پخش زنده
امروز: -
حضور 30 میلیون زائر در اربعین حسینی امسال و افزایش چشمگیر جمعیت نسبت به سال های گذشته نشان از آن دارد که قلوب آزادگان جهان در شُرُف آمادگی برای قیام عاشورایی منتقم خون حسین (ع) است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما قم، حدود 1380 سال از غم انگیزترین و ماندگارترین حادثه تاریخ می گذرد؛ روزی که در آن، خاک کربلا به خون پاک سلاله رسول خدا رنگین شد و تا ابد آبرو گرفت؛ خبیث ترین جنایتکاران زمان در آن روز به پیکار بهترین خلق خدا رفتند تا نور خدا را با فوت دهان خاموش کنند و اثری از حسین و حسینیان بر جای نگذارند؛ اما غافل از اینکه مکر خالق، فوق مکر مخلوق است و آتش عشق حسین را به حرارتی خاموش نشدنی در قلوب آزادگان جهان تبدیل خواهد کرد.
به گواهی تاریخ، نخستین زائر قبر مطهر سیدالشهدا (ع) ، جابر بن عبدالله انصاریست؛ صحابی بزرگ رسول خدا با قلبی مالامال از عشق به سرور و سالار شهیدان و با پای پیاده مسیر بیش از 1400 کیلومتری مدینه تا کربلا را طی کرد تا بنیانگذار مکتبی شود که امروز بزرگترین گردهمایی جهان اسلام را رقم زده؛ ندای لبیک یا حسین جابر، در طی 14 قرن گذشته نسل به نسل به گوش دلدادگان اباعبدلله رسیده و امروز از حلقوم بیش از 30 میلیون زائر اربعینی به گوش جهانیان می رسد.
آغاز سفر...
امسال برای پنجمین بار توفیق حضور در این همایش با شکوه نصیبم شد؛ همچون قطره ای ناچیز، به دریای بیکران عاشقان حسین پیوستم و پا در مسیر عاشقی گذاشتم.
از مرز که گذشتیم، با خودروهایی که برای انتقال زائران به نجف اشرف در نظر گرفته شده بود، به پابوسی امام عارفان، امیرمومنان، علی علیه السلام رفتم؛ پس از زیارتی دلنشین قدم در جاده دلدادگی گذاشتم و راهی کربلا شدم؛ همچون سال های گذشته تا چشم کار می کرد جمعیت سیاه پوش بود و موکب و خادمان عراقی که با لحنی التماس گونه در حال دعوت از زائران بودند تا دقایقی در موکب آنان استراحت کنند و پذیرایی شوند؛ در مسیرم به موکبی ایرانی رسیدم که از قضا خادمانش از اهالی قم بودند؛ بوی عطر چای و اسپند فضای چهل متری چادر موکب را پر کرده بود؛ جمعیت زیادی برای رفع خستگی سفرشان درگوشه و کنار موکب در حال استراحت بودند؛ پیرمردی با صفا نظر مرا به خود جلب کرد؛ با اینکه سن و سالی از او گذشته بود ولی با شوق فراوان با یک سینی چای در حال پذیرایی و خوش آمد گویی به زائران بود؛ از او در مورد هدفش برای این خدمت می پرسم و او با شوق بسیار زیاد پاسخ می دهد: سال هاست که دلم می خواهد برای زیارت بروم و کربلایی حسین صدایم کنند ولی هنوز قسمتم نشده؛ پای خدمت به زائران که وسط می آید می گویم این واجب تر است؛ 4 سال است که قرارم همین جاست؛ سپس اشک چشمانش را پاک کرد و یک استکان چای داغ را درمیان دستانم گذاشت وگفت: اگر رفتی سلام مرا به ارباب برسان.
اربعین کلاس آموزشی منتظران ظهور
پس از خداحافظی از او و طی چند کیلومتر، زن و شوهری جوان نظرم را جلب کردند؛ پشت کوله مرد جوان نوشته شده بود: « به نیابت از رهبر عزیزم»؛ خود را به آنها رساندم و پس از سلام و احوالپرسی از حس و حال و نظرشان در خصوص پیاده روی اربعین پرسیدم؛ خانم جوان می گفت: ما چند سالیست که توفیق حضور در این گردهمایی بی نظیر را داریم؛ سالهای اولی که می آمدیم امکانات به اندازه امروز نبود اما به لطف خدا و نظر آقا هر سال بهتر از پارسال است و استقبال مردم هم سال به سال بیشتر می شود.
مرد جوان در تکمیل صحبت های همسرش گفت: به نظرم این پیاده روی یک دوره فشرده آموزش برای آمادگی ظهور است؛ آنچه من در این پیاده روی می بینم چیزی جز همدلی و وحدت نیست؛ اینجا کسی نگاه جنسی به کسی ندارد و همه در امنیتی مثال زدنی به سمت هدفی مشترک در حرکت اند؛ خودخواهی های زندگی روزمره جای خود را به دیگر خواهی داده و هر کس به دنبال خدمت به دیگریست؛ اینها دقیقا همان مولفه های زندگی در دوران ظهور است؛ امنیت، همدلی، وحدت و نوع دوستی.
از آنها خداحافظی کردم؛ مشاهداتم می گفت که امسال تعداد جمعیت به طرز چشمگیری افزایش یافته بود و حتی نوع خدمت رسانی ها هم گسترده تر شده بود؛ یکی از این خدمات جدید پوشش مسیر با خدمات رایگان اینترنت بود؛ در بستر این خدمت جدید می توانستم هر از گاهی سری به دنیای مجازی بزنم و از آخرین اخبار و آمار اربعین مطلع شوم؛ وزیر کشور می گفت تعداد زائران از مرز دو میلیون نفر هم گذشته.
لحظه به لحظه و نقطه به نقطه مسیر پر بود از صحنه هایی که هر کدام دنیایی از معارف را در دل خود جای داده بود؛ امروز هر کسی که در این مسیر قدم گذاشته به تاسی از زینب کبری می تواند « ما رایت الا جمیلا» بگوید و به عاشق بودنش افتخار کند.
دیدن زیبایی های مسیر، سختی راه را برایم آسان کرده بود به گونه ای که اصلا متوجه گذر زمان نبودم؛ پلاک روی عمود ها عدد 345 را نشان می داد و من همچنان شوق ادامه مسیر داشتم.
همایشی که تجلی وحدت و همدلیست
پسر جوانی را دیدم که پرچم یا امام رضا بر دوش داشت و سر به زیر و آرام مشغول ذکر بود و مسیر را طی می کرد؛ به او نزدیک شدم و از او خواستم تا چند دقیقه ای در خصوص مراسم برایم بگوید؛ او می گفت: خداروشکر امسال برای سومین بار مشرف می شوم و بزرگترین آرزویم این است که در این مسیر از دنیا بروم؛ او می گفت: اینجا زیبایی هایی دارد که توصیفش امکان پذیر نیست؛ او می گفت: این پیاده روی نماد وحدت جهان اسلام است بنابراین من بیشتر دوس دارم در موکب های عراقی استراحت کنم و با آنان معاشرت کنم و از حس خوب برادری برایشان بگویم؛ او می گفت: یکی از نکات جالب این مراسم این است که مردم ایران و عراق کم کم دارند از هر نظر به هم نزدیک می شوند؛ نمونه اش را می توان در تلاش هر دو ملت برای یادگیری زبان کشور مقابل دانست؛ امروز عراقی های زیادی را می بینم که تا حدودی فارسی صحبت می کنند و ایرانی ها هم سعی می کنند با کلمات رایج زبان محاوره عراقی با آنها خوش و بش کنند؛
او می گفت: در مسیر زن جوانی را دیدم که به دختران خردسالی که دستمال به دست مشغول خدمت به زائران بودند گل سر هدیه می داد و با زبان عربی می گفت: «من ایرانی ام و شما را خیلی دوست دارم»؛ بچه ها با شنیدن این جمله و دیدن گل سرها چنان ذوقی می کردند که باورکردنی نبود؛ اینها اتفاقات مبارکی است که در حال وقوع است.
از او تشکر کردم و به راهم ادامه دادم؛ روز در حال تمام شدن بود و هوا کمی خنک تر شده بود؛ امسال هوای عراق گرم تر از سالهای گذشته به نظر می رسید اما گرمای شور حسینی از آن بیشتر بود.
باید به دنبال معارف ناب اربعین بود
به عمود 1070 رسیدم؛ جایی که در آن موکب مسجد مقدس جمکران برپا شده بود؛ جمعیت زیادی در آنجا مشغول استفاده از خدمات بودند و سخنران معروفی از قم نیز در آنجا مشغول سخنرانی و تحلیل آسیب ها و فرصت های پیاده روی اربعین بود؛ او می گفت: این گردهمایی بزرگ فقط برای زیارت و پیاده روی نیست چرا که این کار را در همه روزهای سال می توان انجام داد؛ آنچه در این مراسم با شکوه باید مد نظر باشد، خودسازی برای لبیک گویی به حسین زمان و برائت از یزیدیان عصر حاضر است؛ او می گفت: زائر اربعین باید در این مسیر تمرین ایستادگی، ایثار، تقوا و خصایل پاک انسانی کند تا بتواند لبیک گوی ندای هل من ناصر مهدوی شود؛ او علت افزایش عظمت پیاده روی اربعین هر سال نسبت به سالهای قبل را در ارتباطی عمیق میان قیام امام حسین (ع) و قیام امام عصر(عج) دانست و گفت: روزی که امر فرج فرا رسد، امام زمان از کنار خانه خدا خود را با امام حسین به دنیا معرفی می کند چرا که پیش از ظهور همه عالم به واسطه اربعین حسینی با امام حسین آشنا شده اند؛ او می گفت: اربعین معارف نابی دارد که عزاداری تنها بخش کوچکی از آن است؛ زائر اربعین باید به دنبال معارف عمیق این دریای خروشان باشد.
سفر ما هفت روزه بود و مشاهدات و شنیده ها فراتر از حد تصور؛ توصیف همه آن صحنه های زیبا چیزی نبود که در این چند سطر گزارش بگنجد.
بالاخره پس از پنج روز به کربلا رسیدیم؛ میعادگاه همه رهروان این مسیر که در آن نه رنگ و نژاد مطرح بود نه کوچکی و بزرگی و جنسیت و ملیت؛ اینجا همه نگاهها به سوی حرم بود و دلها روانه بین الحرمین.
در بدو ورود به کربلا موکبی عراقی نظرم را جلب کرد؛ مسئول موکب ابو مسلم نام داشت و کمی فارسی بلد بود؛ او با شور و هیجانی عجیب همچون مرغی پر کنده به دنبال زائران بود و از آنها می خواست مهمان موکبش باشند؛ با زبان عراقی و ایرانی به زائران می گفت: «هر غذایی میل داشته باشید در موکب نوکران شما مهیاست؛ از مرغ و کباب گرفته تا قیمه و آش و فلافل؛ حمام گرم است و جوراب تمیز به وفور در اختیار شماست؛ بر ما منت گذارید و افتخار نوکریتان را برای لحظاتی نصیب ما کنید».
لحن ملتماسانه اش بی اختیار اشک را از چشمانم سرازیر کرد؛ به سمتش رفتم و پس از سلام و احوالپرسی از علت این همه التماس پرسیدم؛ او می گفت من شیخ عشیره ام و شما می دانید که در عراق شیوخ جایگاه خاصی برای خود قائل اند اما ما با اهل بیت این حرفها را نداریم؛ پای حسین که در میان باشد همه ما نوکر نوکران اوئیم و همه جان و مال و هستیمان را فدای زائرانش می کنیم؛ او می گفت: هر سال به دنبال این هستم که نوع خدمت رسانی ام متناسب با علاقه و فرهنگ کشورهای مختلف باشد؛ مثلا در گذشته ما از صابون جامد در موکب ها استفاده می کردیم که متوجه شدیم ایرانی ها نسبت به این موضوع کمی حساسیت دارند، از این رو امسال صابون مایع در اختیار آنان گذاشته ایم که به آنان بگوئیم ما حتی به کوچکترین دغدغه های شما هم اهمیت می دهیم چرا که شما زائر حسینید و خاک پایتان طوطیای چشم ماست.
اینها تنها چند نمونه کوچک از دریای عجایب این پیاده روی بی نظیر بود؛ مسیر پر بود از جلوه های زیبا که دیدن برخی هایش آدم را شرمنده می کرد؛ از پیرزن قد خمیده و کودکان معصوم آب به دست گرفته تا معلولانی که خود را روی زمین می کشیدند و با اشتیاقی عجیب به سمت حرم ارباب می رفتند.
لبیک به حسین زمان، مهمترین ره آورد سفر اربعین
کم کم گنبدهای زیبای حرمین از دور نمایان شد و هر چه به بین الحرمین نزدیک تر می شدیم شور و حرارت زائران به طرز زائدالوصفی بیشتر می شد؛ نگاهم همچون میلیون زائر دلداده به گنبد زیبای حسین و قمربنی هاشم بود؛ با خود می گفتم در کربلا صدها امامزاده مدفون هستند که خورشید وجود امام آنها را در پرتو خود محو کرده اما امامزاده ای همچون حضرت عباس(ع) چه جایگاهی دارد که در کنار این خورشید تابان می درخشد و دلربایی می کند!
ذهنم متلاطم از دیده ها و شنیده های چند روز گذشته بود؛ با خود در اندیشه بودم که این همه زیبایی و شور و شعور را در کجای دنیا می توان دید؛ در کجای این کره خاکی سراغ دارید که 30 میلیون نفر با پای پیاده، بدون چشمداشت کمک های دولتی، با بذل جان و مال، پا در سفری طاقت فرسا بگذارند که در آن نه از هتل های چند ستاره خبریست، نه مکان های توریستی جذاب؛ اینجا مغناطیس حسین حرف اول را می زند؛ مغناطیسی که استاد دانشگاههای بزرگ دنیا را از آن سوی عالم و از میان پر قو به گوشه خیاباهای خاکی کربلا می کشاند تا به یزیدیان زمان ثابت کند اگر چه خاک سردی می آورد اما خاک کربلا که آغشته به خون خداست، حرارتی در قلوب آزادگان جهان بر پا کرده که تا ابد خاموش نخواهد شد؛ به راستی اگر این حرارت و شور و شعور و همدلی و یکرنگی زائران اربعین همچون سوغاتی ارزشمند ره آورد سفر چند روزه این زائران به دیار و کاشانه شان باشد، تحقق مدینه فاضله آخرالزمان و برپایی حکومت منجی عالم بشریت به حقیقتی دست یافتی در روزها و ماههای آینده تبدیل خواهد شد؛ السلام علیک یا اباالشهدا، آجرک الله یا بقیه الله.
جواد محمودی _ خبرگزاری صدا و سیما _ قم