پس از امضاي توافق هسته اي ميان ايران و پنج بعلاه يک با همه نقطه ضعف هايي که در احقاق حقوق هسته اي ايران داشت برجام به الگوي يک راه حل مناقشه از طريق مسالمت آميز تبديل و هم نگراني هاي بي مورد غرب از فعاليت هاي هسته اي ايران رفع شد و هم اينکه تهران توانست در تعامل اقتصادي با جهان در مسير رشد و توسعه اقتصادي گام بردارد.
اما زمانيکه ترامپ در 18 ارديبهشت 1397 امريکا را از برجام خارج و بر خلاف قطعنامه 2231 شوراي امنيت که پشتوانه توافق هسته اي بود تحريم هاي غير قانوني ويکجانبه خود را عليه ايران برقرار کرد جنگ تمام عيار اقتصادي امريکا عليه ايران آغاز شد و با تلاش دولتمردان امريکايي براي به صفر رساندن صادرات نفت ايران و قطع تراکنش هاي بين المللي بانکي کشور اين جنگ به اوج خود رسيد.
دولت امريکا براي موثر واقع شدن تحريم ها و به صفر رساندن صادرات نفت ايران سناريوي حمله به نفتکش ها در فجيره وسپس درياي عمان را رقم زد و سپس با نسبت دادن چنين اقداماتي به ايران ناوگان هاي جنگي خود را به منطقه اعزام کرد. تا عملا با ايجاد بي ثباتي در خليج فارس از صدور نفت ايران جلوگيري نمايد.
امريکا به اين اقدامات بسنده نکرد و در اقدام جنگ طلبانه ديگري پهپاد فوق پيشرفته خود را وارد حريم هوايي ايران کرد و وقتي با مقاومت بازدارنده تهران روبرو شد به اين درک رسيد که ايران مرعوب رويکرد تهاجمي امريکا نشده است.
در ادامه هم انگليس به ياري امريکا آمد و به بهانه نقض تحريم هاي اتحاديه اروپا عليه سوريه، نفتکش گريس 1 حامل نفت ايران را در تنگه جبل الطارق توقيف کرد. اين اقدام غيرقانوني انگليس کاملا مشخص بود که حاوي اين پيام به ايران است که اگر تسليم مطالبات ترامپ نشود امنيت صادرات نفت ايران را بر هم خواهند زد.
آيا تمامي اين اقدامات را مي توان چيزي جز اقدامات جنگ طلبانه ناميد؟ هر ناظر بي طرفي با نگاه به اين تحولات با اين راي موافق خواهد بود که امريکا مسيري تنش آفرين وجنگ طلبانه را عليه ايران آغاز کرده است هر چند در شعار مي گويد ما خواهان جنگ عليه ايران نيستيم. و البته جنگي نخواهد شد اما چنين اقداماتي همان آثار مخرب و چه بسا شديدتر را بر ايران خواهد گذاشت که ممکن است جنگ بر جاي بگذارد.
در برابر چنين اقداماتي ايران بايد چه مي کرد؟ بايد دست روي دست مي گذاشت وتسليم مي شد يا از حيثيت و منافع ملي کشور بر اساس حقوق قانوني خود دفاع مي کرد و با اقدامات بازدارنده امريکا و متحدانش را از هرگونه اشتباه محاسباتي يا ادامه ترورسم اقتصادي برحذر مي داشت؟ هرعقل سليمي مي پذيرد که تهران بايد راه دوم را طي مي کرد و مقاومت بازدارنده را در دستور کار قرار مي داد.
اما اکنون چه اتفاقي افتاده است؟ ترامپ و متحدان جنگ طلبش با مقاومت بازدارنده ايران روبرو شده اند و جهان نيز بر حقانيت ايران صحه گذاشته است. اين وضعيت ترامپ و تيم جنگ طلبش را در انزوا قرار داده و شکست رويکرد جنگ طلبانه او را آشکار کرده است.
در چنين شرايطي تيم جنگ طلب ترامپ وارد فازد يگري از سياست هاي تهاجمي خود عليه ايران شده است اما اين بار با عمليات فريب وجابجايي نقش ها، وانمود مي کند که در حال اقدامات بازدارنده در برابر اقدامات جنگ طلبانه ايران است!
طرح تشکيل ائتلاف نظامي دريايي براي جلوگيري از هدف حمله قرار گرفن نفتکش ها از سوي مقام هاي امريکايي يکي از اين ترفندهاست که عمليات فريب امريکا را آشکار مي کند.
امريکا اگر به راستي خواهان جنگ وبي ثباتي نيست، ناوگانهايش را از منطقه خارج نمايد و اجازه دهد که کشورها خود تصميم بگيرند که نفت ايران را خريداري نمايند يا به تحريم هاي غير قانوني و يکجانبه و غير قانوني امريکا بپيوندند.
ترديدي نيست که هر گونه اقدامات غير قانوني امريکا عليه صادرات نفت ايران، همان اقدام جنگ طلبانه بوده و براي ايران راهي جز اقدامات بازدارنده باقي نخواهد گذاشت. در چنين شرايطي توپ در زمين امريکا و متحدانش است که محاسبه کنند که براي جلوگيري از صادرات نفت ايران تا کجا پيش خواهند رفت و قطعا مسوليت پيامدهاي اقدامات بازدارنده ايران بر عهده ترامپ و تيم جنگ طلب اوست.