چرا بايد کشورهاي منطقه در کنار ايران باشند؟
امريکا با تهديد نظامي عليه ايران درصدد کنار زدن تنها مانع طرح بالکانيزه کردن منطقه است و همين نکته خطر موضع بي طرفي کشورهاي منطقه را گوشزد و ضرورت ايستادن در کنار تهران عليه ترامپ را گوشزد مي کند.
ترامپ پس از گذشت يک سال از راهيابي به کاخ سفيد امريکا را به بهانه وحشتناک بودن توافق هسته اي با ايران، از برجام خارج کرد وبه اميد دستيابي به توافق جامع تري که شامل محدودسازي برنامه موشکي و کاهش نفوذ ايران در منطقه بشود، تحريم هاي يکجانبه را مجددا عليه تهران اعمال کرد.
ترامپ همچنين با تهديد به صفر رساندن صادرات نفتي ايران، امنيت ملي کشور را با تهديد روبرو کرد و براي جلوگيري از واکنش تهران، دست به تحرکات وتهديد نظامي زد که از جمله اين اقدامات مي توان به اعزام ناو هواپيمابر آبراهام لينکلن به منطقه اشاره کرد. همچنين خبرهايي منتشر مي شود که امريکا در حال تقويت حضور نظامي خود در منطقه واعزام نيروهاي بيشتر به خليج فارس است.
امريکا مدعي است که تقويت حضور نظامي اش در منطقه با هدف بازدارندگي و اهرم فشار براي وادار کردن ايران به آمدن پاي ميز مذاکره است. اما با اين حال اين احتمال مي رود که با تحريک گروه جنگ طلب "بي" (بولتون، نتانياهو، محمدبن سلمان و محمدبن زائد) هر آن آتش جنگ در منطقه شعله ور شود.
در چنين فضايي که احتمال حمله نظامي امريکا به عنوان يک گزينه مطرح است، سوال اينجاست که موضع کشورهايي مانند عراق، ترکيه، مصر، پاکستان، افغانستان، سوريه و ديگر کشورهاي منطقه و حتي کشورهايي چون عربستان که رفتار غيردوستانه اي عليه ايران در پيش گرفته اند چه بايد باشد؟
پيش از پاسخ به اين پرسش، ضروري است که به پرسش ديگري پاسخ داده شود که اصولا هدف امريکا از تهديد و به زانو در آوردن ايران چيست؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت منطقه غرب آسيا(خاورمیانه) جغرافیایی متکثر از هویت های گوناگون قومی، مذهبی و نژادی دارد. این امر در کنار اهمیت ژئوپلتیک و منابع عظيم انرژي، اهمیت فوق العاده ای به این منطقه بخشیده و اين در حالي است که اشغال فلسطين و تاسیس رژيم جعلی اسرائیل در سال 1948 اين منطقه حساس را وارد تونل بحران و تنش کرده است.
در کنار چنين رويدادي، ترسيم مرزهاي کشورهاي منطقه براساس توافق سایکس-پیکو در سال 1914؛ اين زمينه را داشته است که قدرت هاي خارج از منطقه به ويژه امريکا به بهانه هاي مختلف از جمله حمايت از حقوق اقوام و مذاهب در امور کشورهاي منطقه دخالت و منافع خود را تامين نمايد. با اين حال وقوع انقلاب اسلامي در ايران و تاکيد آن بر استقلال و اتخاذ سياست هاي مستقل سبب شد تا امريکا از همان اوان انقلاب اسلامي با طرح هاي گوناگون از جمله کودتا و تحريک صدام به حمله به ايران و جنگ تحميلي، انقلاب اسلامي را با شکست روبرو کند. اما پيروزي ايران در جنگ تحميلي وايستادگي آن در برابر فشارهاي خارجي و حرکت به سوي تقويت قدرت دفاعي و اقتصادي و نفوذ آن در ميان ملت هاي منطقه به استحکام نظام منجر شد و اين در حالي است که پس از 11سپتامبر 2001 و لشکر کشي امريکا به افغانستان و عراق وبه تبع آن شکل گيري دولت هاي مردمي در دو کشور، منافع امريکا در منطقه کاهش و قدرت ايران با شکل گيري محور مقاومت تقويت شد.
هم زمان با اين تحولات رژيم صهيونيستي نيز که پيش از اين در پي تحقق اسراييل بزرگ از نيل تا فرات بود در سال 2000 اولين شکست خود را در مقابل حزب الله تجربه کرد و مجبور به فرار از جنوب لبنان شد. اين رژيم در سال 2006هم در جنگ 33 روزه دومين شکست خود را و پس از آن در جنگ 22 روزه با نيروهاي مقاومت فلسطيني در نوار غزه سومين شکستش را تجربه کرد و با اين اتفاقات معادله جديدي در منطقه شکل گرفت که بر اساس آن، هر چه رژيم صهيونيستي رو به زوال مي رفت محور مقاومت تقويت مي شد.
در چنين شرايطي بود که به نظر مي رسد در دوره دولت اوباما، زمينه هاي بحران ساز در طرح سايکس پيکو مورد توجه امريکا قرار گرفت و اين کشور در فاز اول با به جود آوردن گروه تروريستي داعش و ايجاد اختلافات قومي ومذهبي در عراق و سپس سوريه در مسير تجزيه اين دو کشور وتضعيف محور مقاومت گام برداشت. بد نيست اشاره شود که خود ترامپ رئيس جمهور فعلي امريکا نيز اعتراف کرد که دولت اوباما داعش را به وجود آورد و البته اين اعتراف به اين معني نبود که او بخشي از اين طرح نيست. چرا که او در حال حاضر فاز دوم اين طرح را دنبال مي کند که به آن اشاره خواهد شد.
در واقع سال 2011 نقطعه عطف اجراي طرح هاي جديد امريکا در مسير تشکيل خاورميانه جديد بود بطوريکه اين کشور وقوع اعتراضات مردمي در تونس وسپس کشيده شدن اعتراضات به مصر وچند کشور عربي و افريقايي را بستري براي طرح خود قرار داد وبا فروکش کردن اعتراضات در تونس و مديريت آن درمصر، فضايي را فراهم آورد تا بحران در سوريه و عراق با پديد آوردن انواع واقسام گروههاي تروريستي از جمله داعش ادامه پيدا کند.
توصيفي که مقام هاي امريکايي در آن مقطع از اين گروهها داشتند اين بود که اين گروهها به دليل دورکردن سني ها از قدرت به وجود آمده اند و بر مبناي همين ادعا زمينه انتقال کمک هاي مالي وتسليحاتي و انتقال هزاران مزدور تکفيري از سراسر جهان به عراق وسوريه فراهم شد. اين اتفاقات با گسترش مناطق تحت کنترل داعش به تهديدي جدي براي سقوط بغداد تبديل شد واين در حالي بود که امريکا از هرگونه کمک براي نجات بغداد خودداري کرد و در چنين شرايطي ايران به در خواست دولت هاي عراق وسوريه وارد عمل شد و با بسيج نيروهاي مردمي خطر داعش و ديگر گروههاي تروريستي را از دو کشور برطرف نمود.
ترديدي نيست که حضور ايران در دو جبهه عراق وسور علاوه بر تامين امنيت دو کشور امنيت ايران را نيز تامين مي کرد چرا که سقوط سوريه وعراق به معناي درگير شدن ايران در مرحله بعدي بود. وپس از ايران هم ديگر کشورهاي منطقه درگير چنين وضعيتي مي شدند تا نتيجه کار يعني تجزيه کشورهاي منطقه بر اساس متغيرهاي قومي ومذهبي حاصل شود.
اما کمک ايران به عراق و سوريه باعث شکست اين طرح شد. اما اين به معني کنار گذاشتن اين طرح نبود. در دوره ترامپ اين طرح با تمرکز بر ايران و تلاش براي تضعيف کشور از طريق خروج امريکا از برجام و تمرکز بر محدودسازي برنامه دفاعي موشکي و ايجاد شکاف ميان ايران وکشورهاي منطقه با کاستن از نفوذ ايران در منطقه دنبال شد و دولت ترامپ اين بار براي موفقيت اين طرح در تلاش است بطور مستقيم از طريق تهديد نظامي و احتمالا مداخله نظامي وارد عمل شود.
ترديدي نيست که اگر امريکا احساس کند مداخله نظامي در ايران به پيروزي اش منجر خواهد شد دست به اين اقدام خواهد زد و ترديدي نيست که طرح بالکانيزه شدن منطقه نتيجه چنين وضعيتي خواهد بود. چرا که اگر تنها مانع چنين طرحي در منطقه با شکست روبروشود، فروپاشي کشورهاي ديگر منطقه چون عراق، سوريه، لبنان، ترکيه، پاکستان، افغانستان، عربستان و يمن و ديگر کشورهاي منطقه سهل تر خواهد بود.
بنابر اين روشن است که تهديد ايران به معناي تهديد همه کشورهاي منطقه است و همان دلايلي که سبب شد تا ايران در ميدان عراق وسوريه براي شکست فاز اول اين طرح وارد عمل شود همان دلايل همراهي کشورهاي منطقه با ايران عليه فاز دوم طرح امريکا را ضروري مي کند.
اينکه يکي از کشورهاي منطقه تصور کند با موضع بي طرفي امنيت خود را تامين خواهد کرد انديشه اي باطل و نشان ساده انگاري وضعيت است چرا که تمامي نشانه ها از اين حکايت دارد که امريکا منافع خود و رژيم صهيونيستي را در طرح بالکانيزه کردن منطقه مي بيند و البته موفقيت امريکا در اجراي اين طرح پايان کار نيست چرا که بعد از آن هم کشورهاي جديد تا دهها سال درگير جنگ بر سر مسايل ارضي و مرزي جديد و منابع آب و انرژي و دهها مسئله از اين نوع خواهند شد. نگراني از چنين وضعيتي است که ضروري مي سازد همه کشورهاي منطقه يکصدا اين پيام را به گوش ترامپ برسانند که حمايت از ايران و در کنار ايران بودن به معناي حفظ امنيت خودشان است.
-------------------------------------------
رضا محمدمراد
جنگ نظامی آمریکا و اسرائیل را نابود خواهد کرد و آمریکا در باتلاق جنگ فرو رفته است.