وزیر خارجه کشورمان گفت: محاصره تحمیلی بر قطر و جنگ در یمن دو نمونه محاسبه اشتباه به شکلی فاجعه بار است.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما به نقل از شبکه تلویزیونی الجزیره مباشر؛ محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران در نشست دوحه گفت: محاصره تحمیلی بر قطر و جنگ در یمن دو نمونه محاسبه اشتباه به شکلی فاجعه بار است.
وزیر امور خارجه کشورمان گفت: ما در ایران معتقدیم که رسیدن به همگرایی منطقهای جدید براساس گفتگوی چند جانبه بسیار مهم است.
ظریف خاطرنشان کرد: ما به دیدگاهی امنیتی نیاز داریم که آزادی کشتیرانی و امنیت انرژی را تضمین کند.
مشروح اظهارات محمد جواد ظریف در نشست دوحه
محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان روز یکشنبه در نشست "گفتگوهای دوحه" سخنرانی کرد که متن آن به شرح زیر است: به نام خداوند بخشنده و مهربان باعث خوشحالی فراوان است که در نشست دوحه شرکت میکنم. من به دوستان قطری خود برای برگزاری این گردهمایی قابل توجه تبریک میگویم و از آنها به خاطر مهمان نوازی سخاوتمندانه شان تشکر میکنم. در حالی که ما در اینجا، در قلب غرب آسیا، از آرامش و ثبات برخورداریم، منطقه ما بسیار متزلزل است. من معتقدم ریشه بحرانهای متعدد و مزمنی که ما با آن روبرو هستیم یک بی نظمی شناختی است، نوعی بی نظمی که نه فقط کشورهای منطقه بلکه قدرتهای جهانی را درگیر کرده است. به همین دلیل است که من معتقدم نشستهایی نظیر این گردهمایی معتبر، فرصتهای منحصربه فردی به دست میدهد تا ما تلاش کنیم پیش فرض هایمان را کشف کنیم، پیش فرض هایمان را بشکنیم و در مورد راهی برای برون رفت از این مخمصه منطقهای همفکری کنیم. نخستین و کشدارترین بی نظمی شناختی، رویکرد حاصل جمع صفر در برابر مسائل جهانی است. بسیاری همچنان معتقدند که حتی در دنیای به هم پیوسته ما - که در آن هر چیزی از تجارت و محیط زیست گرفته تا اطلاعات و حتی عواطف و احساسات جهانی شده هستند - میتوان با هزینه دیگران، دستاورد داشت، میتواند با محروم کردن همسایگان به امنیت رسید. این راه هرگز جواب نداده و جواب نخواهد داد. امنیت - مانند تغییرات آب و هوایی - مرز نمیشناسد و در نتیجه غیرقابل تقسیم است. اما این همه ماجرا نیست. نابرابری در قدرت، گستره جغرافیایی، منابع طبیعی، منابع انسانی و امثالهم در میان کشورهای منطقه ما منجر به نتایج فاجعه آمیزی شده است. برخی کنشگران جهانی به این نابرابریها و رقابتهای بی پایان در منطقه به عنوان یک فرصت نگاه میکنند، به عنوان زمینی حاصلخیز برای توسعه حضور نظامی شان و فروش تسلیحات شان به همه طرفها در منطقه نگاه میکنند. اما این حضور خارجی نه امنیت کنشگران بیرونی را تقویت کرده و نه امنیت منطقه را. در واقع، این حضور فقط منجر به فاجعه شده است، از سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرانی توسط ناو هواپیمابر یو اس اس وینسنس در سال ۱۹۸۸ گرفته تا ظهور افراط گرایی به عنوان یکی از پیامدهای طبیعی حضور آمریکا در عراق و افغانستان، پیامدی که ما در سال ۲۰۰۱ پیش بینی کرده بودیم. در خصوص تجارت سلاح، کشورهای حاشیه خلیج فارس، نزدیک به یک چهارم واردات جهانی سلاح را طی سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸ به خود اختصاص داده اند، یعنی در مقایسه با پنج سال قبل از این سال ها، نزدیک به دو برابر حد میانگین. جای تعجب ندارد که آمریکا بیشتر این سلاحهای مرگبار را فروخته است. اما سوال واقعی این است، آیا این فروش گسترده سلاحهای آمریکایی به منطقه، چیزی از ۷ هزار میلیارد دلاری را که به اذعان خود رئیس جمهور ترامپ در منطقه ما از سال ۲۰۰۱ به هدر رفته، جبران کرده است؟ اگر بخواهیم منصف باشیم، باید بگوییم قدرتهای جهانی بر این بی نظمی شناختی، انحصار ندارند. متأسفانه، هیچکس بر این بی نظمی سلطه ندارد. برخی از کنشگران منطقه ای، نابرابریها را فرصتی برای رسیدن به سلطه منطقهای میپندارند. تهاجم صدام حسین به ایران و کویت، محاصره قطر توسط عربستان سعودی و جنگ در یمن، نمونههایی از اشتباهات محاسباتی فاجعه آمیز برای استفاده از فرصتهای سوء تصور شده برای دستیابی به سلطه منطقهای هستند. بسیاری در این منطقه از فراوانی ثروت به دست آمده از دلارهای نفتی، معتقدند هر چیزی را میتوان خرید. به طور یقین، سلاحها - از جمله پیشرفتهترین آنها - را میتوان به وفور خریداری کرد. متأسفانه، حتی برخی از سیاستهای خارجی را میتوان با بالاترین قیمتهای پیشنهادی خریداری کرد. اما آیا میتوان امنیت را خریداری کرد؟ آیا میتوان ثبات را خریداری کرد؟ دوستان گرامی هیچیک از ما - و جامعه جهانی - از این پارادایم غالب منتفع نشده است. ما در ایران - درست مانند دوستانمان در قطر - معتقدیم که یک تغییر پارادایم اساسی در منطقه لازم است، تغییری بر اساس جرح و تعدیل شناختی و بازشناسی ضرورت امنیت منطقهای و همکاریها تحت پوشش سازمان ملل متحد. این چیز تازهای نیست، در واقع، ما از سال ۱۹۸۵، چنین پیشنهادی را مطرح کرده ایم. پیشنهاد اخیر رئیس جمهور روحانی در زمینه «ابتکار صلح هرمز» - یا اچ او پیای - استمرار تعهد دیرینه ما به چهارچوب جامع و فراگیر منطقهای برای همکاری سازنده است. ابتکار صلح هرمز بر مبنای بازشناسی مسئولیت همه کشورهای منطقه برای تضمین صلح، ثبات و شکوفایی در همسایگی ما و انتفاع از آن قرار دارد. این ابتکار بر اساس این فرض است که منطقه و دنیا منفعت مشترک و حیاتی در حفظ آزادی کشتیرانی و امنیت انرژی برای همه دارد. آرزوی ما از طریق ابتکار صلح هرمز، ترویج همبستگی، تفاهم دوجانبه و روابط صلح آمیز و دوستانه و همکاری میان همه کشورهای منطقه، تضمین تمامیت ارضی، استقلال سیاسی و مرزهای بین المللی همه کشورهای منطقه، همکاری برای ریشه کنی تروریسم، افراط گرایی و تنشهای فرقه ای، حل و فصل صلح آمیز تمامی تنشها و مناقشههای منطقهای از طریق افزایش ارتباطات و هشدارهای سریع است. برای رسیدن به این اهداف، ما پیشنهاد پایبندی به اصول مشترک، نظیر گفتگو و احترام متقابل، شرایطی که همه در آن فرصت برابر داشته باشند، احترام به حاکمیت یکدیگر، عدم پذیرش تهدید یا استفاده از زور، عدم تجاوز و عدم مداخله در امور داخلی و خارجی یکدیگر را مطرح میکنیم. ما در ایران معتقدیم یک رویکرد منطقهای جدید باید نتیجه مشورت جمعی باشد. رئیس جمهور روحانی دیدگاههای اصلی ما را با همه رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس در میان گذاشته و از آنها دعوت کرده این دیدگاهها را تقویت کنند و در اجرای آن مشارکت کنند. ما باید از نشستهایی مانند این نشست استفاده کنیم و در مورد اصول و نقشه راه، به صورت جمعی شور کنیم. ما میتوانیم طیفی گسترده از حوزههای همکاری را متصور شویم، از امنیت انرژی گرفته، کنترل تسلیحات، سامانههای هشدار سریع و ایجاد منطقه عاری از سلاحهای کشتار جمعی. ما میتوانیم پیشنهاد بدهیم و در مورد اقدامات اعتمادساز - از مدیریت آب گرفته تا امنیت هستهای یا حتی قراردادهای نظامی و بازدیدها - توافق کنیم. ما میتوانیم فرایند را شروع کنیم یا تلاش هایمان را با انعقاد یک پیمان جامع و فراگیر عدم مداخله و عدم تجاوز میان "اجتماع هرمز" به ثمر بنشانیم. ما میتوانیم در زمینه ایجاد کار ویژههای مشترک در خصوص اقدامات عملی برای توسعه تدریجی همکاریها با یکدیگر به توافق برسیم. ما باید بخشهای خصوصی و دانشگاه هایمان را در تدوین و اجرای این دیدگاهها درگیر کنیم. دوستان گرامی در حالی که بسیاری میتوانند استدلال کنند که یک تغییر پارادایمی بر مبنای همکاری منطقهای و اعتمادسازی امری غیرواقع بینانه است، اما آنها چیز زیادی ندارند برای پارادایم سیاست واقعی نشان دهند، پارادایمی که طی ۴ دهه گذشته بارها آزموده شده و شکست خورده است. در اینجا یک هشدار وجود دارد. مانند توافق هسته ای، هیچ ایده خوبی نمیتواند صرفاً توسط یک طرف دنبال شود و هیچ توافقنامهای نمیتواند صرفاً توسط یک طرف اجرا شود. رفتار کوته بینانه، مسری است. در حالی که همه میتوانستند از تغییر پارادایمی که برجام وعده آن را داده بود منتفع شوند - به عنوان یک مبنا و نه یک سقف - نمیتوان از یک طرف انتظار داشت جلو بیاید در حالی که دیگران مسیری مخالف را انتخاب کنند. ما فرصتی پیش رو داریم تا سرانجام و قاطعانه مسیر را تغییر دهیم، آن هم برای بهتر شدن نه تنها زندگی خود بلکه زندگی نسلهای آینده. ما باید از این فرصت استفاده کنیم، آن هم با شور و اشتیاق. متشکرم.