ترامپ هیچ طرحی برای حل مسئله فلسطین ندارد
آنچه به عنوان طرح معامله قرن ترامپ مطرح است چیزی جز وادار کردن کشورهای عربی به سکوت در برابر بازگذاشتن دست رژیم صهیونیستی برای اشغالگری بیشتر نیست.
یکی از وعده های انتخاباتی ترامپ در سال 2016 ادعای داشتن طرحی برای پایان دادن به کشمکش چندین ده ساله بر سر مسئله فلسطین بود که از آن به عنوان معامله قرن یاد کرد. ترامپ در اظهار نظرهای خود نشان داد که به تشکیل دو کشور بر اساس قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل از جمله قطعنامه 242 که بر تشکیل کشور فلسطینی در مرزهای 1967 به پایتختی قدس شرقی تاکید دارد اعتقادی ندارد.
ترامپ در فوریه 2017 در دیدار با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در کاخ سفید، از کنار گذاشتن سیاست سنتی آمریکا در زمینه صلح خاورمیانه، یعنی ایده تشکیل دو کشور و دوملت فلسطین و اسرائیل سخن گفت. او گفت: من به طرح ایجاد 'دو کشورگ و 'یک کشور ' نگاه می کنم. و آن طرحی را ترجیح می دهم که دو طرف می خواهند.
اما ترامپ در طول گذشت دو سال از ریاست جمهوری خود نشان داد که تنها چیزی که برای او اهمیت ندارد رضایت طرف فلسطینی است و تنها ضامن حل مناقشه برای او رضایت رژیم صهیونیستی است. رئیس جمهور امریکا در همین چارچوب سفارت کشورش را به قدس انتقال داد و این شهر را به عنوان پایتخت اسراییل معرفی کرد.
تیم همراه او از جمله مایک پمپئو وزیر امور خارجه نیز راه حل های گذشته از جمله بازگشت آوارگان فلسطینی، قدس و برچیدن شهرک سازی در کرانه باختری و طرح تشکیل دو دولت و در کل همه طرح های گذشته را که در طول چند ده سال گذشته برای حل مناقشه مطرح شده را قدیمی و شکست خورده دانستند.
پمپئو نهم آوریل در جلسه استماع کمیته بودجه سنا با تاکید بر اینکه کلیه طرح های گذشته برای حل مناقشه شکست خورده است افزود: میلیون ها نفر-ساعت برای تدوین راه حل دو کشوری صرف شده است که تاکنون جواب نداده است و معلوم نیست به این زودی هم جواب بدهد.
سوال اینجاست که اگر طرح هایی که حد اقل سه دهه بر روی آنها بحث شده؛ از پشتوانه قطعنامه های شورای امنیت و حقوق نسبی فلسطینی ها و توافق هایی چون اسلو برخوردار است و به گفته پمپئو قابل اجرا نیست، چگونه ممکن است طرحی ارائه شود که همان حقوق نسبی فلسطینی ها نیز در آن پایمال می شود و ترامپ انتظار دارد در این مدت کوتاه باقیمانده از دوره ریاست جمهوری اش اجرا شود؟
به نظر می رسد در همین چارچوب هیچگاه به طور روشن از جزئیات این طرح سخن گفته نمی شود و بطور تکراری به زمان آینده موکول می شود که آخرین مورد آن ادعای اعلام جزئیات این طرح پس از انتخابات پارلمانی کنیست بود.
در واقع می توان گفت فرصت طلبی ها و اقدامات رژیم صهیونیستی در طی این مدت از جمله اعلام اصول سه گانه نتانیاهو طی این فرصت سازی هاست که به طرح معامله قرن شکل می دهد. نتانیاهو دقیقا در اصول سه گانه خود به سه اصل تسلط برکرانه باختری ، اشغال قدس و حفظ شهرک نشین ها اشاره می کند. درست همان اصولی که تیم همراه ترامپ هم مطرح می کنند.
با این استدلال به نظر می رسد آنچه به عنوان طرح معامله قرن از آن صحبت می شود چیزی جز فرصت سازی برای رژیم صهیونیستی با هدف گسترش اشغالگری و تثبیت موجودیتش در سرزمین های عربی و وادار کردن کشورهای عربی به سکوت در برابر آن نیست. در واقع ترامپ برای نتانیاهو یک خیابان یکطرفه ای را فراهم کرده است که در برابر سکوت و چشم پوشی ناظران، به سرعت از آن عبور کند وبه نقطه ای برسد که دیگر قابل برگشت نیست.
به نظر می رسد به همین دلیل تشکیلات سازشکار خودگردان فلسطین به ریاست محمود عباس اکنون اعتراف می کند امریکا میانجی بی طرف نیست و این بار به روسیه پناه می برد؟ اما آیا امید به دیگران می تواند نقطه اتکا مطمئنی باشد؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که این تشکیلات به جای امیدداشتن به دیگران، از قدرت میلیون ها فلسطینی بهره ببرد که درنوار غزه، کرانه باختری وسرزمین های اشغالی 1948 ساکن هستند؟
--------------------------------
رضا محمدمراد