پخش زنده
امروز: -
چینی ها در ادبیات سیاسی خود ، ایران را یک قدرت منطقه ای می دانند و ان را سدی در مقابل نفوذ امریکا در خاورمیانه تلقی می کنند
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما؛ در میان کشورهای وارد کننده نفت از ایران بنظر می رسد چین بیش از سایرین در مقابل فشارهای امریکا مقاومت کرده است. این کشور قبل از اعمال تحریم های امریکا روزی ۶۵۰ هزار بشکه نفت از ایران خریداری می کرد. پس از اعمال تحریم های امریکا این کشور مشمول معافیت امریکا شد ولی میزان خرید نفت ان از ایران به ۳۶۰بشکه در روز کاهش یافت. پس از پایان مهلت معافیت ها ، صادرات نفت ایران به چین ادامه دارد اما میزان ان معلوم نیست.
آن چه مسلم بنظر می رسد این است که پکن مخالف تحریم های یکجانبه امریکا و به تبع آن تحریم های فراسرزمینی(ثانویه) این کشور است و لذا به رغم فشارهای موجود، این کشور به خرید نفت از ایران به هر طریق ممکن ادامه خواهد داد.
چرا چین مخالف تحریم نفتی ایران است
سوالی که در اینجا مطرح می شود آن است که چرا چین مخالف تحریم نفتی ایران است و این مخالفت از چه علت بنیادین پیروی می کند؟ منظور از علت بنیادین علت اصلی رفتار یک کشور در قبال یک مساله است. فرضیه این نوشتار ان است که مخالفت چین با تحریم نفتی ایران در چارچوب منافع ملی این کشور و بخشی از یک بازی بزرگ بین چین و امریکا در عرصه جهانی است.
نظریه پردازان رئالیسم تهاجمی معتقدند:
1- بین قدرت های بزرگ برای تبدیل شدن به قدرت هژمون رقابت دائمی وجود دارد.
۲- انها به جابجایی قدرت و یا چرخه افول و ظهور قدرت ها اعتقاد دارند و این افول و ظهور را ناشی از افزایش قدرت یکی و کاهش قدرت دیگری طی زمان می دانند.
۳- از دید رئالیست های تهاجمی قدرت نظامی کشورها مهم ترین وجه قدرت انهاست و سایر وجوه قدرت وقتی اهمیت دارند که به پشتوانه ای برای قدرت نظامی تبدیل شود. پس آن چه نشانه قدرت یابی یک کشور است رشد ان کشور در حوزه نظامی است.
4- یک اقتصاد قوی می تواند در ارتقا و تداوم قدرت نظامی یک کشور بسیار مهم باشد. به همین دلیل کشور های با توانایی نظامی بالا و پایدار معمولا از توانمندی اقتصادی بالایی برخوردار بوده اند.
5- سلطه بر مناطق مختلف جهان باعث هژمونی جهانی می شود در غیر این صورت فقط شاهد هژمونی منطقه ای خواهیم بود. بعبارت دیگر هژمونی جهانی از طریق سلطه بر مناطق جغرافیایی مختلف حاصل می شود.
انطباق تئوری با مورد
اگر بخواهیم مساله مخالفت چین با تحریم نفتی ایران و در نتیجه تدوام خرید نفت ایران توسط چین را در چارچوب نظریه رئالیسم تهاجمی تفسیر کنیم چند نکته به ذهن متبادر می گردد:
1- بینش فلسفی امریکایی ها بر "پایان تاریخ" استوار است و لذا انها لیبرال دمکراسی را بهترین سبک زندگی و ایالات متحده را رهبری برازنده برای حفظ و تداوم این الگو می دانند.
۲- بینش فلسفی چینی ها بر " بی پایان بودن تاریخ" و متاثر از ان افول و ظهور قدرت ها و سبک های زندگی استوار است. از این منظر آن ها معتقدند نه لیبرال دمکراسی پایان تاریخ خواهد بود و نه امریکا آخرین رهبر. سبک زندگی چینی با عنوان "بهشت روی زمین " و نظام بین المللی مورد نظر چین یعنی "جهان هماهنگ" می تواند جایگزین لیبرال دمکراسی و نظام هژمونیک امریکایی شود. این بینش های فلسفی متفاوت باعث رقابت جدی بین چین و ایالات متحده (امریکا بر حفظ وضع موجود و چین بر بر هم زدن وضع موجود تاکید دارد) تبدیل شده است.
3- امریکا قدرت هژمون در نیمکره غربی است و سعی دارد این هژمونی را به مناطق مختلف تسری دهد تا به هژمون جهانی تبدیل شود. سراسر اسیا شامل شرق ، جنوب شرق، و غرب اسیا اکنون به جولانگاه امریکا برای نیل به این هدف تبدیل شده است.
۴- چین بعنوان یک قدرت نوظهور دقیقا مسیر عکس ایالات متحده را در پیش گرفته است. این کشور در صدد است با بهره گیری از ابزارهای مختلف، نفوذ خود را در اسیا و افریقا گسترش دهد و عرصه را بر ایالات متحده تنگ نماید. طرح موسوم به" یک جاده یک کمربند" یکی از وجوه تلاش های چین در این زمینه به شمار می رود.
۵- از دید پکن فشار های اقتصادی امریکا بر چین چه در شکل افزایش تعرفه های گمرکی بر کالاهای چینی و چه در شکل منع چین از خرید نفت ایران ، نوعی تلاش از سوی واشنگتن برای تضعیف بنیه نظامی چین محسوب می شود؛ چراکه تضعیف توانمندی اقتصادی چین منجر به تضعیف توانمندی نظامی این کشور خواهد شد. بعبارت دیگر به همان شکل که هدف امریکا از تحریم نفتی ایران ماهیت سیاسی -امنیتی دارد هدف این کشور از تحریم اقتصادی چین و ممانعت از ورود نفت ایران به چین نیز ماهیت سیاسی -امنیتی دارد. امریکا سعی دارد با سست کردن پایه های اقتصاد چین مانع از تبدیل قدرت اقتصادی چین به قدرت نظامی این کشور شود و این مهم در نهایت به تضعیف توانایی چین برای رقابت با امریکا تبدیل می شود.
البته باید به این نکته نیز توجه داشت که هم اکنون حجم تجارت چین و امریکا رقمی بالغ بر 700میلیارد دلار در سال است. صادرات چین به امریکا 550 میلیارد و صادرات امریکا به چین حدود160 میلیارد دلار است. این در حالی است که حجم تجارت ایران و چین رقمی نزدیک به 35 میلیار دلار در سال است که 19 میلیارد دلار ان صادرات ایران به چین و نزدیک به 14 میلیارد دلار ان صادرات چین به ایران است.
6- در این کشاکش ایران اهمیت فوق العاده ای برای چین دارد:
- نفت ایران اقتصاد چین را تغذیه می کند و یک اقتصاد قدرتمند ، پشتوانه عظیمی را برای ارتقای توانمندی نظامی چین فراهم می کند و پکن را در رقابت با واشنگتن برای هژمون شدن تقویت می کند. در همین حال ایران یک بازار استثنایی برای سرمایه و کالاهای چینی محسوب می شود و این به نوبه خود در تقویت بنیه اقتصادی چین اهمیت دارد و همانگونه که گفته شد تقویت بنیه اقتصادی تقویت بنیه نظامی را به همراه دارد.
- ظهور و گسترش نفوذ ایران در غرب اسیا مانع جدی برای تسلط امریکا بر این منطقه و بر عکس عامل تسهیل کننده مهمی برای چین جهت نفوذ در این منطقه محسوب می شود. چینی ها در ادبیات سیاسی خود ، ایران را یک قدرت منطقه ای می دانند و ان را سدی در مقابل نفوذ امریکا در خاورمیانه تلقی می کنند.
- درزمانی که احتمال درگیری نظامی بین قدرت های بزرگ بدلیل پیامدهای ویرانگر ان دور از ذهن به نظر می رسد تلاش برای تسلط بر مناطق مهم جهان جهت تضعیف موقعیت رقبا یکی از خصلت های رفتاری قدرت های بزرگ است . از این منظر ، منطقه خلیج فارس یک منطقه ثروت ساز در جهان محسوب می شود. سلطه بر این منطقه نه تنها باعث کاهش نفوذ رقیب بلکه ابزاری برای خود جهت فشار بر دیگران خواهد بود. بعبارت دیگر همیشه دو دست برای فشردن و در هم شکستن گلو و گردن دیگران وجود دارد و سلطه بر خلیج فارس می تواند به عاملی برای فشردن گلوی دیگران در زمینه انرژی محسوب شود. برداشت پکن ان است که امریکا با حضور در خلیج فارس چنین تصور شومی را در ذهن می پروراند و لذا همکاری با ایران می تواند این سیاست امریکا را با چالش مواجه کند.
نویسنده: نوذر شفیعی استاد روابط بین الملل و صاحب نظر در حوزه چین