شبي براي دورهمي هايي از سر لطف و صفا و شبي به بلنداي مهرباني ايرانيان
شب يلدا ، شبي براي دورهمي هايي از سر لطف و صفا و شبي به بلنداي مهرباني ايرانيان ، باهم بودن هاي ساده و صميمي در اين شب فراموش نکنيم.
آخر_پاییز آخر پاییز است، وقت شمارش جوجه هاست، برخی رسیدند و برخی جاماندند، برخی سرگرم آب و دانه شدند و غافل شدن از مسیر رفتن، برخی فریب روباه را خوردند و خوراک او شدند، برخی جیک جیک مستان شان بود و فکر زمستان شان نبود، برخی زیادی برداشتند و کم آوردند در قدم برداشتن ، برخی زرنگی کردند و از همه جلو زدند ولی معلوم نیست به کجا رفتند ، برخی عقب ماندند و فکر کردند بعد از مدتی همه به عقب برمی گردیم ، برخی سبک سری کردند و با تندبادی ته دره پرت شدند و برخی چنان سنگین وزن بودند که زیر بار خود و نه در سختی مسیر، تلف شدند. برخی لج کردند که در قفس بمانند و سمت آزادگی نروند ، برخی پنجه گرگ را ندیدند و دلخوش به صدای منم منم مادرتون شدند و تباه شدند، برخی مغرور شدند و بال درآوردند و بدون یادگیری پرواز، خودشان را از قله کوه انداختند ، برخی بی خیال راهنما شدند و از راه منحرف شدند، برخی پرادعا بودند و در صف اول ولی جا زدند، برخی بی ادعا بودند و آخر صف گمنامی ولی حالا به دورهمی رسیدند. حکایت آخر زمستان و چله نشینی ما حکایت چله انقلاب است و چهل سالگی باهم بودن. آنان که اهل مراقبت و مقاومت بودند قابل شمارش اند و حالا زیر کرسی وسیع خدا و آنان که دیگران را امر و نهی می کردند و از خودسازی و خویشتنداری غافل شدند، از شمارش افتادند و ریزش کردند. حکایت آخر پاییز و شمارش جوجه ها، حکایت سی مرغ است که در قاف به سیمرغ رسیدند و حالا خود در شمار سیمرغ اند. یادداشت_احمد ملاشاهی