پخش زنده
امروز: -
قسمت جالبِ ماجرا جایی بود که پیرمرد کفاش، جیب هایش را گشت و 15 هزار تومان را به آن خانم داد و گفت: شرمنده، دشتِ امروزم همینه و بعد پیاده شد و رفت.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز ایلام؛ دوران ابتدایی یادتان هست؟! در پایان هر کدام از درس های کتاب فارسی امان، لغاتی بود که باید معنایشان را حفظ می کردیم؛ مثل: "انصاف= رحم، عدالت، مروت"، "مهر= محبت، مهر= محبت ... " آری! هر کدام از این لغات را چند بار تکرار می کردیم، تا حفظمان شود. ما لغات زیادی را حفظ کردیم؛ اما چقدر در زندگی از این حفظیات استفاده کردیم، سؤالی بود که برای پاسخ آن، تصمیم گرفتم چند ساعت از روزم را با مردم شهرم سپری کنم؛ بنابراین یک تاکسیِ دربست گرفتم و بدون این که خودم، سرِ بحث را با کسی باز کنم، فقط به حرف های سرنشینان تاکسی گوش دادم تا از دغدغه ها و مشکلات مردم شهرم باخبر شوم و از آن شنیده ها نتیجه بگیرم.
داخل شهر به راه افتادیم، یک خانم میانسال و یک پیرمرد کفاش که با اندامی نحیف و لاغر و سر و وضعی سیاه و واکسی سوار شدند؛ اما دو، سه دقیقه ای که از مسیر را که طی کردیم، چیزی نگفتند تا این که یک آقای حدود 40 ساله در حالی که با تلفن همراهش حرف می زد وارد تاکسی شد." "آقای محترم! شما دوست و رفیق. اصلاً تاج سرِ ما، داداش بزرگ ما، ولی باور کن با این قیمتی که می گید یک ریالی ای که صرف نمی کنه هیچ، ضرر هم میده. قیمت ها روز به روز تغییر می کنه شما که خودتون در جریان هستید. اگه با این قیمت به شما بفروشم، خودم فردا می تونم با همین نرخ از کارخونه بخرم؟"
زن 40 ساله ای که با چهره ای ناراحت و غمگین کنار من نشسته بود با شنیدن این حرف ها در حالی که اشک داخل چشمانش جمع شده بود، کیسه ی پلاستیکی که یک تیکه گوشت کوچک داخل آن بود را از زیر چادرش بیرون آورد و گفت: تا قبل از شنیدن این حرف ها تمام سعیم را کردم تا کسی این کیسه، پلاستیک رو نبینه؛ اما الان می خوام ببینید که همه به بهانه ی تغییر قیمت ها و گرانی و تحریم چقدر بی انصاف شدن و وضعیت بازار رو به هم ریختن.
سپس ادامه اداد: دختر 10 ساله م امسال روزه گرفته و بُنیه ی قوی ای هم نداره، هوس آبگوشت کرده و خودم هم برای سلامتیش نگرانم، این تیکه گوشت را با 20 هزار تومانی که پس انداز داشتم، خریدم که شاید بخوره، قوت بگیره.
آن آقا با نگاهی معنادار، در حالی که مشخص بود حق را به خود می داد، کرایه اش را حساب کرد و پیاده شد و رفت.
اما قسمت جالبِ ماجرا جایی بود که پیرمرد کفاش، جیب هایش را گشت و 15 هزار تومان را به آن خانم داد و گفت: شرمنده، دشتِ امروزم همینه و بعد پیاده شد.
یکی از روحانیون معروف شهرمان که معمولاً بحث های کارشناسی برنامه های معارفی صداوسیما را هم انجام می دهد و او هم وسط های ماجرا رسید و تا حدودی در جریان داستان قرار گرفته بود، گفت: این مرد کفاش که در عین نیازمندی هر آنچه را که داشت به همنوع خودش بخشید، مصداق بارز ایثار بود که در کلام خداوند نیز به آن اشاره شده است.
"حجت الاسلام حشمت الله رستمی" ادامه داد: در دین اسلام، مصالح افراد از یکدیگر جدا نیست و همه مثل حصاری نیرومند و یک پارچه، نگهبان و نگهدار هم هستند و وظیفه دارند که به نیازمندیهای یکدیگر مانند نیاز ها و احتیاجات خصوصی خودشان رسیدگی کنند.
"وی" درباره رعایت انصاف در تجارت و معاملات نیز گفت: یکی از احکام تجارت، رعایت انصاف در انجام معامله و پرهیز از گران فروشی یا فریب دیگران به بهانه های مختلف است. متأسفانه این گناهان رواج زیادی در جامعه پیدا کرده که آثار مخرب و زیان باری به دنبال دارد. اگر تاریخ را مرور کنیم، می بینیم که مهم ترین عامل انحطاط و فروپاشی اخلاقی قوم شعیب، گران فروشی و رعایت نکردن انصاف در معامله بود. بنابراین، جامعه ی اسامی باید از این واقعه ی تلخ تاریخی عبرت بگیرد و در برابر این آفت بزرگ اقتصادی هوشیار باشد.
اما در این میان صحبت های یک جوان دانشجو هم در نوع خود جالب بود.
او می گفت: مردم ما در حوادث طبیعی و سیاسی خیلی خوب ظاهر می شوند و با همدلی به یکدیگر کمک می کنند اما در مسائل اقتصادی درست عمل نمی کنند. مثلاً اگر کالایی گران می شود با این تصور که اگر امروز بخرند جلوی ضرر و زیان خرید فردا را گرفته اند به مراکز خرید هجوم می آورند و حتی باعث گران تر شدن کالاها می شوند.
با این حال جامعه شناسان بر اين باورند که نبايد مردم را مورد سرزنش قرار داد؛ چرا که اين يک واکنش کاملا عادی است. وقتی کالايی گران می شود و احتمال کمياب شدن آن وجود دارد، مصرف کنندگان به تکاپو می افتند تا نياز قابل پيش بينی خود را تامين کنند. همانند کسانی که به هنگام بروز حوادث طبيعی، هرکاری می کنند تا جان خود را نجات دهند.
اما در اين ميان برخی از اقتصاددانان به اين شيوه رفتاریِ جامعه انتقاد کرده و معتقدند، مردم در هر صورت به يک بازی دو سر باخت ورود کرده اند و با مراجعه به بازار و خريد کالاهايی بيش از حد نياز، زمينه افزايش بيشتر قيمتها را فراهم می آورند به گونه ای که استانی مانند ایلام رکورد دار گرانی می شود و گران ترین استان کشور لقب می گیرد.
موضوعی که پای سودجويان را هم به ميان می آورد؛ به گونه ای که آنان با دميدن بر شيپور گرانی، مردم را روانه بازار می کنند و به سودجویی بیشتر می پردازند.
نکته قابل تأمل این است که سودجويان به درستی، رفتار و کنش شهروندان را تحليل کرده و می دانند با اعلام خبر گرانی و يا القاء آن می توانند افکارعمومی را تا مدتها با خود همراه کرده و با ماهی گرفتن از آب گل آلود، صاحب سودهای نجومی شوند.
"حمید حیدرپناه" از جامعه شناسانی است که در تحليل اين ماجرا به بُعد آموزشی و ساختارهای تربيتی اشاره می کند و مي گويد: واکنش هايی که مردم ما نشان می دهند نتیجه ی نداشتن تمرين رفتار گروهی در فضای مدنی است. وقتی شما می خواهيد کالايی را نخريد، بايد با ديگران رفتاری هماهنگ و مشترک داشته باشيد، ما به فرزندانمان کار گروهی نياموخته ايم تا در بزرگسالی يک صدا و همدل، رفتاری مشترک را از خود به نمایش بگذارند و به عنوان مثال در چنین مواقعی کالايی را هرقدر که نياز داشته باشند، نخرند تا قيمت آن پايين بيايد. بنابراين هر کدام سعی می کنند به صورت انفرادی پيش گام شده و در به دست آوردن کالای بيشتر توفيق داشته باشند.
و اما تقریباً هر روز شاهد اخباری مانند: "تشدید نظارتها بر بازار ایلام؛ با متخلفان برخورد قاطع میشود"، "فعالیت ۴ گشت تعزیرات حکومتی ایلام برای نظارت بر عرضه کالاها" و ... در رسانه های مختلف هستیم، موضوعی که در عمل، به پایین آمدن نرخ کالاها و تنوع قیمت ها کمکی نمی کند.
از مدیرکل صنعت، معدن و تجارت استان دلیل این امر را جویا شدم.
"یارالله نصیری" در پاسخ به این سؤال گفت: بخشی از دلایل افزایش قیمت ها به خاطر روند صعودی بالا رفتن تقاضا است. بار روانی و فرهنگی بر این گرانی تاثیر دارد و متاسفانه یکی از معضلات ما عدم شفافیت قیمت است . باید قبول کنیم که جنگ اقتصادی شکل گرفته و افراد سودجو شرایط بازار را سخت کرده اند.
وی در خصوص راهکارهای تنظیم بازار در این شرایط ، تصریح کرد: با استمرار عرضه، کنترل شبکه توزیع منتخب و نحوه تامین کالا از تولید کننده و وارد کننده تا زنجیره مصرف ، بازار قابل کنترل است و تعادل نسبی در بازار ایجاد می شود.
"هواسیان، رییس اتاق اصناف استان" هم میگوید قیمتها با کمترین نوسان روبهرو خواهد شد و اصناف تمام سعی خود را خواهد کرد تا مردم با گرانی روبهرو نشوند.
در هر حال، این اوضاع بازار است که عملکرد مسئولان را در خصوص نظارت و کنترل قیمت ها رد یا تأیید می کند.
به ایستگاه آخر گزارش رسیدیم، اینجا که می رسیم قدری فرصت داریم تا با خودمان خلوت کنیم و با ورق زدن دفتر خاطرات مان در گذشته های نه چندان دور این دیار که همدلی، سادگی، قناعت، مهربانی و انصاف به زندگی هایمان زیبایی و آرامش داده بود، دنبال گمشده هایمان بگردیم.
به امید رسیدن همه، به مقصدی به نام آرامش...
*** زهرا پور اسماعیل