احداث خط راه آهن از حیفا تا ریاض و ابوظبی ؛ از حرف تا عمل
ادعای منابع صهیونیستی مبنی بر ساخت خط آهن از حیفا تا ریاض و ابوظبی، فقط برای مصرف داخلی نتانیاهو، بن سلمان و بن زائد مطرح می شود و قابلیت اجرای چنین طرحی با چالش ها و تردیدهای زیادی روبروست.
در روزهای اخیر منابع صهیونیستی روی عادی سازی روابط با مثلث عربستان، امارات و بحرین تبلیغات زیادی کرده اند و در آخرین مورد بحث ساخت خط آهن از حیفا تا ریاض و ابوظبی مطرح شده است. سوالی که در ابتدا مطرح می شود این است که این خبرسازی ها و افشاگری ها با چه اهداف و اغراضی همراه است و دوم اینکه ایا این طرح ها تا چه حدی جدی و قابل اجرا هستند؟
در پاسخ به سوال نخست می توان گفت که یکی از اهداف مهم از این خبرسازی ها نیازهای داخلی است که طرف های درگیر دارند. به عبارت روشنتر طرف صهیونیستی الان چند ماهی است که در فضای انتخاباتی به سر می برد و قرار است دومین انتخابات پارلمانی این رژیم در کمتر از 6 ماه در شهریورماه برگزار شود حال آن که نتانیاهو تقریبا همه برگه های خود را در انتخابات قبلی سوزانده و لذا با مانور دادن روی عادی سازی روابط با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در تلاش است نوعی برگه تبلیغاتی برای خود درست کند و از این طریق این پاسخ را به منتقدانش دهد که این رژیم منزوی نشده بلکه نفوذ و حضور خود را تا خلیج فارس گسترش داده است.
در طرف مثلث سعودی ، اماراتی و بحرینی هم باز چنین نیازی احساس می شود و هرسه طرف از اینکه در فروش فلسطین آن هم به بهای اندک مشارکت کرده اند به شدت تحت انتقادهای گسترده داخلی و خارجی قرار گرفته اند و لذا با مانور دادن روی طرح های همچون ایجاد خط راه آهن از حیفا تا ابوظبی و ریاض می خواهند با نشان دادن در باغ سبز به منتقدان حداقل قدری از این انتقادها بکاهند.
اما در خصوص جدی یا امکان عملی بودن یا نبودن یک چنین طرح هایی می توان گفت که در چارچوب طرح موسوم به معامله قرن یکسری اهداف بلندپروازانه طراحی شده که از جمله آنها طرح نئوم در عربستان که بوسیله محمد بن سلمان مطرح شده است. با اینحال چند فاکتور هست که درباره عملی شدن این طرح های بلندپروازانه تردید ایجاد می کند: نخست اینکه در گذشته هم بارها وعده اجرای یک چنین طرح هایی داده شده و حتی قرار بود خطوط لوله های آب در سطح منطقه کشیده شود اما بعدها کنار گذاشته شد.
دوم اینکه طرح های جدید زمانی وعده می شود که راه حل جامع برای حل بحران ها از جمله بحران فلسطین داده نمی شود و این بدین معنی است که بی ثباتی همچنان ادامه خواهد یافت و در یک چنین فضایی امکان اجرای یک چنین طرح هایی ضعیف می شود.
سوم اینکه این طرح ها از سوی جناح های حاکم در امریکا، فلسطین اشغالی، عربستان ، امارات و انگلیس مطرح شده است و حتی از حمایت جامع و کامل در هیچ یک از این کشورها برخوردار نیست و این بدین معنی است که اگر جناح های حاکم در انتخابات امریکا، انگلیس و فلسطین اشغالی شکست بخورند و یا در کشورهای غیردموکراتیک همچون عربستان بوسله رقباء از قدرت ساقط شوند امکان تداوم نخواهند داشت و از این نظر پایه های این طرح ها لرزان و به مثابه خانه روی آب است.
-------------------------------
احمد کاظم زاده