گزارش مکتوب
مردی که رهبر انقلاب تربیت فرزندانش را مدیون او بود
هانس کریستیان آندرسن قصه گوی بزرگ کودکان را شاید خیلی ها بشناسند اما حکایت پدر ادبیات کودک و نوجوانان ایران هنوز برای بسیاری از روشنفکران این دیار غریب و ناآشناست.
به گزارش خبرگزاری صدا وسیما مرکز یزد، غربت این مرد بزرگ را من در سالگرد درگذشتش از غربت مقبره اش فهمیدم. اواسط بلوار باهنر یزد در محله خرمشاه قبرستانی محصور دیده می شود که گاهی اوقات درش باز است. امروز هم از همان روزهاست؛ وارد قبرستان می شوم؛ کسی را جز خودم در این اطراف نمی بینم. یکشنبه است و تا چهار روز دیگر کسی سراغی از اموات نمی گیرد؛ پس باخیال راحت می توانم ساعتی اینجا بمانم.
راه رفتن روی سنگ ریزه های اینجا کمی دشوارست؛ از بین قبرهایی که گویا سالهای سال است صاحبانش را در برگرفته اند و مردگانی که خموشند و با عکس هایشان نگاهم می کنند، خودم را به انتهای قبرستان می رسانم؛ قبری با کاشیهای آبی رنگ که در کنارش نیمکتی گذاشته شده تا من سرگذشت مردی را مرور کنم که همه زندگی اش را صرف نوشتن کرد.
مروری بر قصه زندگی یک قصه نویس در حالی که به نیمکت تکیه داده ام و منتظر نشسته ام، با چند کتاب سرم را گرم می کنم.کتاب «آذریزدی؛ شیفته کتاب» را باز می کنم نویسنده درباره اش نوشته: مهدی آذر یزدی سال 1301 در محله خرمشاه یزد متولد شد. از کودکی عاشق کتاب بود اما در خانه پدری اش هیچ کتابی نداشتند. عشق و علاقه آذریزدی به کتاب سبب شد تا حتی زندگی اجتماعی او نیز تحت تاثیر قرار گیرد و او به خاطر عشق به کتاب تمام طول دوران زندگی خود را در تنهایی به سر ببرد.
حسین مسرت نویسنده یزدی او را اینطور معرفی کرده: آذریزدی در سال 1319، زمانی که 18 سال داشت، به کتابفروشیی در یزد رفت و در آنجا مشغول به کار شد و در سال 1322 و در سن 21 سالگی نیز به تهران هجرت کرد و به طور رسمی وارد عرصه چاپ و نشر کتاب شد.
کتاب دیگری که "زندگینامه آذر یزدی" است را مرور می کنم، نوشته اند: در 35 سالگی اولین کتابش را چاپ کرد مجموعه قصه های خوب برای بچه های خوب، کتابهایی که با استقبال زیاد کودکان و نوجوانان همراه بود و بیش از 30 بار به چاپ رسید. بعدها کتابهای دیگری هم چاپ کرد با اینکه افراد دیگری هم پا به عرصه نویسندگی کودک باز کرده بودند اما هر کتابی که از آذر چاپ می شد پر فروش ترین کتاب کودک بود؛ زبان ساده و ارتباط گیرایی که آذر با مخاطب برقرار می کرد او را محبوب بچه ها کرد.آذر 50 سال از عمرش را صرف نوشتن کرد و 38 کتاب چاپ کرد. مجموعه قصه های خوب برای بچه های خوب، قصه های ساده، قصه های قرآنی، شعر قند وعسل،داستانهایی تازه از قصه های کهن، گربه ناقلا، گربه تنبل و مثنوی از اوست.
آذریزدی کتابهای قدیمی از بزرگان ایران از جمله کلیله و دمنه و مثنوی را که فهمشان برای بچه ها سخت بود به زبان ساده برای بچه ها بازنویسی کرد. او داستانهای قرآنی را هم برای بچه ها ساده نوشت.
جایی گفته بود از آنجایی که من هیچگاه در زندگی ام ازدواج نکردم و فرزندی هم ندارم همه بچه های ایران را بچه های خودم می دانم و این کتابها را برای آنها می نویسم.
آذریزدی، پدر ادبیات کودک و نوجوانروبروی پدر قصه گوی بچه های سرزمینم نشسته ام و کودکیم را به خاطر می آورم تقریبا 25 سال پیش، زمانی که مثل خیلی از بچه ها با کتابهای او شبها به خواب می رفتم و با قصه هایش زندگی می کردم؛ قصه های خوب برای بچه های خوب. بزرگتر که شدم یک روز از تلویزیون او را دیدم در سفر رهبر معظم انقلاب به استان یزد، زمانی که معظم له به خوبی ایشان را به مردم معرفی كردند.
حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار با نخبگان استان درباره این نویسنده یزدی فرمودند: حال كه ایشان را میبینم، میگویم كه من خودم از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخشهایی را از این مرد و كتاب او میدانم ایشان در یك برهه از زمان، خلاء زنجیره فرهنگی كشور را پر كردند.
دوستانش نوشته اند بعد از صحبتهای آقا، استاد آرام چشمان خیسش را پاك میكرد. بعد با لحنی آرام و دوست داشتنی گفت: مقام معظم رهبری به كتابهای من آبرو دادند.
درباره اش نوشته اند او در حفظ ادبیات کهن این مرز و بوم گام بزرگی برداشت و چون اولین کسی بود که قلمش برای بچه ها نوشت او را پدر ادبیات کودک و نوجوان لقب دادند. بعد از 50 سال زندگی در تهران به یزد برگشت و چند سالی که در خانه اش بودکمتر کسی را می دید. همیشه سرش در کتاب بود، بزرگترین لذت او کتاب خواندن بود و می گفت با کتاب زنده است. سال آخر عمرش به کرج رفت تا دو کتاب ناتمامش را تمام کند اما او 18 تیر سال 88 به دلیل بیماری در یکی از بیمارستانهای تهران از دنیا رفت. به پاس زحمات این نویسنده محبوب روز درگذشت او به عنوان روز ادبیات کودک و نوجوان نامگذاری شد.
مشغول خواندن قصه زندگی اش هستم که صدایی سکوت قبرستان را می شکند و انتظارم را پایان می دهد، دوستان آذرهستند همانهایی که درباره اش بارها و بارها گفته اند.
محمود رهبران می گوید: استاد آذر یزدی حقیقتا یک چهره استثنایی بود، اوبسیار ساده زیست بود، به هیچ وجه اهل دنیا و مادیات و مال اندوزی و پست و مقام نبود و تنها چیزی که برایش مهم بود عشق به کتاب بود، او برای ادبیات کودک این سرزمین زحمات زیادی کشید و باید بیش از این یادش را زنده کرد.
عباس ملازینلی می گوید: روزی که آذر از دنیا رفت همگی نگران شدیم چون او کسی را نداشت و می خواستند او را در تهران به خاک بسپارند من با استاندار وقت یزد تماس گرفتم و از دغدغه هایمان گفتیم از اینکه یکی از بزرگان کشور که یزدیست چرا نباید در وطن خودش به خاک سپرده شود و خداراشکر با همکاری استاندار، آذر یزدی به یزد منتقل شد و در محله خودش به خاک سپرده شد.
سرگذشت تلخ مقبره آذر یزدیتیرماه 98 است و ده سال از درگذشت پدر ادبیات کودک و نوجوان می گذرد، روزهایی که همه خبرگزاری های ایران از زندگی، آثار و یاد آذر یزدی تیتر می زنند روزهایی که برای آذریزدی مراسم یادبود برگزار می کنند و دوستداران ادبیات یادش را گرامی می دارند. روزهایی که بچه های خوب برای پدر قصه نویسشان گل می آورند و از او به خاطر قصه های خوبش تشکر می کنند.
در یکی از همین روزهاست که من قرار است برای پدری که سالها برای خوابهای کودکی ام قصه نوشت، قصه ی تنهایی بنویسم؛ به مقبره اش نگاه می کنم قبری شکسته و رنگ و رو رفته که اطرافش آجر، شن و موزاییک های قبرستان ریخته شده؛ مقبره ای که ده سال پیش با کاشی های آبی رنگ تزئین شده بود و همان سال برایش نمادی طراحی شد؛ قرار بود دیوارهای محصورش برداشته شود و مکانی جذاب برای گردشگری یزد و هم محلی برای تجمع دوستداران ادبیات کودک و نوجوان باشد.
پیش خودم فکر می کنم شاید قبل از من، مصطفی رحماندوست،شاعر کودک و نوجوان هم روی همین نیمکت نشسته و حال مرا داشته که چند شب پیش در مراسم یادبود آذر یزدی گفت: یزد استاندار، فرماندار و شهردار دارد یا نه؟ اگر دارد که چرا این حال و روز مقبره آذر یزدیست.
مکانی فرهنگی، گردشگری یا قبرستانی محله ای؟فکر کردم شاید بهتر باشد با دبیر بنیاد آذریزدی تماس بگیرم تا علت عدم رسیدگی به این مقبره را جویا شوم. شکرانه می گوید: من هم به غربت این شاعر بزرگ حق می دهم؛ آذر یزدی یک شخصیت و سرمایه اجتماعی یزدی ست که متاسفانه فقط سالی یکبار فقط از او یاد می شود.
او در جواب این سوالم که چه کسی باید به این وضعیت رسیدگی کند، می افزاید: ما تلاش های فرهنگی مان را کرده ایم تا یاد او را زنده بداریم اما شهرداری، استانداری،فرمانداری، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن مفاخر یزد باید نسبت به این مسئله تصمیم گیری کند؛ او عدم همکاری هیئت امنای حسینیه خرمشاه برای حفظ قبرستان محله شان را علت این کم کاری می داند ومی گوید: ما از مردم عذرخواهی می کنیم و هنوز هم امیدوار هستیم که مسئولان اقدامی انجام دهند.
درد دلهایی که دلم می خواهد با شهردار یزد در میان بگذارم. عزیزی در پاسخ به تماسم می گوید: با توجه به تصمیم شورای اسلامی شهر یزد برای تکمیل طرح مقبره آذر یزدی در مراسم سالگردآذر یزدی هیئت امنای حسینیه خرمشاه یزد قول مساعد دادند که در چند روز آینده جلسه ای برای برطرف کردن موانع برگزار و توافق برای ادامه کار انجام شود.
از عزیزی درباره ادامه روند ساخت مقبره می پرسم او می افزاید: پس از توافق همکاری با هیئت امنای حسینیه خرمشاه، تا 20 روز آینده، دوباره روند ساخت پروژه آذر یزدی از سر گرفته می شود.
آذر، سرمایه ناملموس نسل های آینده مهدی آذر یزدی پدر ادبیات کودک و نوجوان خالق بزرگ "قصه های خوب برای بچه های خوب" اکنون همچون بزرگ قصه گویان جهان یک سرمایه ناملموس ملی است. آذر سال ها با قلمش خلا فرهنگی کشور را برای کودکان و نوجوانان سرزمینمان پر کرده و آثارش می تواند همواره غنی بخش ادبیات کودکان و نوجوانانمان باشد. این مهم البته نیازمند توجه بیشتر اهالی فرهنگ و ادبیات کشور بویژه مسئولان آموزش و پرورش است تا نامش برای همیشه برای کودکان و نوجوانان ما زنده بماند.
نویسنده : زهرا گنجعلی