در بریتانیا را داشته باشد (آخرین باری که این اتفاق افتاد در سال ۲۰۰۵ بود که تونی بلر نخستوزیر شد) نیازمند افزوده شدن بیش از ۱۲۳ کرسی به تعداد کرسیهای فعلی آن است و نکته اینجاست که ۶۳ درصد از این کرسیهای جدید از مناطق شمال انگلند؛ میدلندز و ولز میآید و این مناطق در همهپرسی سال ۲۰۱۶ اکثراً به خروج از اتحادیه اروپا رأی دادند. درواقع مشکل اصلی سامانه رهبری حزب کارگر در آینده، روشهای جذب آراء این بخش از جمعیت بریتانیا است. در این چارچوب رهبران حزب ظاهراً چارهای جز پذیرش واقعیت برگزیت و برقرار کردن نسبت با آن در پنج سال آینده (زمان برگزاری انتخابات بعدی) ندارند.
نویسنده: حسین مفیدی احمدی
پژوهشگر مسائل اروپا