بین تل آویو و حزب الله، دستاورد مهم آن شکست صهیونیستها در معادله سلاحهای نقطه زن است. پایگاه اینترنتی روزنامه الاخبار چاپ لبنان در یادداشتی به قلم یحیی دبوق آورده است: هر چند اسرائیل میداند تجاوز به لبنان ممکن است با واکنشهایی فراتر از جنگ مواجه شود، این گزینه همچنان روی میز تصمیم گیری در تل آویو قرار دارد. این، هم به معنای وجود آمادگی اسرائیل برای تجاوز به لبنان و هم نشان تاثیرگذاری و ثبات مقاومت است که مانع این تجاوز میشود. در این یادداشت درباره جنگ افزارهای ویرانگر و نقطه زن سخن میگوییم که توان موشکی در صدر آنها قرار دارد. حتی اشغالگران نیز توان موشکی حزب الله را انکار نمیکنند. آنچه مانع استفاده از این موشکها میشود، تصمیم سیاسی رهبر مقاومت است که در برابر تجاوزگریها موضع دفاعی اتخاذ کرده است. یکی از مهمترین معضلاتی که دستگاه نظامی اسرائیل با آن رو به روست، دشواری پیروزی در جنگهای آینده است. همه رؤسای ارتش اسرائیل از زمان شکست در جنگ علیه حزب الله در سال ۲۰۰۶ تا آفیف کوخاوی رئیس کنونی آن با این مشکل رو به رو بوده اند. کوخاوی چهارمین رئیس ستاد ارتش بعد از جنگ است که مانند رؤسای پیش از خود، در جستجوی راه پیروزی و راههای تحقق و روشهای آن راه بود که اشارهای روشن به ناممکن بودن عبور از این معضل است. این مسئله خود یکی از درسها و عبرتهای بسیار مهم ناشی از آن جنگ به شمار میرود یعنی محدودیت توان نظامی برای پیروزی در برابر رژیمهای غیردولتی با هر بودجه نظامی و اولویت بندی مادی. اشغالگران این حقیقت را انکار نمیکنند و هیچ پژوهش یا مطالعات محافل عبری نیست که از اشاره به این موضوع به عنوان یکی از اصول معادله موجود خالی باشد. البته این معضل به عنوان مشکل آن هم چند سال بعد از جنگ، در برابر معضلات پس از آن کوچک است. همین باعث شده است دستگاه نظامی اسرائیل از کلمه پیروزی معنایی غیر از شکست دشمن از طریق نابودی یا تسلیم او بیابد و آن را به شکلی جدید توضیح دهد که عبارت است از دستیابی به هدف نظامی از جنگ صرف نظر از نتیجه کلی و ترتیبات سیاسی آن. به این ترتیب مسئولیت شکست در جنگ پیش از وقوع آن، به جای نهاد نظامی به دوش نهاد سیاسی گذاشته میشود. اما آنچه تحملش برای اشغالگران سنگین است، این است که با گذشت ۱۳ سال از جنگ، توان نظامی حزب الله فقط از نظر کمّی افزایش نیافته است بلکه از نظر کیفی نیز شامل در اختیار گرفتن توان تخریب و نقطه زنی با حاشیه خطای بسیار کم است ضمن آن که موشکهای نقطه زنی که مقاومت در اختیار دارد، احتمالا توانی بیش از توان بازدارندگی اشغالگران دارند. با استناد به این موضوع به خصوص که اخیرا در رسانههای عبری نیز به آن اعتراف شد، اسرائیل قبل از تجاوز به لبنان باید گزینههای خود را به خوبی بررسی و نه تنها توسل به جنگ بلکه روی آوردن به درگیری محدود را نیز مطالعه کند، چون مقاومت متعهد است که به هرگونه تجاوز، پاسخ مناسب بدهد. توان تخریبی حزب الله که از سازوکارهای پدافندی اسرائیل فراتر است، میتواند برای فرماندهی مقاومت دو هدف را محقق کند که قبلا میسر نبودند: وادار کردن اشغالگران به پرداخت بهای تجاوزگری و جلوگیری از تکرار این اقدام. بالطبع قصد نداریم توان ایذائی دشمن را کوچک جلوه دهیم، اما معادله بر اساس توان تخریبی حزب الله بنا میشود که سه عنصر دارد: امکانات مادی، توان تخریبی و راههای فراهم آوردن آن، توان اصابت دقیق همزمان با فرار از سامانههای پدافندی و مهمتر از همه، تصمیم سیاسی که در برابر استفاده از پاسخگویی اتخاذ میشود. از اینجا میتوان غوغایی را که اسرائیل به پا کرد و به تریبون سازمان ملل نیز رسید یعنی تلاش برای ممانعت از دستیابی حزب الله به موشکهای نقطه زن را دریافت. اما سوال این است که چرا اسرائیل از توان نظامی برای جلوگیری از دستیابی حزب الله به سلاحهای نقطه زن استفاده نکرد؟ آیا از ترس پیامدهای آن بود یا این که توان آن را نداشت یا هر دو مورد؟ در هر صورت این سلاحها به لبنان رسیدند و جایی فراتر از معادلات دشمن جا گرفتند. اسرائیل در جنگ نظامی فراگیر و مستقیم سال ۲۰۰۶, شکست خورد و حزب الله پیروز شد. ۱۳ سال بعد از آن، نتیجه یکی از جنگهای مهم اسرائیل علیه حزب الله یعنی شکست در معرکه سلاحهای نقطه زن مشخص شد، امری که پیامدهای منفی برای تل آویو و تصمیمات آن در قبال لبنان و نیز معادلات بین آن دو به ویژه در زمینه افزایش توان بازدارندگی لبنان خواهد داشت.