به گزارش سرويس بين الملل
خبرگزاري صداوسيما؛ به نقل از روزنامه الاخبار ، شاید ترامپ فکر می کرد می تواند از حباب جنگ طلبی جان بولتون برای اعمال فشار به رقبا و همپیمانانش استفاده کند تا به نفع آمریکا از آنان امتیاز بگیرد در حالی که بولتون به بلندپروازی های ترامپ برای تجدید دوره ریاست جمهوریش نیز توجهی نداشت و در واقع حضور رئیس جمهوری ابله را فرصت مغتنمی جهت اجرای ماموریت خود برای برافروختن آتش جنگی می دانست که تنها به نفع تل آویو تمام می شود.
پایگاه اینترنتی روزنامه الاخبار در یادداشتی به قلم ولید شراره نوشت: برکناری جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا به دست دونالد ترامپ بار دیگر نشان داد دولت وی راهبرد روشنی در عرصه بین المللی ندارد. این اقدام، یعنی برکناری سومین نفر در این سمت از زمان انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری نشان می دهد برخی اعضای تیم ریاست جمهوری، از جمله وزارت دفاع، امور خارجه و شورای امنیت ملی که پست های حساسی را در نهادهای آمریکا بر عهده دارند، لازم نیست دیدگاه مشترکی در خصوص اوضاع بین المللی و سیاست هایی داشته باشند که باید بین آنها و رئیس جمهور برقرار باشد.
در همین زمینه پل پیلار، که 28 سال در ارتش و چند سال در دستگاه های امنیتی آمریکا خدمت کرده است، در یادداشتی در پایگاه "لوبلاگ" نوشت: "وقتی سیاست به جای آنکه نشانگر دیدگاه روشن کشورها درباره آمریکا باشد، در راستای اولویت اشخاص برای به دست آوردن پایگاه انتخاباتی در داخل کشور به کار گرفته شود، دیگر هماهنگی در مواضع رئیس جمهور و نامزد احراز یک پست در تیم وی، شرط اصلی انتخاب شخص نخواهد بود".
بولتون و ترامپ اختلافات زیادی درباره سیاست خارجی داشتند که بر کسی پنهان نبود و محور همه اختلافات مسئله توسل به جنگ برای اجرای طرح های سیاست خارجی آمریکا بود. مخالفت با حضور نیروهای آمریکایی در میادین جنگ در نقاط دور دست از جمله افغانستان، عراق و حتی سوریه و مداخله نکردن در جنگ های جدید به بهانه برقراری دموکراسی و غلبه بر استبداد مهمترین شعارهای سیاسی ترامپ در مبارزات انتخاباتی وی بود که در جلب آراء بخش قابل توجهی از رأی دهندگان آمریکایی سهیم بود. در حالی که بولتون به عنوان یکی از طراحان جنگ عراق در سال 2003 و کسی که از همان زمان خواستار حمله به ایران بود، از طرفداران اقدام نظامی فوری و گسترده علیه کشورها و قدرت هایی بود که از منظر وی دشمنان سلطه گری های آمریکا بودند و منافع این کشور و همپیمانان آن را به خطر می انداختند، اما این اختلافات مانع از انتخاب وی (به عنوان مشاور امنیت ملی) از سوی ترامپ نشد. در عین حال سیاست هایی که به توصیه بولتون در زمینه های مختلف اتخاذ شد و وی رضایت رئیس جمهور آمریکا را درباره آن جلب کرد، نتوانست اهداف مورد نظر را کسب کند و پیامدهای منفی بر انتخاب مجدد ترامپ برای دور دوم ریاست جمهوری در سال 2020 داشت و همین موجب شد با برکناری وی "حزب جنگ" مهمترین رکن خود را از دست بدهد.
شاید بی اطلاعی ترامپ از سیاست بین الملل و تحولات عمیق در موازنه قدرت، ملاحظات انتخاباتی متعدد وی را که البته ملاحظات راهبردی و سیاسی در آن جایی نداشت، مداخله شلدون آدلسون میلیاردر صهیونیست و یکی از مهمترین حامیان مالی کمپین انتخاباتی ترامپ، به نفع بولتون از عوامل انتخاب وی به عنوان مشاور امنیت ملی بود. ترامپ نمی توانست تا پیش از اجرای سیاست هایی که بولتون به آن توصیه می کرد، از نتایج این سیاست ها مطلع شود. آنچه برای وی اهمیت داشت انتخاب بولتون و اعلام رویکردهای افراطی بود که وی به عنوان رئیس جمهور مقتدری که آمریکا را به اقتدار پیشین خود باز خواهد گرداند، قصد داشت در پیش بگیرد. او بارها تلاش کرد خود را از مشاور تندرویش متمایز نشان دهد اما خوشحال بود که چنین مسئولانی وی را احاطه کرده اند. به گزارش رادیو مونتی کارلو ترامپ وقتی می خواست بولتون را به سران دیگر کشورها معرفی کند می گفت: "همه شما جان بولتون بزرگ را می شناسید. او شما را در هم خواهد کوبید و بر کشورهای شما چیره خواهد شد". شاید ترامپ فکر می کرد می تواند از این "حباب" برای اعمال فشار به رقبا و همپیمانانش استفاده کند تا به نفع آمریکا از آنان امتیاز بگیرد، در حالی که عمل به توصیه های آقای مشاور نتایجی در برداشت که رئیس جمهور آمریکا تمایلی به آن نداشت.
مثلا درباره ایران، بولتون و مایک پومپئو وزیر امور خارجه با هم دست به یکی شدند تا تاکتیک "اعمال فشار حداکثری" را ارائه کنند. آنها به گفته خود این راهبرد را از سیاست دولت ریگان علیه اتحاد جماهیر شوروی الهام گرفته بودند تا ایران را مجبور کنند در برابر شروط آمریکا تسلیم شود و حتی در بهترین سناریو، بدون نیاز به شلیک یک تیر، موجب سرنگونی نظام اسلامی این کشور شود. این طرح به عنوان جایگزین جنگ به رئیس جمهور آمریکا ارائه شد، اما اجرای آن با اعمال تحریم های سنگین علیه تهران، تلاش برای برهم زدن ثبات این کشور، استقرار نظامی در منطقه خلیج فارس و موافقت با تشدید تنش و توسعه طلبی های اسرائیل در تجاوزات (این رژیم) به سوریه، عراق و لبنان موجب شد امروزه منطقه در آستانه جنگی قرار گیرد که ممکن است در یکی از میادین درگیری های کنونی به راه بیافتد. ترامپ و دولت پنهان و بخشی از دولت آمریکا می خواهند "فشار حداکثری" به مذاکره با ایران یا امتیاز دهی این کشور بیانجامد. اما حزب ایدئولوژیک جنگ به نمایندگی بولتون، پومپئو و مایک پنس معاون رئیس جمهور آمریکا، خواستار جنگی هستند که توانمندی های ایران و زیر ساختهای آن را در هم بکوبد و ایران را به کشوری ویران تبدیل کند و مشخصا بولتون می خواهد با حمله به ایران، نابودی عراق، لیبی و سوریه این ماموریت تاریخی را تکمیل کند که اول و آخر به نفع اسرائیل تمام می شود. او محاسبات انتخاباتی برای خود ندارد و به بلندپروازی های ترامپ برای تجدید دوره ریاست جمهوریش نیز توجهی نمی کند. بی تردید بولتون حضور رئیس جمهوری ابله را فرصتی تاریخی برای اجرای این ماموریت می داند. همین امر درباره سایر اعضای حزب جنگ، یعنی مسیحیان صهیونیستی مثل پومپئو و پنس صدق می کند اما بولتون از همه اینان تندروتر است.
مقابله ایران و قاطعیت این کشور در برابر باج خواهی های آمریکا به ترامپ فهماند اقدامات تنش آمیز علیه ایران می تواند هر لحظه به سمت جنگ سوق پیدا کند. ترامپ می خواهد با تضعیف ایران همچنان علیه این کشور اعمال فشار کند تا در برابر خواسته هایش تسلیم شود البته بی آنکه آمریکا را به سمت جنگی جدید بکشاند که برای نابودی رویای راه یابی به دور دوم ریاست جمهوری ترامپ کفایت می کند. مداخله در چنین جنگی با اولویت از پیش تعیین شده ترامپ یعنی مهار چین و جلوگیری از پیشرفت این کشور همخوانی ندارد. او از اینکه بگوید خداوند وی را برای جنگ با چین برگزیده است باکی ندارد.
جنگ با قدرتی در حال پیشرفت، جوان و با نشاط، همزمان با درگیری های رعب آور در جبهه ای دیگر ناشدنی است. همین امر درباره مشارکت بولتون در بی نتیجه ماندن تلاش برای همگرایی با روسیه مطابقت دارد. ترامپ تلاش کرد به روسیه نزدیک شود تا حداقل در رویارویی با چین ، مسکو از وی جانبداری کند اما سفارشهای بولتون درباره سلاح های هسته ای و موشک های میان برد موجب شد آمریکا قراردادهایی منعقد کند که به بهای مسابقه تسلیحاتی با روسیه تمام شد، با چنین رویکردی آمریکا چطور می تواند روسیه را از چین دور کرده و از جانبداری این کشور برخوردار شود؟ بولتون در روند مذاکرات صلح افغانستان نیز نقشی مخرب داشت. این مرد هنوز هم فکر می کند آمریکا "قدرت خالق العاده ای" دارد اما این چیزی است که رسانه های آمریکایی اشاعه می دهند تا دیگر کشورها را مجبور کنند به خواست خود در برابر سلطه گری های آمریکا تسلیم شوند، هر چند وقایع دو دهه گذشته نشان داد این قدرت رو به افول است.
این اتفاقات عامدانه و تغییر موازنه قدرت همان چیزی بود که ترامپ را مجبور کرد از دست مشاور توهم زده خود خلاص شود هر چند او می داند خیلی ها در تل آویو و ریاض جای خالی او را حس خواهند کرد.