در همیشه روی یک پاشنه نمی چرخد
اگر ناآرامی های عراق لبنان و ایران در بستر داخلی و منطقه ای بررسی و تحلیل شود یک بار معنایی پیدا می کند اما اگر در بستر کلان نظام بین الملل بررسی شود معنای دیگر .
در سطح داخلی عموما متغیرهایی چون ناکارآمدی و سوء مدیریت و یا رشد سرطانی فساد و در سطح منطقه ای بکارگیری نسل چهارم جنگ موسوم به جنگ هیبریدی علیه محور مقاومت و ایجاد انقطاع در پیوستگی آن جلب توجه می کند اما در سطح نظام بین الملل و از این منظر این ناآرامی ها استمرار روندی است که از چند دهه پیش برای تغییر نظام های ضد سرمایه داری آغاز شده که در دوران جنگ سرد عمدتا نظام های کمونیستی و سوسیالیستی واقع در اردوگاه شرق را مورد هدف قرار داده بود و بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام بلوک شرق (که خود حاصل همین تلاش های هدفمند بود) ابتدا به کشورهای تازه استقلال یافته و سپس به خارج از آن گسترش یافته و زمانی انقلاب های رنگین و مخملی و زمانی دیگر بهار عربی به خود گرفت.
حتی به نظر می رسد وقتی خانم رایس وزیر امورخارجه دولت جرج بوش پسر از اصطلاح هرج و مرج سازنده در بحبوحه جنگ 33 روزه سال 2006 استفاده کرد مفروض اش تحولات مشابهی بود که پیش از این در مناطق تحت کنترل اتحادیه جماهیر شوروی سابق روی داده بودو اگر چه برای این اتحادیه مصیبت بار بود اما نظام های جدیدی که از دل آن بوجود امدند به سمت نظام سرمایه داری گرایش پیدا کردند که از هر نظر به نفع غرب و در راس آن امریکا بود.
اگر چه ماهیت این حرکت ها از یک قماش اند اما در حرکت های اخیر نقش و تاثیر شبکه های اجتماعی به مراتب چشمگیر تر بوده است که اغلب قریب به اتفاق پایگاه های اینترنتی این شبکه ها در قلب نظام سرمایه داری یعنی امریکا مستقر هستند و به واسطه نفوذی که بر این شبکه ها دارند به حرکت های اعتراضی جهت می دهند بدون اینکه رد پایی از خود بجا بگذارند.
بر این اساس اینکه گفته می شود حرکت های اعتراضی اخیر بی سر هستند و رهبر ندارند صحت ندارد بلکه این جهت دهی و هدایت و مدیریت حرکت های اعتراضی به گونه ای پیچیده است که با معیارهای سنتی قابل تشخیص نیست و عموما از طریق دستکاری غیرمستقیم در بخش ناخودآگاه مغز صورت می گیرد. هرچه زمان می گذرد نظام سرمایه داری از آنجا که دیگر همانند دوران جنگ سرد رقیبی برای خود نمی بیند افسارگیخته تر می شود و با سلطه ای که بر نظام اقتصادی و پولی جهان پیدا کرده است بی رحمانه از این سلطه و نفوذ خود برای مقابله با دشمنان, مخالفان و حتی رقبا حداکثرسوء استفاده را می کند و بر همین اساس مشاهده می شود که نه ایران و دوستان ان بلکه رقباء و حتی در مواردی متحدان امریکا نیز در معرض جنگ تحمیلی از سوی راستگرایان و نومحافظه کاران قرار دارند و کسانی که باج سبیل می دهند خود را از این جنگ دور می کنند و کسانی مثل ایران که باج نمی دهند در معرض فشارهای روز افزون قرار دارند.
با اینحال تجربه تحولات بین المللی نشان می دهد که هر تزی, آنتی تز خود را دیر یا زود در بطن خود بوجود خواهد آورد و به قول یک ضرب المثل ایرانی در همیشه روی یک پاشنه نمی چرخد.
----------------------------------------------
احمد کاظم زاده