پخش زنده
امروز: -
روزها می گذرد ازمثلهای مردم که می گفتند پیرمرد نابینا " نقش برآب می زند و گره برباد "
به گزارش خبرگزاری صدا وسیما مرکز زنجان ؛ می گویند به عمل کار برآید نه به حرف
همان هایی می گویند که گوژپشت قصه ما را سالها از کار وتلاش منع می کردند
آدمهایی که یا همت را کم درنظر گرفتند یا آدمها را دست کم
همین حوالی اطراف شهرتاریخی سهرود زنجان ، که به فیلسوفان ومردان تاریخیش مشهور است
پیرمردی را دیدم که هنوز پس از یک قرن زندگی نان را به قوت بازوانش می خورد
مشهدی علی 99 ساله ، گوژ پشت قصه ماست همانی که این روزها عصا به دست حکایتهای واقعی ازتولید را برای همه روایت می کند
اومی گوید : تولید وچرخش آن شاید پول بخاد و ابزار اما اگر همت و خواستن درکار نباشد بی ثمر خواهدبود .
مزرعه اش را بیل می زند و رودخانه پرآب را برای آبیاری زمینهایش لایروبی می کند .
قصه ازهمین جا شروع می شود او همه این کارها راچشم بسته وروشن دلانه انجام می دهد
مشهدی وهمسرش هردو نابینا هستند اما به گفته خودشان هرگز کاری نبوده که انجام نداده باشند .
مشهدی علی می گوید : ازبچگی ودرسن کم دراثر حادثه ای چشم هایش را ازدست می دهد واین اشتراک او وهمسرش است چراکه در60 سالگی با همسرش ازدواج می کند که اوهم درسالهای اولیه زندگیش نابینا شده است .
درنبود دیده ها مشهدی وهمسرش زندگی را به رونق رسانده اند .
چای وآب و جاروی خانه و مزرعه ای که نان خانه است همه به دست دو پیرمرد وپیرزن روشن دل اداره می شوند
دراین همه زیبایی مزرعه و طبیعت بهاری وچهچهه بلبلها ، این دو روشن دل همت بلند ، عصای دست دیگری هم دارند وآن تنها فرزند خانواده است که 9 دهه با پدر نابینا فاصه سنی دارد .
پسری که شیرینی روزهای اهل خانواده شده است و10 سال بیشتر ندارد .
حسین می گوید: پدر ومادرم مرا خیلی دوست دارند وهمیشه سعی کرده ام به حرفشان گوش کنم .
مشهدی می گوید: دل است که زندگی را می چرخاند نه چشم
او می گوید: انسان اگر روزی که خداوند برایش مقدر کرده را قبول کند وبه تلاشش ادامه دهد حتما ارامش خواهد داشت
همسرش هم که بیش از 30 سال است همراه مشهدی شده می گوید: راحترین زندگی را کنارهم تجربه می کنیم وعصای دست هم شده ایم .
مشهدی وهمسرش می گویند : تابه حال محتاج کسی نبوده اند .
مسیر تاکستان کوچک را پیرمرد با بیل وعصا طی می کند گنجشکها آواز سرمی دهند و پیرمرد 99 ساله سهروردی را بازهم به زندگی امیدوارتر
اومی گوید: لذت بخش ترین لحظه زندگی کارکردن است .
اهالی روستا که مثل مشهدی درحال کار درمزرعه هستند اورا باصفاترین اهل روستا می دانند .
دردورهمی عصرانه خود چای تعارف می کنند واز همت پیرمرد نابینا می گوید.
مشهدی مظفر ازهمین اهالی است اومی گوید: مشهدی علی تابه این رسیده ما ندیده ایم بیکارمانده باشد ، او همیشه به دنبال روزی حلال بوده است .
اگرچه زمینی که این همه برایش کارمی کند به یک هکتار هم نمی رسد اما شاید زیباترین گلستان وتاکستان دنیا باشد .
دلش کار چشمها ی نداشته را به بهترین نحوبه انجام رسانده است
مشهدی علی می گوید: دوست دارم هرسال تاکستان خوب ثمر دهد چراکه نیمی از محصولش را نذر اباعبدالله کرده ام وازنیم دیگر هم زندگی می گذرانم .
روزها می گذرد ازمثلهای مردم که می گفتند پیرمرد نابینا " نقش برآب می زند و گره برباد "
البته بیراه هم نمی گفتند یک به صد آدمها می توانند روایتگر عملهای روزگارشوند نه مثلها
ومشهدی علی همت را جایگزین مثلها کرد
و زمزمه می کند با خود : شعر ترکی " زمستان چکمینن بلبل بهارین قدرینی بیلمز " بلبلی که زمستان را تجربه نکرده قدربهارراهم نخواهد دانست .
او حال پس از لایروبی و آب رساندن به تاکستان دست به وضو شده است ، عادت زندگیش این است درکنار زیباییهای که با دل وجان می بیند نه به دیده ، نماز شکر به جا آورد .
این گوژپشت قصه ما خستگی را با شکر از خود به دور می کند ، پیرمرد ی به عمر یک قرن که بی شک با بلند همتیش ، الگوی خوبی برا چرخ تولید ونبودها وکمبودهای این روزهای جوانان است .
این پیر گوژپشت کهن گشته شاخ گل
باز از صبا به صنعت باد صبا شده ست
نویسنده : معصومه امینی