پخش زنده
امروز: -
زینب حسن نصرالله: خیلی ها نمی دانند که ما برخی اوقات او را تنها چند بار در طول یکسال می بینیم، اما این حقیقت دارد.
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاری صدا و سیما به نقل از پایگاه خبری العهد لبنان، دختر سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، در سخنانی درباره زندگی شخصی سید حسن نصرالله او را فردی متواضع و فروتن توصیف کرد و گفت تنها چند بار در سال با پدرش دیدار میکند.
زینب حسن نصرالله، در حاشیه اجلاسی که در تهران درباره نقش زن در اسلام برگزار شده بود، به تشریح جنبه های رابطه خود با پدرش پرداخت.
وی در گفتگو با العهد در این باره، گفت: «پیش از جنگ ژوئیه (33 روزه در سال 2006) اوضاع خوب بود و می توانستیم به راحتی با پدر دیدار کنیم و ناهار یا شام را در کنار او باشیم. تصاویر زیبایی از دوران کودکی در ذهن ما حک شده است، تصاویری مانند وقتی که از مجالس ابا عبدالله الحسین (ع) در تابستان باز می گشتیم. در این مجالس من در کنار او می نشستم و با یکدیگر شیر سرد میل می کردیم، اما پس از این جنگ، به دلیل تهدیدهای اسرائیل وضع تغییر کرد.»
زینب درباره روابط خود با پدرش می گوید: «وقتی 10 ساله بودم، بسیار به او تعلق خاطر داشتم. وقتی که پدر مدت زمان زیادی از ما دور بود، بسیار رنج می کشیدم. من افتخار می کنم که دختر او هستم. او مایه افتخار من است. شاید من شایسته داشتن چنین جایگاهی نباشم. قطعا رابطه من با او و علاقه من به ایشان، رابطه پدر و دختری است، به دور از جایگاه ایشان. اما به هر حال ماهیت جایگاه و فعالیتش، مرا از بسیاری از مسائلی که یک دختر دوست دارد با پدرش در آنها سهیم باشد، محروم می سازد، اما امیدواریم خداوند همه آنچه که ما به عنوان یک خانواده تحمل می کنیم، در نظر بگیرد.»
وی افزود: «بزرگترین درسی که از پدرم گرفته ام، تواضع است. او انسان کاملا متواضع و پاکدامنی است و این یکی از صفات اهل بیت و عالمان بزرگ است. در اینجا به عنوان نمونه می توانیم به امام خمینی (ره) اشاره کنیم. با همه شأن و بزرگی که از آن بهره می برد، به پاکدامنی و ساده زیستی او نگاه کنید؛ این همان چیزی است که در پدرم دوست دارم و فکر می کنم این همان صفتی است که باعث می شود مردم نیز او را دوست بدارند. آنها از تواضع و نوع دوستی او سخن می گویند.»
دختر دبیرکل حزب الله لبنان درباره شرایط اقتصادی زندگی خود نیز گفت: «ما از طبقه متوسط جامعه هستیم و خدا را شکر می کنیم که فقیر نیستیم، البته این به دلیل آن نیست که من فرزند فلانی هستم، بلکه زندگی از درآمد همسرم سپری می شود. حتی اگر درآمد خوبی داشتیم و می توانستیم در رفاه کامل زندگی کنیم، پدرم می آمد و به ما می گفت که این شکل زندگی ممنوع است و ما باید مراعات دیگران را بکنیم. حتی پدرم خود نیز به خاطر جایگاهی که دارد، می تواند در رفاه بیشتری زندگی کند، اما او تواضع و زندگی کاملا عادی را دوست دارد. البته قطعا او زیر زمین و در زندان زندگی نمی کند و هر چه نیاز داشته باشد از آن برخردار است و زندگی او در همه جنبه ها عادی است، به جز آنچه به رفت و آمدها و دیدارهایش مرتبط باشد که اینها با تدابیر امنیتی انجام می گیرد. من نیز به عنوان یک مادر و همسر، زندگی عادی دارم، خرید می کنم و در حال اتمام دروس حوزوی خود هستم.»
وی در ادامه درباره شهادت برادرش، هادی نیز گفت: «به عنوان دختری دوازده ساله در زمان شهادت هادی، چیز زیادی را به خاطر نمی آورم، اما شخص بسیار خدوم و متواضعی بود. رابطه خاصی با پدر و مادرم داشت و از هر آنچه سبب آزردگی آنها می شد، دوری می کرد. به یاد دارم پس از شروع فعالیتهایش در مقاومت، مدت زمان طولانی در کنارمان نبود. سپس در یکی از شبها شنیدم که با مادرم صحبت می کند. از خواب پریدم و شروع به بوسیدن او کردم و او نیز هدیه ای برایم آورده بود. آینه ای شیشه ای بود که موزیکی پخش می کرد. تا به امروز آن را نگه داشته ام. شهادت او تاثیر زیادی داشت و جای خالی بزرگی بر جای گذاشت.»
زینب حسن نصرالله در پایان سخنان خود گفت: «قطعا پدرم دلش برای خانواده خود تنگ می شود و دوست دارد آنها را ببیند و در کنار آنها وقت بگذراند، اما با این وجود، او شرایط خود را پذیرفته و با آن وفق یافته است و ما نیز همگی این مسئله را درک می کنیم. ما می دانیم که این وظیفه ماست که شرایط را بپذیریم. خیلی ها نمی دانند که ما برخی اوقات او را تنها چند بار در طول یکسال می بینیم، اما این حقیقت دارد. این مسئله راحتی نیست بویژه اینکه من دختر او هستم و رابطه ویژه ای با او دارم، اما باید به این مسئله توجه کنیم که فقط حضور او در کنار ما یک نعمت است. او فقط به ما تعلق ندارد، بلکه به همه امت اسلامی متعلق است.»